هیجان (روانشناسی)
در روانشناسی هیجانها معمولاً به احساسها و واکنشهای عاطفی اشاره دارند، هر هیجان از سه مؤلفهٔ اساسی برخورد است:
مؤلفهٔ شناختی، افکار، باورها و انتظارهایی که نوع و شدت پاسخ هیجانی را تعیین میکنند. آن چه برای یک فرد فوق العاده لذت بخش است، ممکن است برای دیگری کسل کننده یا آزارنده باشد.

مؤلفهٔ فیزیولوژیکی که شامل تغییرات جسمی در بدن است. برای مثال، هنگامی که بدن از نظر هیجانی به واسطهٔ ترس یا خشم بر انگیخته میشود، ضربان قلب زیاد میشود، مردمکها گشاد میشوند و میزان تنفس افزایش مییابد. اکثر هیجانها شامل یک انگیختگی کلی و غیر اختصاصی دستگاه عصب هستند.
مؤلفهٔ رفتاری، به حالتهای مختلف ابراز هیجانها اشاره میکند. جلوههای چهرهای، حالتهای اندام و حرکتهای بیانگر، و آهنگ صدا همراه با خشم، لذت، شادی، غم، ترس و هیجانهای دیگر تغییر میکنند.
جلوهٔ چهرهای مهمترین شکل ارتباط هیجانی هستند. بررسیهایی که صورت گرفتهاند، نشان میدهند که برخی از جلوههای خاصِ چهرهای، ذاتی هستند. و بنابراین، در همه جای دنیا آنها را میشناسند.
هیجان ها متشکل از الگوهای پاسخ های فیزیولوژیکی و رفتارهای مخصوص به نوع هستند . و در واقع غالبا از نظر مردم هیجان همان احساسی است که به فرد دست میدهد . ولی هیجان یک رفتار است نه یک تجربه ی خصوصی و پدیده ای است که در بقای نوع و تولید مثل نقش دارد .
افسردگی
افسردگی حالتی از اندوه، عجز و ناامیدی است که بر اثر ناکامیها یا شکستهای انسان ممکن است در او ایجاد شود. این حالت با بیماری افسردگی کاملاً متفاوت است؛ چراکه بیماری افسردگی ممکن است در فردی که در زندگی بههیچوجه دچار ناکامی نشدهاست، نیز روی دهد.
اضطراب
اضطراب عبارت است از یک احساس منتشر، ناخوشایند و مبهم هراس و دلواپسی با منشاء ناشناخته، که به فرد دست میدهد و شامل عدم اطمینان، درماندگی و برانگيختگی فيزيولوژی است. وقوع مجدد موقعيتهايی که قبلاً استرس زا بودهاند يا طی آنها به فرد آسيب رسيده است باعث اضطراب در افراد میشود. همهٔ انسانها در زندگی خود دچار اضطراب میشوند، ولی اضطراب مزمن و شديد غيرعادی و مشکلساز است. تحقيقات و بررسیها نشان میدهند که اضطراب در خانمها، طبقات کمدرآمد و افراد ميانسال و سالخورده بیشتر ديده میشود.
تنيدگی (استرس) يا اضطراب
استرس و اضطرابدر لغت جنبیدن ،لرزیدن، تپیدن، پریشانحالشدن، یکدیگرراباچیزی زدن،بهم واکوفتن ، آشفتگی،بیتابی،بی آرامی می باشد اینها کلماتی هستند که در زندگی روزمره، برای توصيف حالات و احساسات بسيار استفاده میشوند: به طور مثال، بههنگام سخنرانی در برابر جمع، بههنگام امتحان، بههنگام مشکلات مادی، تاُخير سر يک قرار و ... هنگامی که در شرايطی چون شرايط فوق، در سخنان خود از اين دو کلمه استفاده میکنيم، توجه چندانی به تفاوت موجود ميان آن دو نداریم. ولی به طور مثال هنگام سخن گفتن از مشکلات روحی شايع در کودکان و نوجوانان، بايد دقيق تر بود و تفاوت ميان استرس و اضطراب را به خوبی درک کرد. در روانشناسی، اضطراب مرحلهٔ پيشرفتهٔ استرس مزمن است، که هنگامی به صورت يک مشکل بهداشت روانی در میآيد که برای فرد يا اطرافيانش رنج و ناراحتی بهوجود آورد يا مانع رسيدن او به اهدافش شود و يا در انجام کارهای روزانه و عادی او اختلال ایجاد کند.
اضطراب هنگامی در فرد بروز میکند که شرایط استرسزا در زندگی او بیش از حد طولانی شود یا بهطور مکرر رخ دهد، و یا اینکه دستگاه عصبی بدن نتواند به مرحلهٔ مقاومت تنیدگی پایان دهد و بدن برای مدتی طولانی همچنان بسیج باقی بماند. در این صورت بدن فرسوده و در برابر بیماریهای جسمی و روانی (مانند اضطراب) آسیبپذیر میشود.
علل اضطراب
به طور کلی علل اضطراب به سه عامل زير برمیگردد:
عوامل زيست شناختی و جسمانی:
در افراد مضطرب، ميزان بعضی از هورمونهای موجود در خون غيرعادی است. بنابراين هر آنچه که باعث اختلال در سيستم هورمونی شود، برای بدن خطر محسوب میشود. بارداری، کمکاری يا پرکاری تیروئید، پايين بودن قند خون، وجود غدهای در غدد فوقکلیوی که هورمون اپینفرین توليد میکند و بینظمی ضربانهای قلب از اين عوامل هستند.
عوامل محيطی و اجتماعی:
عوامل اجتماعی و ارتباطی بسياری باعث بهوجود آمدن اضطراب در افراد میشود، مانند مشکلات خانوادگی، احساس جدايی و طردشدگی،... از عوامل محيطی میتوان تغييرات ناگهانی و غيرمنتظره را، همچون زلزله، بیماری، مرگ يکی از نزديکان،... نام برد.
عوامل ژنتیکی و ارثی:
يکی از مهمترين عوامل اضطراب ژنتیک است و احتمال اضطراب در فرزندان افراد مضطرب بسيار بالا است. البته الگو قرار دادن رفتار پدر و مادر و يادگیری و تکرار کارهای آنان نقش مهمی در اضطراب فرزندان دارد (عامل اجتماعی)، ولی تحقيقات و بررسیهای انجامشده بر روی حيوانات و دوقلوهايی که با هم يا جدا از هم زندگی میکنند و از والدين مضطرب به دنيا آمدهاند، نشان میدهند که عوامل ژنتيکی نيز بسيار مؤثرند. با اين وجود باور نمیرود که ژن به خصوصی در اين مورد نقش داشته باشد، بلکه ترکيب بعضی از ژنها چنین پیامدی را به دنبال دارد. طبق آخرين تحقيقات به نظر میرسد که عوامل ژنتيکی در بعضی انواع اضطراب مانند اختلال هراس و ترس از مکانهای باز نقش زيادی دارد.
عوامل جانبی مؤثر در ابتلا به اضطراب
طبق گفتههای بعضی از متخصصان، تغذیهی نادرست نيز در ابتلا به اضطراب نقش دارد. کمبود بعضی از اسید آمینه، منیزیم، اسید فولیک و ویتامین ب۱۲، باعث تسريع در ابتلا به آن میشوند.
استفاده از مواد مخدر و داروهای روانگردان
برخی از ضايعههای مغزی (که باعث ايجاد علایمی شبيه به علایم اختلال وسواس میشوند.)
انواع اختلالات اضطرابی
به طور کلی اختلالات اضطرابی شش نوع هستند که هر کس میتواند به يک يا چند نوع از آن دچار شود.
اختلال اضطراب فراگير يا منتشر
اين حالت در افرادی ديده میشود که بهطور مداوم نگران وقوع اتفاقی هستند. موضوع اين نگرانیها میتواند بسيار متنوع باشد: نگرانی از بيمار شدن فرزندان، نگرانی از مرگ يکی از آشنايان، نگرانی از تهگرفتن غذا،... اين حالت به مرحلهٔ مقاومت استرس شباهت دارد و خطر چندانی ندارد.
از علایم آن میتوان تپش قلب، بیقراری، خستگی، بیخوابی، تنگی نفس، اختلال در تمرکز و حافظه را نام برد.
اختلال هراس
اين افراد دچار حملات اضطرابی ناگهانی میشوند که معمولاً چند دقيقه يا گاهی بيشتر به طول میانجامد. اين حملات بسيار اتفاقی، و طوری رخ میدهند که عامل تحريککنندهٔ اصلی مشخص نيست. افراد مبتلا به اين نوع اضطراب اغلب جوان هستند.
احساس تنگی و فشردگی در قفسهٔ سينه، تپش شديد قلب، عرق کردن، لرزش، گيجی، احساس از دستدادن تعادل،... از علايم آن هستند؛ ولی اين علايم آنقدر گسترده هستند که افراد فکر میکنند دچار سکتهٔ قلبی شدهاند و میترسند که بميرند.
ترسهای ساده یا اختصاصی
ترسهای خاص شايعترين نوع ترس مرضی است که طی آن فرد از مواجهه با بعضی موقعيتها، فعاليتها يا اشياء اجتناب میکند، مانند بعضی از حيوانات (عنکبوت، موش، مارمولک،...)، بلندی، دريا، خون، مرگ،... هر چيزی میتواند باعث اين نوع اضطراب (که خطر خاصی به دنبال ندارد) بشود. ترس از مکانهای بسته ، ترس از اجتماع و ترس از مکانهای باز (که افراد مبتلا به آن از حضور در فضای باز و پر ازدحام و شلوغ و خروج از محيط منزل خودداری میکنند. اين اختلال معمولاً در نوجوانی شروع میشود، ولی سابقهٔ آن میتواند به دوران کودکی و تجربهٔ اضطراب جدايی در آن زمان برگردد.) از اين نوع اضطراب هستند.
اختلال اضطراب اجتماعی
اين نوع ترس در اواخر کودکی يا اوايل نوجوانی شروع میشود و ترس و شرمساری از اشتباه کردن، صحبت کردن در جمع، غذا خوردن، سرخ شدن يا لرزش صدا و... در برابر جمع است و و با خجالت ساده تفاوت دارد. اين حالت اضطراب مانع شناخت افراد جديد میشود و فرد را به انزوا و گوشهگيری میکشاند.
اختلال وسواس
در اين حالت فرد افکار يا اعمالی را برخلاف ميل خود تکرار میکند. اين بيماری میتواند به صورت وسواس فکری يا وسواس عملی يا هر دو در فرد ظاهر شود. در وسواس فکری، فرد قادر نيست فکر، احساس يا عقيدهای تکراری و مزاحم را از ذهن خود بيرون کند. افکار وسواسی میتوانند بسيار ناراحت کننده، وحشتآور يا وحشيانه باشد. افکار وسواسی میتوانند باعث شوند که فرد به سمت عادات وسواسی گرايش پيدا کند، يعنی عمل يا اعمالی را به طور مکرر انجام دهد (وسواس عملی). مانند شستن مکرر دستها، بالا کشيدن بينی،... اعمال وسواسی هيچگونه توجيه منطقی ندارند.
اختلال تنشزای پس از رویداد
اختلال تنشزای پس از رویداد را به نام سندرم موج انفجار نيز میشناسند. اين حالت مربوط میشود به حادثهای (از قبيل جنگ، تصادفات شديد، سوانح طبيعی،...) که با استرس شديد هيجانی همراه است و شدت آن میتواند به هر کسی آسيب برساند. يکدوم افرادی که دچار چنين استرس شديدی میشوند علايم مربوط به آن را (مانند خوابهای تکراری، خاطراتی مبهم ولی فراگيرنده، از دست رفتن تعادل و پرخاشگری شديد،...) پس از گذشت حدود سه ماه از دست میدهند. هرچه اقدامهای لازم برای درمان زودتر انجام گيرد، احتمال ابتلا به اختلال استرس پس از سانحه کمتر میشود. در صورتی که اين حالت بيش از چند ماه طول بکشد، احتمال اين که تا آخر عمر با فرد باقی بماند بسيار زياد میشود.
اضطراب در کودکان و نوجوانان
تشخيص اضطراب و درمان آن در کودکان و نوجوانان بسيار مهم است، چون شخصيت آنان طی اين دوره شکل میگيرد. بسياری از کودکان زمانی که در شرايط جديدی قرار میگيرند، دچار اضطراب میشوند و واکنشهای متعددی را از خود بروز میدهند ( لکنت زبان، آويزان شدن به پدر و مادر، خجالتی شدن، جويدن ناخن، ...). وظيفهٔ والدين در اين موقعيت اين است که با او با صبر و حوصله بر خورد کنند و به او اعتماد به نفس لازم را برای مواجهه با آن شرايط بدهند. تشويق والدين در ارتباط بر قرار کردن فرزندان با محيط خارج از خانه و افراد غير فاميل بسيار مؤثر است. بسياری از والدين از اين احساس فرزندشان تا روزی که به مشکل برخورند (مثل اولين روز مدرسه) بی اطلاع هستند. يکی از شايع ترين دلايل دل درد و حالت تهوع که در کودکان دبستانی ديده میشود، ترس و اضطراب آنها از مدرسه است. نگرانی پدر و مادر ( از ورود تازهٔ کودک به مدرسه، وضعيت درسی او و ...) باعث انتقال آن به فرزند میشود و اضطراب او را افزايش میدهد. از اختلالات اضطرابی شايع در کودکان میتوان اضطراب اجتماعی، ترس از مدرسه، اضطراب امتحان و اضطراب جدايی را نام برد.
با بزرگ شدن کودک و پا گذاشتن به دوران نوجوانی ممکن است اختلالات اضطرابی جديدی در او پديد آيد. در اين زمينه میتوان به عوامل زير اشاره کرد:
اضطراب ناشی از پذيرفته نشدن از جانب همسالان
نوجوانان در اين مرحله از زندگی خويش به شدت به همسالان خود گرايش دارند و به دنبال برقراری ارتباط و دوستی با آنان هستند. والدين بايد نياز طبيعی مورد توجه همسالان قرار گرفتن فرزندشان را درک کنند و برای دوستان او احترام قائل باشند. همچنين حفظ اعتبار و شخصيت نوجوان در مقابل همسالان بسيار مهم است. ترس از برقرار کردن روابط عاطفی و اجتماعی و سرزنشهای والدين در انتخاب دوستان به دليل متفاوت بودن فرهنگ و آداب و رسوم و ارزشهای خانواده ها، باعث اضطراب در نوجوان میشود. برای جلوگيری از پنهان کاری، پدر و مادر بايد در زمان مناسب و با منطق و ملایمت او را متوجه نتايج نامطلوب بعضی از معاشرتها کنند.
تغييرات جسمی
نگرانی و اضطراب در اين مورد میتواند ناشی از ديررسی يا زودرسی بلوغ، احساس خجالت، نا آگاهی و يا ترس از شرايط جديد و ناتوانی در تطابق دادن رفتار خود با اين شرايط باشد. برای جلوگيری از اضطراب، پدر و مادر يا مربيان بايد به طور مناسب و شايسته، نوجوان را (قبل از پيدايش علايم ثانويهٔ بلوغ) در جريان مسائل مربوط به تغييرات جسمانی و آثار روانی آن بگذارند.
بروز رفتارهای پرخاشگرانه
مخالفت با افراد مختلف در خانه و يا خارج از آن، از خصوصيات بعضی از نوجوانان است که ممکن است با پرخاشگری کلامی يا غير از آن همراه باشد. عدم توانايی کنترل اين رفتار پرخاشگرانه باعث اضطراب در بسياری از نوجوانان میشود. برای جلوگيری از اين حالت، تربيت مناسب والدين، مقاوم ساختن فرزند در برابر سختیها از دوران کودکی و ايجاد امنيت روانی میتواند مؤثر واقع شود. امر و نهیهای غير اصولی و محدوديتهای بی مورد در کسب استقلال و آزادی، باعث تحريک عصبانيت و خشمهای کنترل نشده در نوجوانان میشود. والدين بايد به نوجوان بياموزند که به هنگام خشم، منطقی برخورد کند و بدون توهين و تحقير ديگران عواطف خود را بيان کند. همچنين بايد به او بفهمانند که نحوه برخورد ديگران با او تا حدی نتيجه رفتار خود او با ديگران است.
ترس از مستقل شدن
يکی از عمومی ترين نيازهای نوجوانان داشتن استقلال و آزادی است. کسب استقلال در بسياری از نوجوانان باعث اضطراب میشود. از جمله مشکلاتی که طی دستيابی به استقلال در نوجوانان ديده میشود، تضاد و دوگانگی است. يعنی نوجوانان با اين که میخواهند و میدانند که بايد مستقل شوند، از استقلال میترسند. ناآگاهی از وضعيت پس از استقلال، يکی از دلايل اصلی اين امر است. برای جلوگيری از ابتلا به اضطراب و دوگانگی، والدين بايد به نوجوان اعتماد به نفس و جرأٔت تجربه کردن دهند و برای او امنيت روانی فراهم کنند. دادن مسئوليت و فرصت به نوجوان و اجازهٔ اظهار نظر و تصميم دربارهٔ امور مربوط به خود، بدون تنبيه و تحقير او به خاطر اشتباهاتش، باعث میشود تا او از خطا هايش عبرت بگيرد، راههای مختلف زندگی را بياموزد و برای مستقل شدن آماده شود.
راههای پيشگيری از اضطراب
برای جلوگيری از اضطراب راههای مختلفی وجود دارند . میتوان موارد زير را مثال زد:
رژيم غذايی سالم
استفاده از غذاهای متنوع و حاوی انواع مواد لازم به ميزان متعادل در حفظ سلامت بدن نقش اساسی دارد.
فعاليت بدنی به طور منظم
ورزش کردن به خصوص به طور منظم يکی از راههای پيشگيری و درمان اضطراب است. پياده روی تند و سريع به مدت ۴۰ دقيقه ميزان اضطراب را به طور متوسط تا ۱۴% کاهش میدهد. به علاوه، ورزش کردن باعث بالا رفتن کارايی دستگاه تنفسی و گردش خون، حفظ تعادل وزن و شادابی فرد میشود. ورزش هايی نيز چون یوگا باعث افزايش آرامش میشوند و در جلوگيری از اضطراب بسيار مفيدند.
افزايش اعتماد به نفس
اعتماد به نفس بالا باعث میشود تا بدن بتواند از حداکثر از نيروی خود برای مقابله با استرس استفاده کند.
عدم گوشه نشينی و اجتماعی بودن
هنگامی که افراد دچار فشار روانی میشوند، به طور غريزی از صحنه عمل و اجتماع کنارکشيده و به گوشه ای پناه میبرند، در حالی که گوشهگيری باعث تشديد استرس میشود. ارتباط با افراد و دوستان، به خصوص کودکان که میتوانند فرد را به خنده وادارند، باعث از ياد رفتن نگرانی حتی برای مدتی کوتاه میشود.
حمايت اجتماعی
وجود حمايت اجتماعی در زندگی هر فرد باعث میشود تا او در مقابل بحرانهای زندگی برای دفاع از خود سپری داشته باشد که به آن تکيه کند. حمايت اجتماعی، احساس امنيت و اعتماد به نفس را افزايش میدهد و فرد را در مقابل استرس و فشار روانی مقاوم تر می سازد.
انديشيدن به زمان حال
انديشيدن به زمان حال و کنار گذاشتن رؤياها و آرزوها برای موقعيتهای مناسب تر آرامش ذهنی را افزايش میدهد. همچنين مشغول کردن ذهن به کاری که در حال انجام است و فکر نکردن به زمينههای اضطرابزای آن بسيار مؤثر است.
کسب اطلاعات در مورد شرايط تنش زا
بی اطلاعی از موقعيت فشارآور باعث استرس و اضطراب بيش تری در افراد میشود. کسب آگاهی و اطلاع از شرايط و مواردی فرد که با آنها مواجه خواهد شد سبب میشود که کمتر دچار نگرانی و دلواپسی شود. به طور مثال در جريان گذاشتن بيماران از نحوهٔ عمل و دردهای پس از آن باعث میشود تا آنان کمتر دچار اضطراب شوند.
خنديدن
خنده از سالمترین راههای جلوگيری از فشار روانی است. به هنگام خنده هورمونی ضد درد (که باعث احساس خوشی و سلامتی در شخص میشود) در مغز آزاد میشود و ميزان هورمونهای استرس زا در خون پايين میآید.
ابراز هيجان بر روی کاغذ
نوشتن سادهٔ هيجانات و احساسات بر روی کاغذ موجب تسکين فشارهای روانی ناشی از رويدادهايی چون از دست دادن شغل، مشکلات خانوادگی و ... میشود.
درمان اضطراب
بعضی از موارد اضطراب اصولاً بیماری نیستند و بدون نیاز به پزشک میتواند درمان شود. به این موارد، اضطراب طبیعی می گویند که طی آن اضطراب به خوبی توسط بیمار کنترل و برطرف میشود (مثل اضطراب ناشی از امتحان). اضطراب طبیعی میتواند با روشهایی از قبیل حمام گرفتن به مدت طولانی، تنفس عمیق، صحبت کردن با شخصی مورد اعتماد، استراحت در یک اتاق تاریک و ... تحت کنترل درآید.
مراجعه به پزشک زمانی ضروری میشود که خود درمانی فرد جواب ندهد، یا فرد دچار هراس بیش از حد یا علایمی جدید و غیر قابل توجیه شود. در آن صورت پزشک درمان دارویی یا درمان غیر دارویی (روشهای کلاسیک) را به او پیشنهاد میکند. از داروهایی که امروزه برای درمان اضطراب مورد استفاده قرار میگیرند میتوان فلوکستین ( پروزاک) ، داروهایی از خانوادهٔ بنزودیازپینها (برای مدت کوتاه)، سرتالین و ... را مثال زد. درمانهای دارویی گاه در برخی بیماران دارای عوارضی هستند . از بین درمانهای غیردارویی میتوان تنآرامی (آرامسازی) , حساسیت زدایی، توقف تفکر، سرمشق دهی بیوفیدبک و... را مثال زد. در این روشها به بیمار آموزش داده میشود که بدن خود را برای مقابلهٔ مؤثر و مستقیم با عوامل تنشزا آماده کند.
ترس
ترس احساسی معمولاً ناخوشایند اما طبیعی است که در واکنش به خطراتِ واقعی ایجاد میشود.
ترس را از اضطراب، که معمولاً بدون وجود تهدید خارجی رخ میدهد، باید جدا دانست. علاوه بر این ترس به رفتارهای خاصِّ فرار و اجتناب مربوط است، در حالی که اضطراب، ناشی از تهدیدهایی خواهد بود که مهارناپذیر و غیرقابل اجتناب تلقی میشوند. ترس معمولاً با درد ارتباط دارد. مثلاً کسی از ارتفاع میترسد، چه، اگر در افتد آسیب جدی خواهد دید یا حتی خواهد مرد. بسیاری از نظریهپردازان، چون جان برودس واتسن و پال اکمن، پیش نهادهاند که ترس یکی از چند احساس بنیادین و فطری است (نظیر شادمانی و خشم). ترس از سازوکارهای بقاست و معمولاً در پاسخ به یک محرک منفی خاص روی میدهد.
ریشهشناسی
صورت فارسی میانهٔ این کلمه tirs- است که مادهٔ مضارع به شمار میآید. صورت ایرانی باستان آن *trsa- است که مادّهٔ آغازی است از ریشهٔ t.rh- به معنی ترسیدن. این ریشه مشتق است از ریشهٔ هندواروپایی *t.rs- (همراه با *ters- و *tres-)که به معنی لرزیدن است.
تفاوت ترس با فوبی
باید بین ترس و فوبی تفاوت قائل شد. زیرا فوبیها ترسهایی هستند که به طور گسترده با خطرات واقعی آن موقعیت تناسب ندارند، نوعاً فراتر از کنترلِ ارادی هستند، و باعثِ خودداری از موقعیتِ ترسناک میشوند.
عکس العملهای رایج در برابر ترس
کسی که میترسد بسته به شرایط، ممکن است یکی از عکس العملهای زیر را بروز دهد:
فریاد کشیدن:
فریاد کشیدن عموماً در مردان و جیغ زدن در زنان اولین عکس العمل در برابر عامل ترس است. فریاد را صدایی با بسامد پایین و شدت صوت بالا و جیغ را صدایی با بسامد بسیار زیاد و شدت معمولی تعریف میکنیم.
صدایی که شدت بالا یا بسامد بالا دارد در اکثر مواقع باعث ترس موجود مهاجم خواهد شد و به سود افراد است. همچنین جیغ کشیدن در جوامع انسانی نوعی درخواست کمک نیز محسوب میشود.
همچنین اگر حیوانی قصد حمله به انسان را داشت پیشنهاد شدهاست انسان از این برتری ذاتی خود استفاده کند، انسانها، میمونها و پرندگان موجوداتی هستند که از این واکنش بیشتر استفاده میکنند.
واق واق سگ هم نوع پیشرفته آن به حساب میآید و وقتی سگ قصد ترساندن مهاجم را دارد از آن استفاده میکند نه وقت حمله. صدای واق واق سگ شدت سوت بسیار بالایی دارد و یکی از موثر ترین روشها برای ترساندن مهاجم است به همین دلیل توصیه اکید شده است از نگهداری سگ در خانهای که زن باردار در آن حضور دارد خودداری کنید.
حمله آنی:
اگر به طور ناگهانی با عامل خطرساز مواجه شوید ممکن است بلافاصله به آن حملهور شوید. این بسیار کارساز است.
فرار کردن:
فرار کردن از موجود مهاجم اگر سرعت و مهارت دویدن شما بهتر است ایده بسیار خوبی است. همچنین وقتی قدرت کافی برای مقابله با مهاجم را نداشته باشید. اکثر موجودات مانند پرندگان، چهارپایان گیاهخوار و حشرات از این روش استفاده میکنند.
بیهوش شدن
بیهوش شدن حالتی شبیه مردن است که باعث عدم تحریک غریزه کشتن در مهاجم میشود. در طبیعت معمولاً حیوانات وحشی نظیر خرس و شیر از خوردن حیوانی که قبلاً مرده است خودداری میکنند.
انسانها، دوزیستان و گونههای خاصی از پرندگان این عکس العمل را دارند.
در روانشناسی هیجانها معمولاً به احساسها و واکنشهای عاطفی اشاره دارند، هر هیجان از سه مؤلفهٔ اساسی برخورد است:
مؤلفهٔ شناختی، افکار، باورها و انتظارهایی که نوع و شدت پاسخ هیجانی را تعیین میکنند. آن چه برای یک فرد فوق العاده لذت بخش است، ممکن است برای دیگری کسل کننده یا آزارنده باشد.

مؤلفهٔ فیزیولوژیکی که شامل تغییرات جسمی در بدن است. برای مثال، هنگامی که بدن از نظر هیجانی به واسطهٔ ترس یا خشم بر انگیخته میشود، ضربان قلب زیاد میشود، مردمکها گشاد میشوند و میزان تنفس افزایش مییابد. اکثر هیجانها شامل یک انگیختگی کلی و غیر اختصاصی دستگاه عصب هستند.
مؤلفهٔ رفتاری، به حالتهای مختلف ابراز هیجانها اشاره میکند. جلوههای چهرهای، حالتهای اندام و حرکتهای بیانگر، و آهنگ صدا همراه با خشم، لذت، شادی، غم، ترس و هیجانهای دیگر تغییر میکنند.
جلوهٔ چهرهای مهمترین شکل ارتباط هیجانی هستند. بررسیهایی که صورت گرفتهاند، نشان میدهند که برخی از جلوههای خاصِ چهرهای، ذاتی هستند. و بنابراین، در همه جای دنیا آنها را میشناسند.
هیجان ها متشکل از الگوهای پاسخ های فیزیولوژیکی و رفتارهای مخصوص به نوع هستند . و در واقع غالبا از نظر مردم هیجان همان احساسی است که به فرد دست میدهد . ولی هیجان یک رفتار است نه یک تجربه ی خصوصی و پدیده ای است که در بقای نوع و تولید مثل نقش دارد .
افسردگی
افسردگی حالتی از اندوه، عجز و ناامیدی است که بر اثر ناکامیها یا شکستهای انسان ممکن است در او ایجاد شود. این حالت با بیماری افسردگی کاملاً متفاوت است؛ چراکه بیماری افسردگی ممکن است در فردی که در زندگی بههیچوجه دچار ناکامی نشدهاست، نیز روی دهد.
اضطراب
اضطراب عبارت است از یک احساس منتشر، ناخوشایند و مبهم هراس و دلواپسی با منشاء ناشناخته، که به فرد دست میدهد و شامل عدم اطمینان، درماندگی و برانگيختگی فيزيولوژی است. وقوع مجدد موقعيتهايی که قبلاً استرس زا بودهاند يا طی آنها به فرد آسيب رسيده است باعث اضطراب در افراد میشود. همهٔ انسانها در زندگی خود دچار اضطراب میشوند، ولی اضطراب مزمن و شديد غيرعادی و مشکلساز است. تحقيقات و بررسیها نشان میدهند که اضطراب در خانمها، طبقات کمدرآمد و افراد ميانسال و سالخورده بیشتر ديده میشود.
تنيدگی (استرس) يا اضطراب
استرس و اضطرابدر لغت جنبیدن ،لرزیدن، تپیدن، پریشانحالشدن، یکدیگرراباچیزی زدن،بهم واکوفتن ، آشفتگی،بیتابی،بی آرامی می باشد اینها کلماتی هستند که در زندگی روزمره، برای توصيف حالات و احساسات بسيار استفاده میشوند: به طور مثال، بههنگام سخنرانی در برابر جمع، بههنگام امتحان، بههنگام مشکلات مادی، تاُخير سر يک قرار و ... هنگامی که در شرايطی چون شرايط فوق، در سخنان خود از اين دو کلمه استفاده میکنيم، توجه چندانی به تفاوت موجود ميان آن دو نداریم. ولی به طور مثال هنگام سخن گفتن از مشکلات روحی شايع در کودکان و نوجوانان، بايد دقيق تر بود و تفاوت ميان استرس و اضطراب را به خوبی درک کرد. در روانشناسی، اضطراب مرحلهٔ پيشرفتهٔ استرس مزمن است، که هنگامی به صورت يک مشکل بهداشت روانی در میآيد که برای فرد يا اطرافيانش رنج و ناراحتی بهوجود آورد يا مانع رسيدن او به اهدافش شود و يا در انجام کارهای روزانه و عادی او اختلال ایجاد کند.
اضطراب هنگامی در فرد بروز میکند که شرایط استرسزا در زندگی او بیش از حد طولانی شود یا بهطور مکرر رخ دهد، و یا اینکه دستگاه عصبی بدن نتواند به مرحلهٔ مقاومت تنیدگی پایان دهد و بدن برای مدتی طولانی همچنان بسیج باقی بماند. در این صورت بدن فرسوده و در برابر بیماریهای جسمی و روانی (مانند اضطراب) آسیبپذیر میشود.
علل اضطراب
به طور کلی علل اضطراب به سه عامل زير برمیگردد:
عوامل زيست شناختی و جسمانی:
در افراد مضطرب، ميزان بعضی از هورمونهای موجود در خون غيرعادی است. بنابراين هر آنچه که باعث اختلال در سيستم هورمونی شود، برای بدن خطر محسوب میشود. بارداری، کمکاری يا پرکاری تیروئید، پايين بودن قند خون، وجود غدهای در غدد فوقکلیوی که هورمون اپینفرین توليد میکند و بینظمی ضربانهای قلب از اين عوامل هستند.
عوامل محيطی و اجتماعی:
عوامل اجتماعی و ارتباطی بسياری باعث بهوجود آمدن اضطراب در افراد میشود، مانند مشکلات خانوادگی، احساس جدايی و طردشدگی،... از عوامل محيطی میتوان تغييرات ناگهانی و غيرمنتظره را، همچون زلزله، بیماری، مرگ يکی از نزديکان،... نام برد.
عوامل ژنتیکی و ارثی:
يکی از مهمترين عوامل اضطراب ژنتیک است و احتمال اضطراب در فرزندان افراد مضطرب بسيار بالا است. البته الگو قرار دادن رفتار پدر و مادر و يادگیری و تکرار کارهای آنان نقش مهمی در اضطراب فرزندان دارد (عامل اجتماعی)، ولی تحقيقات و بررسیهای انجامشده بر روی حيوانات و دوقلوهايی که با هم يا جدا از هم زندگی میکنند و از والدين مضطرب به دنيا آمدهاند، نشان میدهند که عوامل ژنتيکی نيز بسيار مؤثرند. با اين وجود باور نمیرود که ژن به خصوصی در اين مورد نقش داشته باشد، بلکه ترکيب بعضی از ژنها چنین پیامدی را به دنبال دارد. طبق آخرين تحقيقات به نظر میرسد که عوامل ژنتيکی در بعضی انواع اضطراب مانند اختلال هراس و ترس از مکانهای باز نقش زيادی دارد.
عوامل جانبی مؤثر در ابتلا به اضطراب
طبق گفتههای بعضی از متخصصان، تغذیهی نادرست نيز در ابتلا به اضطراب نقش دارد. کمبود بعضی از اسید آمینه، منیزیم، اسید فولیک و ویتامین ب۱۲، باعث تسريع در ابتلا به آن میشوند.
استفاده از مواد مخدر و داروهای روانگردان
برخی از ضايعههای مغزی (که باعث ايجاد علایمی شبيه به علایم اختلال وسواس میشوند.)
انواع اختلالات اضطرابی
به طور کلی اختلالات اضطرابی شش نوع هستند که هر کس میتواند به يک يا چند نوع از آن دچار شود.
اختلال اضطراب فراگير يا منتشر
اين حالت در افرادی ديده میشود که بهطور مداوم نگران وقوع اتفاقی هستند. موضوع اين نگرانیها میتواند بسيار متنوع باشد: نگرانی از بيمار شدن فرزندان، نگرانی از مرگ يکی از آشنايان، نگرانی از تهگرفتن غذا،... اين حالت به مرحلهٔ مقاومت استرس شباهت دارد و خطر چندانی ندارد.
از علایم آن میتوان تپش قلب، بیقراری، خستگی، بیخوابی، تنگی نفس، اختلال در تمرکز و حافظه را نام برد.
اختلال هراس
اين افراد دچار حملات اضطرابی ناگهانی میشوند که معمولاً چند دقيقه يا گاهی بيشتر به طول میانجامد. اين حملات بسيار اتفاقی، و طوری رخ میدهند که عامل تحريککنندهٔ اصلی مشخص نيست. افراد مبتلا به اين نوع اضطراب اغلب جوان هستند.
احساس تنگی و فشردگی در قفسهٔ سينه، تپش شديد قلب، عرق کردن، لرزش، گيجی، احساس از دستدادن تعادل،... از علايم آن هستند؛ ولی اين علايم آنقدر گسترده هستند که افراد فکر میکنند دچار سکتهٔ قلبی شدهاند و میترسند که بميرند.
ترسهای ساده یا اختصاصی
ترسهای خاص شايعترين نوع ترس مرضی است که طی آن فرد از مواجهه با بعضی موقعيتها، فعاليتها يا اشياء اجتناب میکند، مانند بعضی از حيوانات (عنکبوت، موش، مارمولک،...)، بلندی، دريا، خون، مرگ،... هر چيزی میتواند باعث اين نوع اضطراب (که خطر خاصی به دنبال ندارد) بشود. ترس از مکانهای بسته ، ترس از اجتماع و ترس از مکانهای باز (که افراد مبتلا به آن از حضور در فضای باز و پر ازدحام و شلوغ و خروج از محيط منزل خودداری میکنند. اين اختلال معمولاً در نوجوانی شروع میشود، ولی سابقهٔ آن میتواند به دوران کودکی و تجربهٔ اضطراب جدايی در آن زمان برگردد.) از اين نوع اضطراب هستند.
اختلال اضطراب اجتماعی
اين نوع ترس در اواخر کودکی يا اوايل نوجوانی شروع میشود و ترس و شرمساری از اشتباه کردن، صحبت کردن در جمع، غذا خوردن، سرخ شدن يا لرزش صدا و... در برابر جمع است و و با خجالت ساده تفاوت دارد. اين حالت اضطراب مانع شناخت افراد جديد میشود و فرد را به انزوا و گوشهگيری میکشاند.
اختلال وسواس
در اين حالت فرد افکار يا اعمالی را برخلاف ميل خود تکرار میکند. اين بيماری میتواند به صورت وسواس فکری يا وسواس عملی يا هر دو در فرد ظاهر شود. در وسواس فکری، فرد قادر نيست فکر، احساس يا عقيدهای تکراری و مزاحم را از ذهن خود بيرون کند. افکار وسواسی میتوانند بسيار ناراحت کننده، وحشتآور يا وحشيانه باشد. افکار وسواسی میتوانند باعث شوند که فرد به سمت عادات وسواسی گرايش پيدا کند، يعنی عمل يا اعمالی را به طور مکرر انجام دهد (وسواس عملی). مانند شستن مکرر دستها، بالا کشيدن بينی،... اعمال وسواسی هيچگونه توجيه منطقی ندارند.
اختلال تنشزای پس از رویداد
اختلال تنشزای پس از رویداد را به نام سندرم موج انفجار نيز میشناسند. اين حالت مربوط میشود به حادثهای (از قبيل جنگ، تصادفات شديد، سوانح طبيعی،...) که با استرس شديد هيجانی همراه است و شدت آن میتواند به هر کسی آسيب برساند. يکدوم افرادی که دچار چنين استرس شديدی میشوند علايم مربوط به آن را (مانند خوابهای تکراری، خاطراتی مبهم ولی فراگيرنده، از دست رفتن تعادل و پرخاشگری شديد،...) پس از گذشت حدود سه ماه از دست میدهند. هرچه اقدامهای لازم برای درمان زودتر انجام گيرد، احتمال ابتلا به اختلال استرس پس از سانحه کمتر میشود. در صورتی که اين حالت بيش از چند ماه طول بکشد، احتمال اين که تا آخر عمر با فرد باقی بماند بسيار زياد میشود.
اضطراب در کودکان و نوجوانان
تشخيص اضطراب و درمان آن در کودکان و نوجوانان بسيار مهم است، چون شخصيت آنان طی اين دوره شکل میگيرد. بسياری از کودکان زمانی که در شرايط جديدی قرار میگيرند، دچار اضطراب میشوند و واکنشهای متعددی را از خود بروز میدهند ( لکنت زبان، آويزان شدن به پدر و مادر، خجالتی شدن، جويدن ناخن، ...). وظيفهٔ والدين در اين موقعيت اين است که با او با صبر و حوصله بر خورد کنند و به او اعتماد به نفس لازم را برای مواجهه با آن شرايط بدهند. تشويق والدين در ارتباط بر قرار کردن فرزندان با محيط خارج از خانه و افراد غير فاميل بسيار مؤثر است. بسياری از والدين از اين احساس فرزندشان تا روزی که به مشکل برخورند (مثل اولين روز مدرسه) بی اطلاع هستند. يکی از شايع ترين دلايل دل درد و حالت تهوع که در کودکان دبستانی ديده میشود، ترس و اضطراب آنها از مدرسه است. نگرانی پدر و مادر ( از ورود تازهٔ کودک به مدرسه، وضعيت درسی او و ...) باعث انتقال آن به فرزند میشود و اضطراب او را افزايش میدهد. از اختلالات اضطرابی شايع در کودکان میتوان اضطراب اجتماعی، ترس از مدرسه، اضطراب امتحان و اضطراب جدايی را نام برد.
با بزرگ شدن کودک و پا گذاشتن به دوران نوجوانی ممکن است اختلالات اضطرابی جديدی در او پديد آيد. در اين زمينه میتوان به عوامل زير اشاره کرد:
اضطراب ناشی از پذيرفته نشدن از جانب همسالان
نوجوانان در اين مرحله از زندگی خويش به شدت به همسالان خود گرايش دارند و به دنبال برقراری ارتباط و دوستی با آنان هستند. والدين بايد نياز طبيعی مورد توجه همسالان قرار گرفتن فرزندشان را درک کنند و برای دوستان او احترام قائل باشند. همچنين حفظ اعتبار و شخصيت نوجوان در مقابل همسالان بسيار مهم است. ترس از برقرار کردن روابط عاطفی و اجتماعی و سرزنشهای والدين در انتخاب دوستان به دليل متفاوت بودن فرهنگ و آداب و رسوم و ارزشهای خانواده ها، باعث اضطراب در نوجوان میشود. برای جلوگيری از پنهان کاری، پدر و مادر بايد در زمان مناسب و با منطق و ملایمت او را متوجه نتايج نامطلوب بعضی از معاشرتها کنند.
تغييرات جسمی
نگرانی و اضطراب در اين مورد میتواند ناشی از ديررسی يا زودرسی بلوغ، احساس خجالت، نا آگاهی و يا ترس از شرايط جديد و ناتوانی در تطابق دادن رفتار خود با اين شرايط باشد. برای جلوگيری از اضطراب، پدر و مادر يا مربيان بايد به طور مناسب و شايسته، نوجوان را (قبل از پيدايش علايم ثانويهٔ بلوغ) در جريان مسائل مربوط به تغييرات جسمانی و آثار روانی آن بگذارند.
بروز رفتارهای پرخاشگرانه
مخالفت با افراد مختلف در خانه و يا خارج از آن، از خصوصيات بعضی از نوجوانان است که ممکن است با پرخاشگری کلامی يا غير از آن همراه باشد. عدم توانايی کنترل اين رفتار پرخاشگرانه باعث اضطراب در بسياری از نوجوانان میشود. برای جلوگيری از اين حالت، تربيت مناسب والدين، مقاوم ساختن فرزند در برابر سختیها از دوران کودکی و ايجاد امنيت روانی میتواند مؤثر واقع شود. امر و نهیهای غير اصولی و محدوديتهای بی مورد در کسب استقلال و آزادی، باعث تحريک عصبانيت و خشمهای کنترل نشده در نوجوانان میشود. والدين بايد به نوجوان بياموزند که به هنگام خشم، منطقی برخورد کند و بدون توهين و تحقير ديگران عواطف خود را بيان کند. همچنين بايد به او بفهمانند که نحوه برخورد ديگران با او تا حدی نتيجه رفتار خود او با ديگران است.
ترس از مستقل شدن
يکی از عمومی ترين نيازهای نوجوانان داشتن استقلال و آزادی است. کسب استقلال در بسياری از نوجوانان باعث اضطراب میشود. از جمله مشکلاتی که طی دستيابی به استقلال در نوجوانان ديده میشود، تضاد و دوگانگی است. يعنی نوجوانان با اين که میخواهند و میدانند که بايد مستقل شوند، از استقلال میترسند. ناآگاهی از وضعيت پس از استقلال، يکی از دلايل اصلی اين امر است. برای جلوگيری از ابتلا به اضطراب و دوگانگی، والدين بايد به نوجوان اعتماد به نفس و جرأٔت تجربه کردن دهند و برای او امنيت روانی فراهم کنند. دادن مسئوليت و فرصت به نوجوان و اجازهٔ اظهار نظر و تصميم دربارهٔ امور مربوط به خود، بدون تنبيه و تحقير او به خاطر اشتباهاتش، باعث میشود تا او از خطا هايش عبرت بگيرد، راههای مختلف زندگی را بياموزد و برای مستقل شدن آماده شود.
راههای پيشگيری از اضطراب
برای جلوگيری از اضطراب راههای مختلفی وجود دارند . میتوان موارد زير را مثال زد:
رژيم غذايی سالم
استفاده از غذاهای متنوع و حاوی انواع مواد لازم به ميزان متعادل در حفظ سلامت بدن نقش اساسی دارد.
فعاليت بدنی به طور منظم
ورزش کردن به خصوص به طور منظم يکی از راههای پيشگيری و درمان اضطراب است. پياده روی تند و سريع به مدت ۴۰ دقيقه ميزان اضطراب را به طور متوسط تا ۱۴% کاهش میدهد. به علاوه، ورزش کردن باعث بالا رفتن کارايی دستگاه تنفسی و گردش خون، حفظ تعادل وزن و شادابی فرد میشود. ورزش هايی نيز چون یوگا باعث افزايش آرامش میشوند و در جلوگيری از اضطراب بسيار مفيدند.
افزايش اعتماد به نفس
اعتماد به نفس بالا باعث میشود تا بدن بتواند از حداکثر از نيروی خود برای مقابله با استرس استفاده کند.
عدم گوشه نشينی و اجتماعی بودن
هنگامی که افراد دچار فشار روانی میشوند، به طور غريزی از صحنه عمل و اجتماع کنارکشيده و به گوشه ای پناه میبرند، در حالی که گوشهگيری باعث تشديد استرس میشود. ارتباط با افراد و دوستان، به خصوص کودکان که میتوانند فرد را به خنده وادارند، باعث از ياد رفتن نگرانی حتی برای مدتی کوتاه میشود.
حمايت اجتماعی
وجود حمايت اجتماعی در زندگی هر فرد باعث میشود تا او در مقابل بحرانهای زندگی برای دفاع از خود سپری داشته باشد که به آن تکيه کند. حمايت اجتماعی، احساس امنيت و اعتماد به نفس را افزايش میدهد و فرد را در مقابل استرس و فشار روانی مقاوم تر می سازد.
انديشيدن به زمان حال
انديشيدن به زمان حال و کنار گذاشتن رؤياها و آرزوها برای موقعيتهای مناسب تر آرامش ذهنی را افزايش میدهد. همچنين مشغول کردن ذهن به کاری که در حال انجام است و فکر نکردن به زمينههای اضطرابزای آن بسيار مؤثر است.
کسب اطلاعات در مورد شرايط تنش زا
بی اطلاعی از موقعيت فشارآور باعث استرس و اضطراب بيش تری در افراد میشود. کسب آگاهی و اطلاع از شرايط و مواردی فرد که با آنها مواجه خواهد شد سبب میشود که کمتر دچار نگرانی و دلواپسی شود. به طور مثال در جريان گذاشتن بيماران از نحوهٔ عمل و دردهای پس از آن باعث میشود تا آنان کمتر دچار اضطراب شوند.
خنديدن
خنده از سالمترین راههای جلوگيری از فشار روانی است. به هنگام خنده هورمونی ضد درد (که باعث احساس خوشی و سلامتی در شخص میشود) در مغز آزاد میشود و ميزان هورمونهای استرس زا در خون پايين میآید.
ابراز هيجان بر روی کاغذ
نوشتن سادهٔ هيجانات و احساسات بر روی کاغذ موجب تسکين فشارهای روانی ناشی از رويدادهايی چون از دست دادن شغل، مشکلات خانوادگی و ... میشود.
درمان اضطراب
بعضی از موارد اضطراب اصولاً بیماری نیستند و بدون نیاز به پزشک میتواند درمان شود. به این موارد، اضطراب طبیعی می گویند که طی آن اضطراب به خوبی توسط بیمار کنترل و برطرف میشود (مثل اضطراب ناشی از امتحان). اضطراب طبیعی میتواند با روشهایی از قبیل حمام گرفتن به مدت طولانی، تنفس عمیق، صحبت کردن با شخصی مورد اعتماد، استراحت در یک اتاق تاریک و ... تحت کنترل درآید.
مراجعه به پزشک زمانی ضروری میشود که خود درمانی فرد جواب ندهد، یا فرد دچار هراس بیش از حد یا علایمی جدید و غیر قابل توجیه شود. در آن صورت پزشک درمان دارویی یا درمان غیر دارویی (روشهای کلاسیک) را به او پیشنهاد میکند. از داروهایی که امروزه برای درمان اضطراب مورد استفاده قرار میگیرند میتوان فلوکستین ( پروزاک) ، داروهایی از خانوادهٔ بنزودیازپینها (برای مدت کوتاه)، سرتالین و ... را مثال زد. درمانهای دارویی گاه در برخی بیماران دارای عوارضی هستند . از بین درمانهای غیردارویی میتوان تنآرامی (آرامسازی) , حساسیت زدایی، توقف تفکر، سرمشق دهی بیوفیدبک و... را مثال زد. در این روشها به بیمار آموزش داده میشود که بدن خود را برای مقابلهٔ مؤثر و مستقیم با عوامل تنشزا آماده کند.
ترس
ترس احساسی معمولاً ناخوشایند اما طبیعی است که در واکنش به خطراتِ واقعی ایجاد میشود.
ترس را از اضطراب، که معمولاً بدون وجود تهدید خارجی رخ میدهد، باید جدا دانست. علاوه بر این ترس به رفتارهای خاصِّ فرار و اجتناب مربوط است، در حالی که اضطراب، ناشی از تهدیدهایی خواهد بود که مهارناپذیر و غیرقابل اجتناب تلقی میشوند. ترس معمولاً با درد ارتباط دارد. مثلاً کسی از ارتفاع میترسد، چه، اگر در افتد آسیب جدی خواهد دید یا حتی خواهد مرد. بسیاری از نظریهپردازان، چون جان برودس واتسن و پال اکمن، پیش نهادهاند که ترس یکی از چند احساس بنیادین و فطری است (نظیر شادمانی و خشم). ترس از سازوکارهای بقاست و معمولاً در پاسخ به یک محرک منفی خاص روی میدهد.
ریشهشناسی
صورت فارسی میانهٔ این کلمه tirs- است که مادهٔ مضارع به شمار میآید. صورت ایرانی باستان آن *trsa- است که مادّهٔ آغازی است از ریشهٔ t.rh- به معنی ترسیدن. این ریشه مشتق است از ریشهٔ هندواروپایی *t.rs- (همراه با *ters- و *tres-)که به معنی لرزیدن است.
تفاوت ترس با فوبی
باید بین ترس و فوبی تفاوت قائل شد. زیرا فوبیها ترسهایی هستند که به طور گسترده با خطرات واقعی آن موقعیت تناسب ندارند، نوعاً فراتر از کنترلِ ارادی هستند، و باعثِ خودداری از موقعیتِ ترسناک میشوند.
عکس العملهای رایج در برابر ترس
کسی که میترسد بسته به شرایط، ممکن است یکی از عکس العملهای زیر را بروز دهد:
فریاد کشیدن:
فریاد کشیدن عموماً در مردان و جیغ زدن در زنان اولین عکس العمل در برابر عامل ترس است. فریاد را صدایی با بسامد پایین و شدت صوت بالا و جیغ را صدایی با بسامد بسیار زیاد و شدت معمولی تعریف میکنیم.
صدایی که شدت بالا یا بسامد بالا دارد در اکثر مواقع باعث ترس موجود مهاجم خواهد شد و به سود افراد است. همچنین جیغ کشیدن در جوامع انسانی نوعی درخواست کمک نیز محسوب میشود.
همچنین اگر حیوانی قصد حمله به انسان را داشت پیشنهاد شدهاست انسان از این برتری ذاتی خود استفاده کند، انسانها، میمونها و پرندگان موجوداتی هستند که از این واکنش بیشتر استفاده میکنند.
واق واق سگ هم نوع پیشرفته آن به حساب میآید و وقتی سگ قصد ترساندن مهاجم را دارد از آن استفاده میکند نه وقت حمله. صدای واق واق سگ شدت سوت بسیار بالایی دارد و یکی از موثر ترین روشها برای ترساندن مهاجم است به همین دلیل توصیه اکید شده است از نگهداری سگ در خانهای که زن باردار در آن حضور دارد خودداری کنید.
حمله آنی:
اگر به طور ناگهانی با عامل خطرساز مواجه شوید ممکن است بلافاصله به آن حملهور شوید. این بسیار کارساز است.
فرار کردن:
فرار کردن از موجود مهاجم اگر سرعت و مهارت دویدن شما بهتر است ایده بسیار خوبی است. همچنین وقتی قدرت کافی برای مقابله با مهاجم را نداشته باشید. اکثر موجودات مانند پرندگان، چهارپایان گیاهخوار و حشرات از این روش استفاده میکنند.
بیهوش شدن
بیهوش شدن حالتی شبیه مردن است که باعث عدم تحریک غریزه کشتن در مهاجم میشود. در طبیعت معمولاً حیوانات وحشی نظیر خرس و شیر از خوردن حیوانی که قبلاً مرده است خودداری میکنند.
انسانها، دوزیستان و گونههای خاصی از پرندگان این عکس العمل را دارند.
5:31 am
دیدگاهها دربارهٔ حسین و انگیزهٔ قیام کربلا
اکثر مسلمانان مقام حسین را گرامی میدارند. تنها هواداران بنی امیه بودند که به وی لقب «باغی بعد انعقاد البیعة» را میدادند به این علت که علیه دولت اسلامی وقت شورش نمود. این گروه قتل حسین توسط یزید را به این دلیل قابل اغماض می دانند. اما مخالفان این فرقه، نه تنها کسانی بودند که از بنی امیه متنفر بودند، بلکه حتی گروهی که قیام حسین و یارانش را مخلصانه نمی پنداشند و در عین حال به دنبال بهانهای برای خودداری از سرزنش کردن حسین و یا صحابه و تابعین بی طرف (به منظور جلوگیری از جنگهای داخلی در اسلام) در نزاع حسین و یزید، بودند نیز از مخالفان طرفداران بنی امیه در قضیه قتل حسین بودند.

بنابراین تقریباً اکثر مسلمانان حسین را به علت نوهٔ محمد بودن و این عقیده که وی خود را در راه حق قربانی کرده، مکرم می شمارند و به غیر از مقامات خاصی که شیعه به حسین نسبت میدهد، نمیتوان تفاوت عقیدتی خاصی بین شیعه و سنی را در این باب مشخص نمود. رویکرد مثبت اهل سنت به حسین به احتمال قوی نشات گرفته از روایات حزن انگیز است که ابومخنف جمع آوری کرده که این روایات بعضاً مستقیماً و بعضاً مشکوک الاعتبار هستند. اکثر این روایات توسط کوفیانی نقل شده که از عملکرد خود نسبت به حسین پشیمان شده و توبه کردند. این روایات حزن انگیز کوفیان که نشانهای از گرایشهای شیعی گرایانه ابومخنف بود، منشاء روایاتی شد که مورخان بعدی از آنها استفاده نمودند و در جهان اسلام پراکنده شد. به گفته رسول جعفریان، اعتقاد به جبر که توسط معاویه در جامعه اسلامی انتشار داده شد، موجب آن شد که هیچگاه حرکت حسین برای اهلسنّت یک قیام علیه فساد قلمداد نشده و تنها آن را یک شورش غیر قانونی شناختند.
دیدگاه شیعه
کتابی وجود ندارد که بیانگر عقاید تمام فرقههای شیعیان در مورد حسین باشد. مهمترین مولفههای دیدگاههای شیعیان دربارهٔ حسین، اعتقاد به امامت حسین و داشتن ویژگیهای یک امام از سوی فرقههای دوازده امامی، اسماعیلیه و زیدیه است. همانند دیگر امامان، حسین واسطه بین خدا و خلق است. از طریق این توسل است که شیعیان، راهنمایی و هدایت یافته یا از مشکلات رهایی مییابند. در روایات شیعه احادیثی از محمد و امامان شیعه آمده که ثوابهای و زیادی برای رفتن به مزار حسین ذکر و همچنین کرامات زیادی برای خاک آن مزار بیان کردهاند. حسین به عنوانی یکی از پنج تن آل عبا، تمامی ویژگیهای الهی که در حسن وجود دارد را نیز داراست و به عنوان نوه محمد دارای احترام است. وی سجایای اخلاقی مانند تقوا نیز داشت که از ۲۵ حج پیاده از مدینه تا مکه و ۱۰۰۰ رکعت نمازی (این عدد اغراق به نظر میآید) که روزانه انجام میداد به عنوان دلیلی بر این موضوع یاد میشود. به خاطر تقوای زیادش، وی وقت کمی را به زنان خود اختصاص میداد و بنابراین فرزندان کمی داشت. صفات اخلاقی دیگر وی عبارت بود از سخاوت (داستانهای زیادی در این باب وجود دارد)، حلم، فروتنی، فصاحت (سخنان و اشعاری زیادی در اثبات آن وجود دارد) و دیگر ویژگیهایی که از اعمالش نتیجه میگردد مانند کوچک شمردن مرگ، ناخوش شمردن زندگی با ذلت، غرور و.... اما اساسی ترین و بزرگترین تکریمی که در منابع شیعی از حسین میگردد به خاطر قیام منحصربهفردی است که وی خود را قربانی کرد و به خاطر نهضت قدیس وار وی بوده است. بنا به این باور شیعی که امام از آنچه که در گذشته و حال و آینده است خبر دارد و علم وی با گذر زمان افزایش نمییابد، حسین میدانست که بر سر خود و یارانش چه خواهد آمد. بنابراین وی با آگاهی از قربانی شدن قطعی خود از مکه به سمت کوفه بدون درنگ حرکت کرد و هیچ تلاشی برای فرار از تقدیر خدا انجام نداد. حدیثی وجود دارد که حاکی است خداوند حسین را مخیر کرد که یا قربانی شود یا به کمک ۴۰۰۰ فرشته که در جنگ بدر برای یاری محمد آمده بودند بر سپاهیان ابن زیاد پیروز گردد و این حدیث ارزش نهضت وی را بالا میبرد چون این عمل حسین را داوطلبانه جلوه داده و بنابراین به آن ارزش زیادی میبخشد. این ۴۰۰۰ فرشته تا روز قیامت بر مزار حسین گریه کرده و برای زائرینش طلب آمرزش میکنند. در منابع شیعی در مورد علت این گونه قربانی شدن حسین مینویسند که وی خود و اموالش را فدا کرد تا دین جدش محمد را احیا کند و یا آن را از دست ویرانیهایی که به دست یزید رخ داده بود رها کند. علاوه بر آن وی با این عمل بر آن بود تا نشان دهد که عمل کرد منافقانه شرم آور است و خواست تا به مردم یاد دهد که قیام بر ضد حاکم فاسق، ضروری است. به طور خلاصه وی خود را اسوهای برای مسلمانان قرار داد. لارا وسیا وگلییری بر این باور است که این باور که حسین میخواست با خون خود مردم را از گناهان رهایی بخشد و با قربانی شدنش پیام آور آزادی برای مردم جهان باشد، با ادبیات شیعه بیگانه است یا حداقل نشانهای از آن در متونی که دیده است پیدا ننموده است و ممکن است این مفهوم بعدها در مراسم تعزیه و یا اشعار اخیر نفوذ کرده باشد چون این تغییر مفهوم از توسل به این معنی فعلی کار چندان دشواری نبوده و تحت تاثیر تفکرات مسیحی صورت پذیرفته است.
عمادی حائری در دانشنامه جهان اسلام مینویسد احادیثی از محمد بیانگر آن است که علی، حسن و حسین و نه تن از فرزندان حسین این مقام را دارا هستند. ابن بابویه این مطلب را که امامان بعدی شیعه از فرزندان حسین بودهاند و نه حسن را به ماجرای هارون و موسی تشبیه میکند. عمادی حائری در ادامه برای اثبات امامت حسین از دیدگاه شیعه از وصیت حسن درباره جانشینی حسین و سفارش به محمد حنفیه از تبعیت از حسین استفاده میکند. عمادی حائری معتقد است امامت حسین پس از مرگ حسن پیوسته برقرار بوده اما حسین در زمان معاویه به سبب تقیه آن را آشکار نمی کرده ولی در زمان یزید آن را علنی کرده است. از دیدگاه شیعه، یکی از پیش نیازهای امامت، علم کامل به معارف دین است. عمادی حائری به روایتی اشاره میکند که علی از حسن و سپس از حسین خواست تا برای مردم سخنرانی کنند تا در زمانهای بعد، قریش او را بدون علم خطاب نکنند و از این روایت به عنوان دلیلی برای دغدغه علی برای امامت حسین از دیدگاه شیعه یاد میکند. علاوه بر آن عمادی حائری برای اثبات امامت حسین از دیدگاه شیعه، به سخنانی از صحابه دربارهٔ مقام علمی حسین و درخواست فتوا از او، به سخنان خود حسین در بارهٔ امامت خود و برخی معجزات و کرامات به دست وی اشاره میکند و در ادامه بیان میکند که در روایات برخی از کرامات و معجزات را به هر دوی حسن و حسین نسبت دادهاند و تفکیکی صورت نپذیرفته است.
پیشگویی سرنوشت حسین در قرآن و احادیث
آیات قرآن منسوب شده به حسین از سوی شیعه
آیات ۱۴ و ۱۵ سوره الأحقاف که دربارهٔ زنی حامله صحبت میکند که درد و رنج بسیاری را تحمل میکند را اشارهای به فاطمه می دانند و فرزند را نیز حسین می دانند که در آن وقتی خداوند به محمد در مورد سرنوشت این نوه تسلیت گفت و محمد این موضوع را به فاطمه ابراز داشت، فاطمه بسیار پریشان گردید. پس از آنکه خداوند اسامی پنج تن را به زکریا یاد داد، آیه رمز آلود اول سوره مریم (کهیعص) را به زکریا به این صورت رمز گشایی کرد: ک= کربلا، ه= هلاک العترة، ی= یزید، ع= عطش، ص= صبر. تفسیر فوق متواترترین تفسیر از کلمه کیهعص است. این مطلب نشان دهنده شباهت خارق العادهای بین سرنوشت یحیی و حسین است (احتمالاً با توجه به این که سر هر دو بریده شد و در طشت قرار داده شد.). وقتی جبرئیل نام ۵ تن آل عبا را به زکریا یاد داد و زکریا نام هر یک از آنها را به زبان آورد، در تمامی موارد به جز حسین، وقتی نام را ادا میکرد حالتی مسرت بخش به وی دست میداد، اما وقتی نام حسین را بیان نمود، اشک در چشمان زکریا جاری گشت. سپس خداوند به زکریا سرنوشت حسین را وحی نمود و زکریا هق هق گریه را سر داد و از خدا درخواست کرد که پسری به وی دهد تا سرنوشتی همانند حسین را داشته باشد تا بتواند مصیبتی شبیه مصیبتی که محمد به آن دچار میشود را تحمل کند و خداوند به زکریا، یحیی را بخشید. حسین در تمامی مراحل سفر خود از مکه به سمت کربلا، به یاد یحیی میافتاد. بر طبق روایتی دیگر، خون حسین همانند خون یحیی به جوشش خواهد آمد و خداوند برای آنکه این جوشش را تسکین دهد، ۷۰۰۰۰ نفر از منافقان و کفار و سست ایمانها را نابود خواهد کرد همان گونه که این کار را برای انتقام از یحیی انجام داده بود. از آیات دیگری که شیعه آن را منتسب به حسین می داند میتوان به آیه ۶ سوره احزاب اشاره نمود در مورد ادامه امامت از نسل تفسیر شده است. همچنین آیاتی چون ۷۷ سوره نسا، ۳۳ سوره اسرا و ۲۷ تا ۳۰ سوره فجر (که در نزد شیعه سوره حسین دانسته شده) از نظر شیعه به قیام و کشته شدن حسین اشاره میکند.
احادیث
روایات فراوانی وجود دارد که محمد اصحابش را کشته شدن حسین با خبر کرده بود و به غیر از محمد، علی و حسن نیز چنین مطلبی را بیان کرده بودند. خداوند نیز پیامبران پیشین را از ماجرای کشته شدن حسین باخبر کرده بود. علی نیز میدانست که حسین در کربلا کشته میشود و یک بار که از کنار این منطقه میگذشت، توقف کرد و گریست و به یاد پیش گویی محمد افتاد. او کربلا را کرب (غم) و بلا (آزمایش) تفسیر کرد و گفت که کشتگان کربلا بدون هیچ حسابی به بهشت وارد میشوند.
در میان اسلام شناسان غربی، ولهاوزن انگیزه قیام حسین را صرفاً به دستگیری قدرت می داند و هیچگونه نیت دینی در آن نمیبیند. لامنز نیز دشمنی حسین با یزید را نادرست شمرده، حسین را شخصی بی احتیاط و نادوراندیش می داند و همانند (این نظر همچنین دیدگاه معاویه در مورد حسین بودهاست). این دو مورخ هیچگونه سندیتی برای سخنانی که از حسین در مورد قیامش نقل شده قائل نبوده و آنها را ساخته و پرداختهٔ قرون بعدی می دانند. لارا وسیا وگلییری مینویسد گرچه ممکن است که روایاتی جعلی در مورد سخنانی که از حسین نقل شده وجود داشته باشد، اما آنچه از مجموعه روایات و وقایع بر میآید این است که حسین معتقد بود که بر حق است و سر سختانه در پی رسیدن به اهداف مذهبی خود بود. وی بر آن بود که دولتی تاسیس کند که «اسلام حقیقی» را محقق کند و در این راه حامیان خود را که هم عقیده با وی بودند را تحسین و تشویق کرد. وگلییری معتقد است این تحلیل ممکن است نظر درستی در مورد شخصیت حسین نباشد، اما بی شک انگیزهٔ جنبشهای سیاسی ضد اموی و مذهبی (شیعیان حسین) که در دفاع از حسین در سالهای بعد رخ داده، بوده است و مورخان بعدی عرب این ایدئولوژی را رواج داده که منجر به مقام بالا و افسانهای حسین در نزد شیعیان گردیده است.
ویلفرد مادلونگ مینویسد انگیزه عاملین اصلی واقعه کربلا اغلب مورد بحث بودهاست ولی این مساله واضح است که حسین را نمیتوان به عنوان یک شخص شورشی در نظر گرفت که جان خود و خانوادهاش را به خاطر آرزوهای شخصی خود به خطر انداختهاست. او به عهدی که با معاویه بسته بود وفادار ماند گرچه از روش حکومت وی ناراضی بود. او با یزید بیعت نکرد چرا که بر خلاف مفاد صلحنامه معاویه با حسن به عنوان جانشین معاویه انتخاب شده بود. با این حال او به طور فعالانه به دنبال شهادت نبود. او هنگامی که معلوم شده بود از پشتیبانی کوفیان برخوردار نیست پیشنهاد نمود که از عراق خارج شود. این عبید الله ابن زیاد بود که مذبوحانه سعی در تحریک حسین به شروع جنگ مینمود.
تصمیم اولیه او مبنی بر پاسخ مثبت به دعوت شیعیان کوفه با وجود هشدارهای فراوانی که دریافت نموده بود به علاوه رویای صادقه از پیامبر اسلام بازتاب دهنده یک باور راسخ مذهبی در حسین بر انجام یک مأموریت بدون توجه به عواقب آن است. به مانند پدرش، او کاملاً بر این باور بود که خاندان پیامبر به طور الهی برای رهبری جامعهای که محمد تاسیس کرده بود برگزیده شدهاند و این یک حق غیر مشروط بوده و او میبایست به دنبال رهبری این جامعه باشد.
بر طبق دانشنامه بریتانیکا: «حسن و حسین به خلافت معاویه، نخستین خلیفه اموی تن در دادند و در ازای آن از او مستمری گرفتند اما حسین با خلافت جانشین او، یزید، مخالفت کرد. حسین سپس توسط مردم کوفه که اکثریت آن شیعه بودند دعوت شد تا شورش ایشان را علیه بنی امیه رهبری کند. حسین به همراه گروه کوچکی از خویشاوند و رهروانش به سوی کوفه رفت. گفته میشود که او در راه فرزدق شاعر را ملاقات کرد و در این دیدار به او گفته شد که قلب مردم عراق با او است اما شمشیرشان با بنی امیهاست. حکمران عراق به پشتیبانی از خلیفه چهار هزار مرد را به دستگیری او فرستاد و آنها در ساحل رود فرات راه را بر حسین بستند (اکتبر ۶۸۰ میلادی)؛ حسین تسلیم را نپذیرفت و محافظانش کشته شدند و سر خودش به دمشق فرستاده شد. مسلمانان شیعه روز ده محرم (سالروز جنگ حسین در تقویم مسلمانان) را بزرگداشت میگیرند. خونخواهی حسین و سوگواری برای او موجب تضعیف بنی امیه و پدید آمدن یک جنبش قدرتمند شیعه شد. جزییات زندگی حسین به گونه افسانه وار و اغراق آمیز حول شهادت او شکل میگیرد. اما اقدام نهایی اش نشان از تاثیرات ایدئولوژیک دارد تا نظامی را شکل دهد که اسلام حقیقی را در برابر حکومت به عقیدهٔ او نا عادلانهٔ اموی مینشاند.»
ویژگیهای ظاهری و اخلاقی حسین
حسین چهرهای سپید داشت و گاهی عمامه خز و گاهی عمامه سیاه بر سر میگذاشت و موی سر و ریشش را خضاب میکرد. وی با مسکینان هم سفره میگشت یا آنان را به خانه خود دعوت میکرد و آنان را طعام میداد. معاویه دربارهٔ حسین میگفت که وی همانند پدرش علی اهل نیرنگ نیست و عمرو عاص او را محبوبترین زمینینان نزد اهل آسمان میدانست.
ویلفرد مادلونگ در دانشنامه ایرانیکا بر این باور است که حسن خلق و خوی محمد را داشت و از سیاستهای پدرش علی انتقاد میکرد، اما حسین به پدرش شبیه بود و اینکه حسن دو تن از پسرانش را محمد نامیده و هیچکدام را علی نام ننهاده و اینکه حسین دو تن از ۴ پسرش را علی نام نهاده و هیچکدام را محمد ننامیده دلیلی بر این مدعا میداند. بر خلاف روحیه صلح طلبی حسن، حسین روحیه جنگجویی و حس غرور خانوادگی پدرش را داشت، گرچه توانایی جنگاوری و تجربه آن را همانند پدرش نداشت. گرچه علی حسن را برای خلیفه شدن بعد از خودش آموزش میداد اما به نظر میرسد که علی بیشتر به حسین توجه داشتهاست. رسول جعفریان رویاتی را که در آن حسین شبیه علی و حسن شبیه محمد معرفی شده را جعلی میداند و به گفته وی تصویر ارائه شده در این روایات میتوانست به منظور تخریب چهره علی و عاشورا باشد و به کار کسانی بیاید که طرفدار گرایشهای عثمانی بودند.۱پانویس سید محمدحسین طباطبایی در باره مقایسه رفتار حسن ابن علی و حسین ابن علی مینویسد: «و از اینجا روشن میشود که آنچه برخی از مفسرین حوادث گفتهاند که این دو پیشوا (امام حسن و امام حسین) دو سلیقه مختلف داشتند و امام حسن مسلک صلح را میپسندید به خلاف امام حسین که جنگ را ترجیح میداد،... سخنی است نابجا؛ زیرا میبینیم همین امام حسین که یکروز زیر بار بیعت یزید نرفت، ده سال در حکومت معاویه و مانند برادرش امام حسن (که اونیز ده سال با معاویه به سر برده بود) به سر برد و هرگز سر به مخالفت برنداشت.» محمد عمادی حائری معتقد است حسین را در اکثر منابع شبیه به محمد دانستهاند و در یک روایت وی را شبیه ترین فرد به محمد بیان کردهاند. روایتی نیز موجود است که علی، حسین را شبیه ترین فرد به خود از نظر رفتار می داند.
حسین احترام حسن را نگه میداشت و حرفی روی حرفش نمیزد. محمد حنفیه نیز همین برخورد را با حسین داشت. حسین بخشنده بود و در مدینه به خاطر این صفت معروف شده بود و غلامان و کنیزانش را در صورت مشاهده خوش رفتاری آزاد مینمود. روایتی وجود دارد که معاویه کنیزی را به همراه اموال و لباس فراوانی برای حسین فرستاده بود. وقتی این کنیز آیاتی از قرآن و شعری در مورد ناپایداری دنیا و مرگ انسان را خواند، حسین وی را آزاد نموده و اموال را به او بخشید. یک بار یکی از غلامان حسین کاری نادرست انجام داد. اما پس از آنکه غلام آیه «والعافین عنالناس» را خواند، حسین او را بخشید و پس از آن غلام آیه «واللّه یحبالمحسنین» را به زبان آورد و حسین غلام را به خاطر این کار آزاد کرد. حسین دین اسامه بن زید بیمار شده بود و ناتوان از پرداخت آن بود را پرداخت. روایتی وجود دارد که حاکی است حسین املاک و اجناسی را که به وی ارث رسیده بود، پیش از دریافت آنها را بخشید و همچنین دین مرد دیگری را پس از آنکه به ۳ پرسش حسین پاسخ داد، پرداخت و انگشتری اش را به آن مرد بخشید. یک زن و مرد یهودی با مشاهده بخشندگی حسین مسلمان گردیدند. حسین به معلم فرزندانش مال و پوشاک فراوان بخشید و دهانش را پر از در کرد در حالی که اذعان میداشت که این جبرانگر ارزش کار معلم نیست. مردی شامی یک بار به حسین و علی ناسزا گفت، اما حسین از او درگذشت و او را مورد مهربانی و لطف خود قرار داد. گفتهاند که جای کیسههای آذوقه که حسین برای مسکینان میبرد در روز عاشورا بر بدنش آشکار بود.
باورهای غالیانه در خصوص حسین
داستانهای افسانهای درباره حسین از ابتدا تحت تأثیر جایگاه او به عنوان امام شیعه و یکی از چهارده معصوم که در جهانشناسی شیعه ذاتی فراطبیعی بهشان اعطا شده قرار داشت. بسیاری از افسانهها از معجزات خون حسین و سر بریده سخنگوی او نشأت گرفت از جمله مکالمه یک کشیش که موجب میشود یک کشیش بیزانسی در زمره بازیگران دربار یزید در تعزیه جای بگیرد. افسانههای حسین و نمادهای مربوطه تحت تأثیر درون مایههای ایرانی قبل از اسلام نظیر سیاوش و انتقام اوست. همچنین لاله به عنوان نماینده خون و رنج شهدا و نقض برجسته اسب قهرمان؛ علاوه بر این در تضاد با حسین که ذاتی بهشتی دارد، قاتلین او اهریمن جلوه داده شده و به صورت حیوان در میآیند و باور بر این است که انتقام آخرالزمانی نسل آنها را عذاب خواهد داد. مخاطبین مخصوصاً حکایات در خصوص تولد حسین، سرنوشت تراژیک او و برادرش حسن و معجزات مربوط به مرگ او و پیامدهایش را بسی احساسات برانگیز مییابند. سنتها در خصوص حسین مکرراً منتشر میشد و محمدباقر مجلس در اثر عظیم خود بحارالانوار آنها را جمع آوری کرده است.
سه گونه باور افسانهای نسبت به حسین وجود دارد: آنهایی که عنصر جهانشناسانه در آنها غالب است و «نور» در آنها نقش مهمی دارد، آنها که شخصیت آخرالزمانی دارند و آنهایی که حسین در آنها شخصیتی تاریخی دارد که برای ما شناخته شده است ولی در هالهای از معجزات قرار دارد که او را به جایگاهی فراانسانی بالا میبرد. در گروه اول که حاصل تأثیر باورهای متافیزیکی، خیلی قدیمی تر از اسلام و ساخته غلات شیعه است، حسین کارکردی در پیوند با دیگر اهل بیت دارد و کاملاً برابر برادرش حسن است. در حکایات آخرالزمانی (که یحتمل با عقاید مغیریه تأسیس شده توسط مغیرةبن سعید عجلی مرتبط است) آمده که حسین به کوه رضوی رفت و در آنجا بر تختی نورانی در احاطه پیغمبران، و در جلوی پیروان وفادارش تا ظهور مهدی خواهد ماند و سپس به کربلا خواهد رفت و همه زمینیان و آسمانیان او را ملاقات خواهند کرد.
کرامات در هنگام تولد و کودکی حسین
حسین سه ماه قبل از موعد متولد شد و با این وجود زنده ماند. نظیر این برای عیسی و یحیی بن زکریا نیز روی داده است. محمد به مدت ۴۰ روز از وی نگهداری میکرد و انگشت خود را در زبان حسین قرار میداد و یا آب بزاق خود را در دهان حسین میگذاشت. حدود ۱۰۰۰ فرشته از بهشت فرود آمدند تا در جشن تولد حسین به همراه محمد شادی کنند. جبرئیل پیام تبریک و شادمانی خداوند را به محمد رساند و مشتی از خاک کربلا را به وی داد و جبرئیل کودک را در هنگامی که فاطمه خوابیده بود نوازش کرد. جبرئیل به محمد خبر داد که امت وی حسین را میکشند و نسل امامت از وی خواهد بود. فرشتهای که از سوی خداوند رانده شده بود و بالهایش شکسته بود، از تولد حسین بهره برد. او گروهی از فرشتگان را دید که به منظور تبریک به محمد در حال گذر از آنجا هستند و از آنها خواست تا وی را به خود ببرند. وقتی این فرشته بال شکسته خود را به نوزاد مالید، بال شکسته اش ترمیم یافت و درست شد و با شفاعت محمد بخشیده شد و به جایگاهش در بهشت بازگشت. از آن به بعد این فرشته با نام مولی الحسین یاد میگشت و محاسبه گر زائرین حسین در کربلا است. محمد، پسرش ابراهیم و نوه اش حسین را بر زانوان خود قرار میداد. جبرئیل به وی گفت که خداوند به هر دو اینها با هم عمر طولانی نخواهد داد و محمد باید جان یکی را با فدا کردن دیگری، نجات بخشد. محمد در حالی که اشک میریخت و از آنجایی که نمیخواست علی و فاطمه در فراق فرزندشان گریه کنند، قبول کرد که ابراهیم را تسلیم خدا کند.
معجزات پس از کشته شدن حسین
وقتی حسین کشته شد، روز مبدل به شب گردید و ستارگان در آسمان نمایان شدند. آسمان خون بارید که آثاری بر سر و جامه مردم تا مناطق خراسان بر جا گذاشت. از زیر سنگها در شام و مناطقی دیگر خون جاری شد. از دیوارها خون بیرون آمد. شب قبل از قتل حسین، ام سلمه یا ابنعباس، محمد را به خواب دید که سر و ریشش خاکی است و در ظرفی کوچک خون میریزد. خاک کربلا که جبرئیل یا یکی دیگر از فرشتگان به محمد داده بودند و ام سلمه آن را نگه داشته بود، شب قبل از کشته شدن حسین مبدل به خون گردید. ام سلمه دانست که حادثه کربلا رخ داده و شیون سر داد و اولین کسی بود که این کار را کرد. این احادیث جمع آوری خون کشتگان کربلا توسط محمد یا نگه داشتن یک مشت خاک کربلا توسط ام سلمه به صورت احادیث با سندهای گوناگون بیان شدهاند که برخی معتبر و برخی نامعتبرند. جنها گریستند و شعر سراییدند. زنان جنها نیز مویه و عزاداری به پا کردند که صدای آنان را ام سلمه و دیگر زنان شنیدند. فرشتگان گریستند و سر حسین به دمشق برده شد. حتی حیوانات وحشی و ماهیان نیز گریستند. در شب قبل از نبرد کربلا، صدای شخصی میآمد که آیات هشدار دهنده میخواند اما خود شخص دیده نمیشد.
معجزات سر بریده حسین
وقتی که سر در حال برده شدن به کوفه بود، قلمی سحرآمیز آیاتی هشدارآمیز بر روی دیواری نوشت و همان آیات بر روی کلیسایی در رم که ۳۰۰ سال پیش از بعثت محمد ساخته شده بود، نوشته شد. سر بریده بوی معطری میداد و راهبی که تحت تاثیر نور معجزه آسایی که از سر ساطع میشد، قرار گرفته بود، با مقداری پول سر را کرایه کرد و به خانه اش برد. در آن شب سر حسین سخن گفت و راهب پس از آن مسلمان گردید. درهمی که راهب در ازای سر حسین به لشکریان پرداخته بود مبدل به سنگ گردید. ماری به یکی از سوراخهای بینی سر بریده خزید و از دیگری درآمد. سر بریده آیاتی از قرآن را خواند. شبی که خولی به کوفه آمد، سر حسین را به خانه برد و آن را زیر ظرفی قرار داد. ستون نوری از آسمان به ظرف میتابید و پرندگانی سفید در اطراف ظرف پرواز میکردند.
سرنوشت کسانی که به حسین اهانت کرده یا وی را زخمی کردند
تمام کسانی که به حسین در روز کربلا اهانت نمودند مدت کمی پس از آن به تیرهروزی مبتلا گردیدند. سرنوشتهایی مانند: کشته شدن، کوری، مرضهای مختلف مثل جذام، عطش سیرنشدنی، خشک شدن دست همانند چوب در تابستان و آب ریختن آن در زمستان، مرگ بر اثر سوختگی، عقرب گزیدگی، از دست دادن قدرت و ثروت، بیرون رانده شدن از خانه توسط همسر. آنهایی که اموال حسین را غارت نمودند نیز به عقوبتهایی گرفتار گردیدند. شخصی که عمامه حسین را غارت نمود دیوانه شد. کسی که ردای حسین را غارت کرد، مبتلا به فقر گردید. شخصی که عطر و روپوش و جامههای حسین را غارت نمود مبتلا به جذام یا کچلی گردید. اشیایی که از حسین غارت شد تنزل قیمت پیدا کرد یا بی استفاده گردید. گوشت شترانی که از لشکر حسین غارت شد، تلخ گردید یا آتش گرفت. عطر و لباسها مبدل به خون گردید. طلاهای غارتی مبدل به مس گردید یا در دستان زرگر آتش گرفت و زعفرانهای غارتی نیز آتش گرفت.
القاب در دیگر کتب مقدس
حسین در تورات با نام شبیر یاد شده و در کتاب انجیل بیان شده که هارون برادر موسی، نامهایی که خدا برای پسران علی گذاشتهاست را میآموزد و بر دو پسر خود میگذارد.
صفات فراطبیعی حسین که معجزه آفریدهاند
پیشانی حسین به قدری روشن بود که مردم میتوانستند با نگاه کردن به وی راه خود را در تاریکی بیابند. او قادر به شفای بیماران بود. او نشانهای میان چشمان زنی پرهیزگار ایجاد کرد که با دمیدن در آن ناپدیدش کرد. او شخصی که مبتلا به تب شده بود را شفا داد. او دست مردی را که در حین عمل طواف کعبه بدن زنی را لمس کرده بود و به بدن زن چسبیده بود و جدا نمیشد را جدا کرد. این در حالی بود که فقها فرمان قطع دست آن فرد را داده بودند. کرامات دیگر وی عبارتند از به حرف درآوردن طفل شیرخوارهای به منظور بیان نام پدر واقعی خود، بردن افراد به وقایع رخ داده در زمان گذشته (مثل زمانی که علی و محمد در مسجد قبا بودند)، فراهم کردن میوههای خارج از فصل (انگور و موز) برای پسر خود، بارور کردن یک درخت نخل خشکیده، سیراب کردن یاران خود با قرار دادن انگشت خود در دهانشان و فراهم کردن غذای آسمانی در روز نبرد کربلا، به وجود آوردن چشمهٔ آب با پرتاب یک تیر به نقطهای نزدیک خیمههای زنانش در کربلا، اشاره کردن به آسمان و فراهم آوردن لشکری از فرشتگان، اما برگزیدن مرگ، آگاهی از وقایع آینده و علم به اسرار. این پیشگوییها عمدتاً توسط جدش به وی آموخته شد و همچنین وی رویایی دید که جدش محمد وی را از سرنوشتش آگاه ساخت که حسین مظلومانه کشته میشود و برادر و فرزندان و نوادگان حسین در روز قیامت از حساب پس دادن معاف میشوند. مجسم شدن نیات کوفیان نسبت به وی به صورت یک حیوان درنده، پیش بینی کردن اینکه عمر بن سعد فرمانده سپاه کوفه میشود و آگاه ساختن وی از سرنوشتش مبنی بر اینکه مرگ وی مدت کوتاهی پس از کشته شدن حسین خواهد بود، پیش بینی اینکه سرش به نزد ابن زیاد میرود اما حامل سر جایزهای نمیگیرد، بر حذر داشتن گروهی از غلامانش از خروج در یک روز خاص و تبعیت نکردن و کشته شدن آنان و پیش گویی نام قاتلین آنان به حاکم از دیگر کرامات منسوب شده به حسین میباشند.
آرامگاه
روایات متعددی در مورد مکان دفن سر حسین وجود دارد. در کنار پدرش علی در نجف، خارج از کوفه اما نه در کنار علی، در کربلا به همراه بدن کاملش، در بقیع، در مکان نامعلومی در دمشق، در رقه سوریه، در قاهره که توسط فاطمیان به آنجا برده شده در مسجدی به نام محسن الامین که از نام حسین برگرفته شده دفن گردیده.
سوگواری محرم
پس از واقعهٔ عاشورا، طولی نکشید که اولین زوار حسین برای یادبود شهادت او مراسم عمومی به راه انداختند. معزالدوله در دوره بوییان گرامیداشت عمومی عاشورا را در بغداد به جا آورد (که موجب شد به پا داشته شدن ضد-یادبود از سوی سنیان به مدت سالها شد). العزیز حاکم فاطمی مصر هم این مراسم را بر پا کرد. عاشورا از دوره سلجوقیان، شرکت کنندگان زیادی را از زمینههای مختلف از جمله سنت به خود جذب کرد. سوگواریهای محرم با پشتیبانی امامیه اثنی عشری از سوی صفویه به سرتاسر ده روز اول محرم گسترش یافت (این مورد برای دوره پیش از صفوی نامعلوم است). مراسم عمومی شامل موارد زیر بود:
روضه خوانی در شب و روز در اماکن عمومی، قصرها، مساجد، تکایا و حسینیهها
رسم دفن کردن خود تا سر
دستههای عزاداران که با زنجیر، ستگ، تیغ و نیز با سوزاندن خود ریاضت میکشیدند
مراسم جنگ گروههای رقیب حیدری نعمتی
رژه تابوت و نخل با علم که با شکوه و بر دوش مردم در میدان اصلی و بر دوش مردم حرکت میکردند و با عناصر نمایشی کاروان او را شبیه سازی میکردند
مراسم سوزاندن پیکر خائنان (عمرکشان) زین رو مراسم محرم جنبههای کارناوال گونه داشت و شادی را با غم و اندوه در میآمیخت.
اکثر مسلمانان مقام حسین را گرامی میدارند. تنها هواداران بنی امیه بودند که به وی لقب «باغی بعد انعقاد البیعة» را میدادند به این علت که علیه دولت اسلامی وقت شورش نمود. این گروه قتل حسین توسط یزید را به این دلیل قابل اغماض می دانند. اما مخالفان این فرقه، نه تنها کسانی بودند که از بنی امیه متنفر بودند، بلکه حتی گروهی که قیام حسین و یارانش را مخلصانه نمی پنداشند و در عین حال به دنبال بهانهای برای خودداری از سرزنش کردن حسین و یا صحابه و تابعین بی طرف (به منظور جلوگیری از جنگهای داخلی در اسلام) در نزاع حسین و یزید، بودند نیز از مخالفان طرفداران بنی امیه در قضیه قتل حسین بودند.

بنابراین تقریباً اکثر مسلمانان حسین را به علت نوهٔ محمد بودن و این عقیده که وی خود را در راه حق قربانی کرده، مکرم می شمارند و به غیر از مقامات خاصی که شیعه به حسین نسبت میدهد، نمیتوان تفاوت عقیدتی خاصی بین شیعه و سنی را در این باب مشخص نمود. رویکرد مثبت اهل سنت به حسین به احتمال قوی نشات گرفته از روایات حزن انگیز است که ابومخنف جمع آوری کرده که این روایات بعضاً مستقیماً و بعضاً مشکوک الاعتبار هستند. اکثر این روایات توسط کوفیانی نقل شده که از عملکرد خود نسبت به حسین پشیمان شده و توبه کردند. این روایات حزن انگیز کوفیان که نشانهای از گرایشهای شیعی گرایانه ابومخنف بود، منشاء روایاتی شد که مورخان بعدی از آنها استفاده نمودند و در جهان اسلام پراکنده شد. به گفته رسول جعفریان، اعتقاد به جبر که توسط معاویه در جامعه اسلامی انتشار داده شد، موجب آن شد که هیچگاه حرکت حسین برای اهلسنّت یک قیام علیه فساد قلمداد نشده و تنها آن را یک شورش غیر قانونی شناختند.
دیدگاه شیعه
کتابی وجود ندارد که بیانگر عقاید تمام فرقههای شیعیان در مورد حسین باشد. مهمترین مولفههای دیدگاههای شیعیان دربارهٔ حسین، اعتقاد به امامت حسین و داشتن ویژگیهای یک امام از سوی فرقههای دوازده امامی، اسماعیلیه و زیدیه است. همانند دیگر امامان، حسین واسطه بین خدا و خلق است. از طریق این توسل است که شیعیان، راهنمایی و هدایت یافته یا از مشکلات رهایی مییابند. در روایات شیعه احادیثی از محمد و امامان شیعه آمده که ثوابهای و زیادی برای رفتن به مزار حسین ذکر و همچنین کرامات زیادی برای خاک آن مزار بیان کردهاند. حسین به عنوانی یکی از پنج تن آل عبا، تمامی ویژگیهای الهی که در حسن وجود دارد را نیز داراست و به عنوان نوه محمد دارای احترام است. وی سجایای اخلاقی مانند تقوا نیز داشت که از ۲۵ حج پیاده از مدینه تا مکه و ۱۰۰۰ رکعت نمازی (این عدد اغراق به نظر میآید) که روزانه انجام میداد به عنوان دلیلی بر این موضوع یاد میشود. به خاطر تقوای زیادش، وی وقت کمی را به زنان خود اختصاص میداد و بنابراین فرزندان کمی داشت. صفات اخلاقی دیگر وی عبارت بود از سخاوت (داستانهای زیادی در این باب وجود دارد)، حلم، فروتنی، فصاحت (سخنان و اشعاری زیادی در اثبات آن وجود دارد) و دیگر ویژگیهایی که از اعمالش نتیجه میگردد مانند کوچک شمردن مرگ، ناخوش شمردن زندگی با ذلت، غرور و.... اما اساسی ترین و بزرگترین تکریمی که در منابع شیعی از حسین میگردد به خاطر قیام منحصربهفردی است که وی خود را قربانی کرد و به خاطر نهضت قدیس وار وی بوده است. بنا به این باور شیعی که امام از آنچه که در گذشته و حال و آینده است خبر دارد و علم وی با گذر زمان افزایش نمییابد، حسین میدانست که بر سر خود و یارانش چه خواهد آمد. بنابراین وی با آگاهی از قربانی شدن قطعی خود از مکه به سمت کوفه بدون درنگ حرکت کرد و هیچ تلاشی برای فرار از تقدیر خدا انجام نداد. حدیثی وجود دارد که حاکی است خداوند حسین را مخیر کرد که یا قربانی شود یا به کمک ۴۰۰۰ فرشته که در جنگ بدر برای یاری محمد آمده بودند بر سپاهیان ابن زیاد پیروز گردد و این حدیث ارزش نهضت وی را بالا میبرد چون این عمل حسین را داوطلبانه جلوه داده و بنابراین به آن ارزش زیادی میبخشد. این ۴۰۰۰ فرشته تا روز قیامت بر مزار حسین گریه کرده و برای زائرینش طلب آمرزش میکنند. در منابع شیعی در مورد علت این گونه قربانی شدن حسین مینویسند که وی خود و اموالش را فدا کرد تا دین جدش محمد را احیا کند و یا آن را از دست ویرانیهایی که به دست یزید رخ داده بود رها کند. علاوه بر آن وی با این عمل بر آن بود تا نشان دهد که عمل کرد منافقانه شرم آور است و خواست تا به مردم یاد دهد که قیام بر ضد حاکم فاسق، ضروری است. به طور خلاصه وی خود را اسوهای برای مسلمانان قرار داد. لارا وسیا وگلییری بر این باور است که این باور که حسین میخواست با خون خود مردم را از گناهان رهایی بخشد و با قربانی شدنش پیام آور آزادی برای مردم جهان باشد، با ادبیات شیعه بیگانه است یا حداقل نشانهای از آن در متونی که دیده است پیدا ننموده است و ممکن است این مفهوم بعدها در مراسم تعزیه و یا اشعار اخیر نفوذ کرده باشد چون این تغییر مفهوم از توسل به این معنی فعلی کار چندان دشواری نبوده و تحت تاثیر تفکرات مسیحی صورت پذیرفته است.
عمادی حائری در دانشنامه جهان اسلام مینویسد احادیثی از محمد بیانگر آن است که علی، حسن و حسین و نه تن از فرزندان حسین این مقام را دارا هستند. ابن بابویه این مطلب را که امامان بعدی شیعه از فرزندان حسین بودهاند و نه حسن را به ماجرای هارون و موسی تشبیه میکند. عمادی حائری در ادامه برای اثبات امامت حسین از دیدگاه شیعه از وصیت حسن درباره جانشینی حسین و سفارش به محمد حنفیه از تبعیت از حسین استفاده میکند. عمادی حائری معتقد است امامت حسین پس از مرگ حسن پیوسته برقرار بوده اما حسین در زمان معاویه به سبب تقیه آن را آشکار نمی کرده ولی در زمان یزید آن را علنی کرده است. از دیدگاه شیعه، یکی از پیش نیازهای امامت، علم کامل به معارف دین است. عمادی حائری به روایتی اشاره میکند که علی از حسن و سپس از حسین خواست تا برای مردم سخنرانی کنند تا در زمانهای بعد، قریش او را بدون علم خطاب نکنند و از این روایت به عنوان دلیلی برای دغدغه علی برای امامت حسین از دیدگاه شیعه یاد میکند. علاوه بر آن عمادی حائری برای اثبات امامت حسین از دیدگاه شیعه، به سخنانی از صحابه دربارهٔ مقام علمی حسین و درخواست فتوا از او، به سخنان خود حسین در بارهٔ امامت خود و برخی معجزات و کرامات به دست وی اشاره میکند و در ادامه بیان میکند که در روایات برخی از کرامات و معجزات را به هر دوی حسن و حسین نسبت دادهاند و تفکیکی صورت نپذیرفته است.
پیشگویی سرنوشت حسین در قرآن و احادیث
آیات قرآن منسوب شده به حسین از سوی شیعه
آیات ۱۴ و ۱۵ سوره الأحقاف که دربارهٔ زنی حامله صحبت میکند که درد و رنج بسیاری را تحمل میکند را اشارهای به فاطمه می دانند و فرزند را نیز حسین می دانند که در آن وقتی خداوند به محمد در مورد سرنوشت این نوه تسلیت گفت و محمد این موضوع را به فاطمه ابراز داشت، فاطمه بسیار پریشان گردید. پس از آنکه خداوند اسامی پنج تن را به زکریا یاد داد، آیه رمز آلود اول سوره مریم (کهیعص) را به زکریا به این صورت رمز گشایی کرد: ک= کربلا، ه= هلاک العترة، ی= یزید، ع= عطش، ص= صبر. تفسیر فوق متواترترین تفسیر از کلمه کیهعص است. این مطلب نشان دهنده شباهت خارق العادهای بین سرنوشت یحیی و حسین است (احتمالاً با توجه به این که سر هر دو بریده شد و در طشت قرار داده شد.). وقتی جبرئیل نام ۵ تن آل عبا را به زکریا یاد داد و زکریا نام هر یک از آنها را به زبان آورد، در تمامی موارد به جز حسین، وقتی نام را ادا میکرد حالتی مسرت بخش به وی دست میداد، اما وقتی نام حسین را بیان نمود، اشک در چشمان زکریا جاری گشت. سپس خداوند به زکریا سرنوشت حسین را وحی نمود و زکریا هق هق گریه را سر داد و از خدا درخواست کرد که پسری به وی دهد تا سرنوشتی همانند حسین را داشته باشد تا بتواند مصیبتی شبیه مصیبتی که محمد به آن دچار میشود را تحمل کند و خداوند به زکریا، یحیی را بخشید. حسین در تمامی مراحل سفر خود از مکه به سمت کربلا، به یاد یحیی میافتاد. بر طبق روایتی دیگر، خون حسین همانند خون یحیی به جوشش خواهد آمد و خداوند برای آنکه این جوشش را تسکین دهد، ۷۰۰۰۰ نفر از منافقان و کفار و سست ایمانها را نابود خواهد کرد همان گونه که این کار را برای انتقام از یحیی انجام داده بود. از آیات دیگری که شیعه آن را منتسب به حسین می داند میتوان به آیه ۶ سوره احزاب اشاره نمود در مورد ادامه امامت از نسل تفسیر شده است. همچنین آیاتی چون ۷۷ سوره نسا، ۳۳ سوره اسرا و ۲۷ تا ۳۰ سوره فجر (که در نزد شیعه سوره حسین دانسته شده) از نظر شیعه به قیام و کشته شدن حسین اشاره میکند.
احادیث
روایات فراوانی وجود دارد که محمد اصحابش را کشته شدن حسین با خبر کرده بود و به غیر از محمد، علی و حسن نیز چنین مطلبی را بیان کرده بودند. خداوند نیز پیامبران پیشین را از ماجرای کشته شدن حسین باخبر کرده بود. علی نیز میدانست که حسین در کربلا کشته میشود و یک بار که از کنار این منطقه میگذشت، توقف کرد و گریست و به یاد پیش گویی محمد افتاد. او کربلا را کرب (غم) و بلا (آزمایش) تفسیر کرد و گفت که کشتگان کربلا بدون هیچ حسابی به بهشت وارد میشوند.
در میان اسلام شناسان غربی، ولهاوزن انگیزه قیام حسین را صرفاً به دستگیری قدرت می داند و هیچگونه نیت دینی در آن نمیبیند. لامنز نیز دشمنی حسین با یزید را نادرست شمرده، حسین را شخصی بی احتیاط و نادوراندیش می داند و همانند (این نظر همچنین دیدگاه معاویه در مورد حسین بودهاست). این دو مورخ هیچگونه سندیتی برای سخنانی که از حسین در مورد قیامش نقل شده قائل نبوده و آنها را ساخته و پرداختهٔ قرون بعدی می دانند. لارا وسیا وگلییری مینویسد گرچه ممکن است که روایاتی جعلی در مورد سخنانی که از حسین نقل شده وجود داشته باشد، اما آنچه از مجموعه روایات و وقایع بر میآید این است که حسین معتقد بود که بر حق است و سر سختانه در پی رسیدن به اهداف مذهبی خود بود. وی بر آن بود که دولتی تاسیس کند که «اسلام حقیقی» را محقق کند و در این راه حامیان خود را که هم عقیده با وی بودند را تحسین و تشویق کرد. وگلییری معتقد است این تحلیل ممکن است نظر درستی در مورد شخصیت حسین نباشد، اما بی شک انگیزهٔ جنبشهای سیاسی ضد اموی و مذهبی (شیعیان حسین) که در دفاع از حسین در سالهای بعد رخ داده، بوده است و مورخان بعدی عرب این ایدئولوژی را رواج داده که منجر به مقام بالا و افسانهای حسین در نزد شیعیان گردیده است.
ویلفرد مادلونگ مینویسد انگیزه عاملین اصلی واقعه کربلا اغلب مورد بحث بودهاست ولی این مساله واضح است که حسین را نمیتوان به عنوان یک شخص شورشی در نظر گرفت که جان خود و خانوادهاش را به خاطر آرزوهای شخصی خود به خطر انداختهاست. او به عهدی که با معاویه بسته بود وفادار ماند گرچه از روش حکومت وی ناراضی بود. او با یزید بیعت نکرد چرا که بر خلاف مفاد صلحنامه معاویه با حسن به عنوان جانشین معاویه انتخاب شده بود. با این حال او به طور فعالانه به دنبال شهادت نبود. او هنگامی که معلوم شده بود از پشتیبانی کوفیان برخوردار نیست پیشنهاد نمود که از عراق خارج شود. این عبید الله ابن زیاد بود که مذبوحانه سعی در تحریک حسین به شروع جنگ مینمود.
تصمیم اولیه او مبنی بر پاسخ مثبت به دعوت شیعیان کوفه با وجود هشدارهای فراوانی که دریافت نموده بود به علاوه رویای صادقه از پیامبر اسلام بازتاب دهنده یک باور راسخ مذهبی در حسین بر انجام یک مأموریت بدون توجه به عواقب آن است. به مانند پدرش، او کاملاً بر این باور بود که خاندان پیامبر به طور الهی برای رهبری جامعهای که محمد تاسیس کرده بود برگزیده شدهاند و این یک حق غیر مشروط بوده و او میبایست به دنبال رهبری این جامعه باشد.
بر طبق دانشنامه بریتانیکا: «حسن و حسین به خلافت معاویه، نخستین خلیفه اموی تن در دادند و در ازای آن از او مستمری گرفتند اما حسین با خلافت جانشین او، یزید، مخالفت کرد. حسین سپس توسط مردم کوفه که اکثریت آن شیعه بودند دعوت شد تا شورش ایشان را علیه بنی امیه رهبری کند. حسین به همراه گروه کوچکی از خویشاوند و رهروانش به سوی کوفه رفت. گفته میشود که او در راه فرزدق شاعر را ملاقات کرد و در این دیدار به او گفته شد که قلب مردم عراق با او است اما شمشیرشان با بنی امیهاست. حکمران عراق به پشتیبانی از خلیفه چهار هزار مرد را به دستگیری او فرستاد و آنها در ساحل رود فرات راه را بر حسین بستند (اکتبر ۶۸۰ میلادی)؛ حسین تسلیم را نپذیرفت و محافظانش کشته شدند و سر خودش به دمشق فرستاده شد. مسلمانان شیعه روز ده محرم (سالروز جنگ حسین در تقویم مسلمانان) را بزرگداشت میگیرند. خونخواهی حسین و سوگواری برای او موجب تضعیف بنی امیه و پدید آمدن یک جنبش قدرتمند شیعه شد. جزییات زندگی حسین به گونه افسانه وار و اغراق آمیز حول شهادت او شکل میگیرد. اما اقدام نهایی اش نشان از تاثیرات ایدئولوژیک دارد تا نظامی را شکل دهد که اسلام حقیقی را در برابر حکومت به عقیدهٔ او نا عادلانهٔ اموی مینشاند.»
ویژگیهای ظاهری و اخلاقی حسین
حسین چهرهای سپید داشت و گاهی عمامه خز و گاهی عمامه سیاه بر سر میگذاشت و موی سر و ریشش را خضاب میکرد. وی با مسکینان هم سفره میگشت یا آنان را به خانه خود دعوت میکرد و آنان را طعام میداد. معاویه دربارهٔ حسین میگفت که وی همانند پدرش علی اهل نیرنگ نیست و عمرو عاص او را محبوبترین زمینینان نزد اهل آسمان میدانست.
ویلفرد مادلونگ در دانشنامه ایرانیکا بر این باور است که حسن خلق و خوی محمد را داشت و از سیاستهای پدرش علی انتقاد میکرد، اما حسین به پدرش شبیه بود و اینکه حسن دو تن از پسرانش را محمد نامیده و هیچکدام را علی نام ننهاده و اینکه حسین دو تن از ۴ پسرش را علی نام نهاده و هیچکدام را محمد ننامیده دلیلی بر این مدعا میداند. بر خلاف روحیه صلح طلبی حسن، حسین روحیه جنگجویی و حس غرور خانوادگی پدرش را داشت، گرچه توانایی جنگاوری و تجربه آن را همانند پدرش نداشت. گرچه علی حسن را برای خلیفه شدن بعد از خودش آموزش میداد اما به نظر میرسد که علی بیشتر به حسین توجه داشتهاست. رسول جعفریان رویاتی را که در آن حسین شبیه علی و حسن شبیه محمد معرفی شده را جعلی میداند و به گفته وی تصویر ارائه شده در این روایات میتوانست به منظور تخریب چهره علی و عاشورا باشد و به کار کسانی بیاید که طرفدار گرایشهای عثمانی بودند.۱پانویس سید محمدحسین طباطبایی در باره مقایسه رفتار حسن ابن علی و حسین ابن علی مینویسد: «و از اینجا روشن میشود که آنچه برخی از مفسرین حوادث گفتهاند که این دو پیشوا (امام حسن و امام حسین) دو سلیقه مختلف داشتند و امام حسن مسلک صلح را میپسندید به خلاف امام حسین که جنگ را ترجیح میداد،... سخنی است نابجا؛ زیرا میبینیم همین امام حسین که یکروز زیر بار بیعت یزید نرفت، ده سال در حکومت معاویه و مانند برادرش امام حسن (که اونیز ده سال با معاویه به سر برده بود) به سر برد و هرگز سر به مخالفت برنداشت.» محمد عمادی حائری معتقد است حسین را در اکثر منابع شبیه به محمد دانستهاند و در یک روایت وی را شبیه ترین فرد به محمد بیان کردهاند. روایتی نیز موجود است که علی، حسین را شبیه ترین فرد به خود از نظر رفتار می داند.
حسین احترام حسن را نگه میداشت و حرفی روی حرفش نمیزد. محمد حنفیه نیز همین برخورد را با حسین داشت. حسین بخشنده بود و در مدینه به خاطر این صفت معروف شده بود و غلامان و کنیزانش را در صورت مشاهده خوش رفتاری آزاد مینمود. روایتی وجود دارد که معاویه کنیزی را به همراه اموال و لباس فراوانی برای حسین فرستاده بود. وقتی این کنیز آیاتی از قرآن و شعری در مورد ناپایداری دنیا و مرگ انسان را خواند، حسین وی را آزاد نموده و اموال را به او بخشید. یک بار یکی از غلامان حسین کاری نادرست انجام داد. اما پس از آنکه غلام آیه «والعافین عنالناس» را خواند، حسین او را بخشید و پس از آن غلام آیه «واللّه یحبالمحسنین» را به زبان آورد و حسین غلام را به خاطر این کار آزاد کرد. حسین دین اسامه بن زید بیمار شده بود و ناتوان از پرداخت آن بود را پرداخت. روایتی وجود دارد که حاکی است حسین املاک و اجناسی را که به وی ارث رسیده بود، پیش از دریافت آنها را بخشید و همچنین دین مرد دیگری را پس از آنکه به ۳ پرسش حسین پاسخ داد، پرداخت و انگشتری اش را به آن مرد بخشید. یک زن و مرد یهودی با مشاهده بخشندگی حسین مسلمان گردیدند. حسین به معلم فرزندانش مال و پوشاک فراوان بخشید و دهانش را پر از در کرد در حالی که اذعان میداشت که این جبرانگر ارزش کار معلم نیست. مردی شامی یک بار به حسین و علی ناسزا گفت، اما حسین از او درگذشت و او را مورد مهربانی و لطف خود قرار داد. گفتهاند که جای کیسههای آذوقه که حسین برای مسکینان میبرد در روز عاشورا بر بدنش آشکار بود.
باورهای غالیانه در خصوص حسین
داستانهای افسانهای درباره حسین از ابتدا تحت تأثیر جایگاه او به عنوان امام شیعه و یکی از چهارده معصوم که در جهانشناسی شیعه ذاتی فراطبیعی بهشان اعطا شده قرار داشت. بسیاری از افسانهها از معجزات خون حسین و سر بریده سخنگوی او نشأت گرفت از جمله مکالمه یک کشیش که موجب میشود یک کشیش بیزانسی در زمره بازیگران دربار یزید در تعزیه جای بگیرد. افسانههای حسین و نمادهای مربوطه تحت تأثیر درون مایههای ایرانی قبل از اسلام نظیر سیاوش و انتقام اوست. همچنین لاله به عنوان نماینده خون و رنج شهدا و نقض برجسته اسب قهرمان؛ علاوه بر این در تضاد با حسین که ذاتی بهشتی دارد، قاتلین او اهریمن جلوه داده شده و به صورت حیوان در میآیند و باور بر این است که انتقام آخرالزمانی نسل آنها را عذاب خواهد داد. مخاطبین مخصوصاً حکایات در خصوص تولد حسین، سرنوشت تراژیک او و برادرش حسن و معجزات مربوط به مرگ او و پیامدهایش را بسی احساسات برانگیز مییابند. سنتها در خصوص حسین مکرراً منتشر میشد و محمدباقر مجلس در اثر عظیم خود بحارالانوار آنها را جمع آوری کرده است.
سه گونه باور افسانهای نسبت به حسین وجود دارد: آنهایی که عنصر جهانشناسانه در آنها غالب است و «نور» در آنها نقش مهمی دارد، آنها که شخصیت آخرالزمانی دارند و آنهایی که حسین در آنها شخصیتی تاریخی دارد که برای ما شناخته شده است ولی در هالهای از معجزات قرار دارد که او را به جایگاهی فراانسانی بالا میبرد. در گروه اول که حاصل تأثیر باورهای متافیزیکی، خیلی قدیمی تر از اسلام و ساخته غلات شیعه است، حسین کارکردی در پیوند با دیگر اهل بیت دارد و کاملاً برابر برادرش حسن است. در حکایات آخرالزمانی (که یحتمل با عقاید مغیریه تأسیس شده توسط مغیرةبن سعید عجلی مرتبط است) آمده که حسین به کوه رضوی رفت و در آنجا بر تختی نورانی در احاطه پیغمبران، و در جلوی پیروان وفادارش تا ظهور مهدی خواهد ماند و سپس به کربلا خواهد رفت و همه زمینیان و آسمانیان او را ملاقات خواهند کرد.
کرامات در هنگام تولد و کودکی حسین
حسین سه ماه قبل از موعد متولد شد و با این وجود زنده ماند. نظیر این برای عیسی و یحیی بن زکریا نیز روی داده است. محمد به مدت ۴۰ روز از وی نگهداری میکرد و انگشت خود را در زبان حسین قرار میداد و یا آب بزاق خود را در دهان حسین میگذاشت. حدود ۱۰۰۰ فرشته از بهشت فرود آمدند تا در جشن تولد حسین به همراه محمد شادی کنند. جبرئیل پیام تبریک و شادمانی خداوند را به محمد رساند و مشتی از خاک کربلا را به وی داد و جبرئیل کودک را در هنگامی که فاطمه خوابیده بود نوازش کرد. جبرئیل به محمد خبر داد که امت وی حسین را میکشند و نسل امامت از وی خواهد بود. فرشتهای که از سوی خداوند رانده شده بود و بالهایش شکسته بود، از تولد حسین بهره برد. او گروهی از فرشتگان را دید که به منظور تبریک به محمد در حال گذر از آنجا هستند و از آنها خواست تا وی را به خود ببرند. وقتی این فرشته بال شکسته خود را به نوزاد مالید، بال شکسته اش ترمیم یافت و درست شد و با شفاعت محمد بخشیده شد و به جایگاهش در بهشت بازگشت. از آن به بعد این فرشته با نام مولی الحسین یاد میگشت و محاسبه گر زائرین حسین در کربلا است. محمد، پسرش ابراهیم و نوه اش حسین را بر زانوان خود قرار میداد. جبرئیل به وی گفت که خداوند به هر دو اینها با هم عمر طولانی نخواهد داد و محمد باید جان یکی را با فدا کردن دیگری، نجات بخشد. محمد در حالی که اشک میریخت و از آنجایی که نمیخواست علی و فاطمه در فراق فرزندشان گریه کنند، قبول کرد که ابراهیم را تسلیم خدا کند.
معجزات پس از کشته شدن حسین
وقتی حسین کشته شد، روز مبدل به شب گردید و ستارگان در آسمان نمایان شدند. آسمان خون بارید که آثاری بر سر و جامه مردم تا مناطق خراسان بر جا گذاشت. از زیر سنگها در شام و مناطقی دیگر خون جاری شد. از دیوارها خون بیرون آمد. شب قبل از قتل حسین، ام سلمه یا ابنعباس، محمد را به خواب دید که سر و ریشش خاکی است و در ظرفی کوچک خون میریزد. خاک کربلا که جبرئیل یا یکی دیگر از فرشتگان به محمد داده بودند و ام سلمه آن را نگه داشته بود، شب قبل از کشته شدن حسین مبدل به خون گردید. ام سلمه دانست که حادثه کربلا رخ داده و شیون سر داد و اولین کسی بود که این کار را کرد. این احادیث جمع آوری خون کشتگان کربلا توسط محمد یا نگه داشتن یک مشت خاک کربلا توسط ام سلمه به صورت احادیث با سندهای گوناگون بیان شدهاند که برخی معتبر و برخی نامعتبرند. جنها گریستند و شعر سراییدند. زنان جنها نیز مویه و عزاداری به پا کردند که صدای آنان را ام سلمه و دیگر زنان شنیدند. فرشتگان گریستند و سر حسین به دمشق برده شد. حتی حیوانات وحشی و ماهیان نیز گریستند. در شب قبل از نبرد کربلا، صدای شخصی میآمد که آیات هشدار دهنده میخواند اما خود شخص دیده نمیشد.
معجزات سر بریده حسین
وقتی که سر در حال برده شدن به کوفه بود، قلمی سحرآمیز آیاتی هشدارآمیز بر روی دیواری نوشت و همان آیات بر روی کلیسایی در رم که ۳۰۰ سال پیش از بعثت محمد ساخته شده بود، نوشته شد. سر بریده بوی معطری میداد و راهبی که تحت تاثیر نور معجزه آسایی که از سر ساطع میشد، قرار گرفته بود، با مقداری پول سر را کرایه کرد و به خانه اش برد. در آن شب سر حسین سخن گفت و راهب پس از آن مسلمان گردید. درهمی که راهب در ازای سر حسین به لشکریان پرداخته بود مبدل به سنگ گردید. ماری به یکی از سوراخهای بینی سر بریده خزید و از دیگری درآمد. سر بریده آیاتی از قرآن را خواند. شبی که خولی به کوفه آمد، سر حسین را به خانه برد و آن را زیر ظرفی قرار داد. ستون نوری از آسمان به ظرف میتابید و پرندگانی سفید در اطراف ظرف پرواز میکردند.
سرنوشت کسانی که به حسین اهانت کرده یا وی را زخمی کردند
تمام کسانی که به حسین در روز کربلا اهانت نمودند مدت کمی پس از آن به تیرهروزی مبتلا گردیدند. سرنوشتهایی مانند: کشته شدن، کوری، مرضهای مختلف مثل جذام، عطش سیرنشدنی، خشک شدن دست همانند چوب در تابستان و آب ریختن آن در زمستان، مرگ بر اثر سوختگی، عقرب گزیدگی، از دست دادن قدرت و ثروت، بیرون رانده شدن از خانه توسط همسر. آنهایی که اموال حسین را غارت نمودند نیز به عقوبتهایی گرفتار گردیدند. شخصی که عمامه حسین را غارت نمود دیوانه شد. کسی که ردای حسین را غارت کرد، مبتلا به فقر گردید. شخصی که عطر و روپوش و جامههای حسین را غارت نمود مبتلا به جذام یا کچلی گردید. اشیایی که از حسین غارت شد تنزل قیمت پیدا کرد یا بی استفاده گردید. گوشت شترانی که از لشکر حسین غارت شد، تلخ گردید یا آتش گرفت. عطر و لباسها مبدل به خون گردید. طلاهای غارتی مبدل به مس گردید یا در دستان زرگر آتش گرفت و زعفرانهای غارتی نیز آتش گرفت.
القاب در دیگر کتب مقدس
حسین در تورات با نام شبیر یاد شده و در کتاب انجیل بیان شده که هارون برادر موسی، نامهایی که خدا برای پسران علی گذاشتهاست را میآموزد و بر دو پسر خود میگذارد.
صفات فراطبیعی حسین که معجزه آفریدهاند
پیشانی حسین به قدری روشن بود که مردم میتوانستند با نگاه کردن به وی راه خود را در تاریکی بیابند. او قادر به شفای بیماران بود. او نشانهای میان چشمان زنی پرهیزگار ایجاد کرد که با دمیدن در آن ناپدیدش کرد. او شخصی که مبتلا به تب شده بود را شفا داد. او دست مردی را که در حین عمل طواف کعبه بدن زنی را لمس کرده بود و به بدن زن چسبیده بود و جدا نمیشد را جدا کرد. این در حالی بود که فقها فرمان قطع دست آن فرد را داده بودند. کرامات دیگر وی عبارتند از به حرف درآوردن طفل شیرخوارهای به منظور بیان نام پدر واقعی خود، بردن افراد به وقایع رخ داده در زمان گذشته (مثل زمانی که علی و محمد در مسجد قبا بودند)، فراهم کردن میوههای خارج از فصل (انگور و موز) برای پسر خود، بارور کردن یک درخت نخل خشکیده، سیراب کردن یاران خود با قرار دادن انگشت خود در دهانشان و فراهم کردن غذای آسمانی در روز نبرد کربلا، به وجود آوردن چشمهٔ آب با پرتاب یک تیر به نقطهای نزدیک خیمههای زنانش در کربلا، اشاره کردن به آسمان و فراهم آوردن لشکری از فرشتگان، اما برگزیدن مرگ، آگاهی از وقایع آینده و علم به اسرار. این پیشگوییها عمدتاً توسط جدش به وی آموخته شد و همچنین وی رویایی دید که جدش محمد وی را از سرنوشتش آگاه ساخت که حسین مظلومانه کشته میشود و برادر و فرزندان و نوادگان حسین در روز قیامت از حساب پس دادن معاف میشوند. مجسم شدن نیات کوفیان نسبت به وی به صورت یک حیوان درنده، پیش بینی کردن اینکه عمر بن سعد فرمانده سپاه کوفه میشود و آگاه ساختن وی از سرنوشتش مبنی بر اینکه مرگ وی مدت کوتاهی پس از کشته شدن حسین خواهد بود، پیش بینی اینکه سرش به نزد ابن زیاد میرود اما حامل سر جایزهای نمیگیرد، بر حذر داشتن گروهی از غلامانش از خروج در یک روز خاص و تبعیت نکردن و کشته شدن آنان و پیش گویی نام قاتلین آنان به حاکم از دیگر کرامات منسوب شده به حسین میباشند.
آرامگاه
روایات متعددی در مورد مکان دفن سر حسین وجود دارد. در کنار پدرش علی در نجف، خارج از کوفه اما نه در کنار علی، در کربلا به همراه بدن کاملش، در بقیع، در مکان نامعلومی در دمشق، در رقه سوریه، در قاهره که توسط فاطمیان به آنجا برده شده در مسجدی به نام محسن الامین که از نام حسین برگرفته شده دفن گردیده.
سوگواری محرم
پس از واقعهٔ عاشورا، طولی نکشید که اولین زوار حسین برای یادبود شهادت او مراسم عمومی به راه انداختند. معزالدوله در دوره بوییان گرامیداشت عمومی عاشورا را در بغداد به جا آورد (که موجب شد به پا داشته شدن ضد-یادبود از سوی سنیان به مدت سالها شد). العزیز حاکم فاطمی مصر هم این مراسم را بر پا کرد. عاشورا از دوره سلجوقیان، شرکت کنندگان زیادی را از زمینههای مختلف از جمله سنت به خود جذب کرد. سوگواریهای محرم با پشتیبانی امامیه اثنی عشری از سوی صفویه به سرتاسر ده روز اول محرم گسترش یافت (این مورد برای دوره پیش از صفوی نامعلوم است). مراسم عمومی شامل موارد زیر بود:
روضه خوانی در شب و روز در اماکن عمومی، قصرها، مساجد، تکایا و حسینیهها
رسم دفن کردن خود تا سر
دستههای عزاداران که با زنجیر، ستگ، تیغ و نیز با سوزاندن خود ریاضت میکشیدند
مراسم جنگ گروههای رقیب حیدری نعمتی
رژه تابوت و نخل با علم که با شکوه و بر دوش مردم در میدان اصلی و بر دوش مردم حرکت میکردند و با عناصر نمایشی کاروان او را شبیه سازی میکردند
مراسم سوزاندن پیکر خائنان (عمرکشان) زین رو مراسم محرم جنبههای کارناوال گونه داشت و شادی را با غم و اندوه در میآمیخت.
ساعت : 5:31 am | نویسنده : admin
|
نوای علمدار |
مطلب قبلی