نیمهجان ۲: قسمت دوم (به انگلیسی: Half-Life 2: Episode Two) یک بازی ویدئویی علمی تخیلی به سبک تیراندازی اول شخص است که توسط شرکت والو ساخته، و در سال ۲۰۰۷ منتشر شده است. این دومین قسمت و دنباله ی بازی نیمهجان ۲ است. نیمهجان ۲: قسمت دوم به عنوان یکی از قسمتهای مجموعه بسته جعبه نارنجی در کنار نیمه جان ۲: قسمت نخست، درگاه و قلعه تیمی ۲ در دسترس است.

روندبازی در قسمت دوم شامل محیط های گسترده تری، گشت و گذار بیشتر و کاهش گیمپلی غیرخطی است که این کار ادامه سیاست های شرکت والو حول موضوع خاص در هر قسمت است. داستان بازی ادامه اتفاقات قسمت نخست و فرار گوردون فریمن همراه با شخصیتهای اصلی دیگر از شهر ۱۷ به مناطق حومه اطراف است.
روندبازی
همانند قسمتهای پیشین، این بازی نیز به صورت اول شخص دنبال میشود و شخصیت اصلی داستان دکتر گوردون فریمن است که باید با گروهی از انسانهای تغییر شکل یافته به نام کمباین و دیگر موجودات بیگانه مقابله کند. روندبازی مراحل به صورت غیرخطی میباشد و شامل معماها و مبارزاتی به صورت اول شخص است. سکانس های مربوط به وسایل نقلیه به صورت پراکنده در تمام طول بازی وجود دارند. یکی از نکات بازی در قسمت دوم استفاده بیشتر از وسایل نقلیه در مناطق آزاد است. با این حال بازی هویت اصلی خود را تا مبارزه نهایی حفظ کرده است.
قسمت دوم دارای معماهای بیشتری نسبت به قسمت اول است که از آن جمله میتوان به سخترین معما در بین تمام این سری یعنی پل الاکلنگی آسیب دیده اشاره کرد. با انجام وظایف خاص، بازی دارای اچیومنت و تروفی های بسیار برای کنسول های ایکسباکس ۳۶۰ و پلیاستیشن ۳ است.
نیمهجان: آبی پوش
نیمهجان: آبی پوش (به انگلیسی: Half-Life: Blue Shift) یک بسته تکمیلی برای بازی ویدئویی علمی تخیلی نیمهجان شرکت والو است. این بازی توسط گیرباکس سافتور بهمراه شرکت والو ساخته شده است و سییرا انترتینمنت آن را در ۱۲ ژوئن، ۲۰۰۱ منتشر کرده است. این بازی دومین بسته تکمیلی برای بازی نیمهجان است که در ابتدا قرار بود یکی از قسمتهای نسخه دریمکست باشد، اما بعدها این نسخه لغو گردید و نسخه رایانه شخصی آن تولید و منتشر گردید. این بازی توسط استیم در ۲۴ اوت ۲۰۰۵، به صورت آنلاین به اشتراک گذاشته شد.
برخلاف نیروی مهاجم که بسته تکمیلی قبلی گیرباکس سافتور بود، آبی پوش به ظاهر و رخدادهای نسخه اولیه نیمهجان برگشته بود، اما داستان از چشمان فردی دیگر دنبال میشد. شخصیت اصلی آبی پوش یک گارد امنیتی به نام بارنی کالهون بود که توسط مرکز تحقیقات بلک میسا استخدام شده است. بعد از حوادث علمی رخ داده که باعث شد بلک میسا مورد حمله بیگانگان قرار گیرد، بارنی کالهون باید برای رسیدن به یک مکان امن به مبارزه بپردازد. آبی پوش تقریباً نقدهای مثبتی از منتقدین دریافت کرد. منتقدین زمان کوتاه بازی و کمبود عناصر جدید را مورد انتقاد قرار دادند.
این بازی با میانگین امتیازه ۶۷٫۴۰ و ۷۱ از ۱۰۰ به ترتیب در سایتهای گیمرنکینگز و متاکریتیک قرار دارد.
نیمهجان: تباهی
نیمهجان: تباهی (به انگلیسی: Half-Life: Decay) یک بسته تکمیلی برای بازی رایانهای علمی تخیلی نیمهجان، شرکت والو است. این بازی توسط گیرباکس سافتور ساخته شده است و سییرا انترتینمنت آن را در ۱۴ نوامبر ۲۰۰۱، برای کنسول پلی استیشن ۲ منتشر کرده است. این بازی سومین بسته تکمیلی در سری بازی نیمهجان است و مانند قسمتهای قبلی در رخدادها و طول زمانی اولین نسخه اتفاق میافتد، اگرچه داستان بازی از دید شخصیتهای دیگری دنبال میشود. بازیکنان کنترل دو محققی که در مرکز تحقیقات بلک میسا کار میکنند را بدست میگیرند. نیمهجان: تباهی یک بازی چندنفره مشترک است و طوری طراحی شده که دونفر باید با همکاری یکدیگر مراحل را به پایان برسانند.
نیمهجان: نیروی مهاجم
نیمهجان: نیروی مهاجم (به انگلیسی: Half-Life: Opposing Force) یک بازی ویدئویی علمی تخیلی به سبک تیراندازی اول شخص است که توسط شرکت والو ساخته شده است. بازی توسط گیرباکس سافتور و شرکت والو ساخته شده و سییرا اینترتینمنت آن را در ۱۰ نوامبر ۱۹۹۹، برای رایانه شخصی منتشر نمود. این بازی نخستین بسته تکمیلی برای بازی نیمهجان است که اولین بار در آوریل ۱۹۹۹ رونمایی شد. رندی پیچفورد طراح اصلی بازی معتقد بود که گیرباکس سافتور برای اینکه شرکت والو بتواند تمرکز خود را به کارهای آینده خود بدهد، کار ساخت این نسخه را به عهده گرفته است.
اسپلینتر سل تام کلنسی: فهرستسیاه
اسپلینتر سل تام کلنسی: فهرستسیاه (به انگلیسی: Tom Clancy's Splinter Cell: Blacklist) یک بازی ویدیویی، در سبک اکشن مخفیکاری و ششمین بازی از سری اسپلینتر سل است که توسط یوبیسافت تورنتو ساخته و در اوت ۲۰۱۳ توسط یوبیسافت برای ایکسباکس ۳۶۰، ویندوز، پلیاستیشن ۳ و وی یو منتشر شد. حوادث بازی ۶ ماه بعد از جریانات محکومیت به وقوع خواهد پیوست. بیشترین ماموریتهای سم فیشر در خاورمیانه و به دنبال تروریستها و افرادی که به کشور امریکا خیانت کردهاند میباشد.
داستان
گروهی که از حضور نظامی ایالات متحده آمریکا در کشورهایشان به ستوه آمدهاند در تلاشی برای بیرون کشاندن نیروهای آمریکایی، توطئهای تحت عنوان فهرستسیاه را طراحی میکنند؛ شمارش معکوسی برای حملات گسترده به منافع آمریکا. در این میان سازمان رده سه (یکی از زیر مجموعههای آژانس امنیت ملی ایالات متحده آمریکا) سم فیشر را فرا میخواند تا با نفوذ به اردوگاه تروریستها واقع در جایی در مرز ایران و عراق، اطلاعات بیشتری درباره این توطئه جمع آوری کند. رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا شخصاً از سم فیشر میخواهد تا به او برای از بین بردن این تهدید کمک کرده و جلوی فهرستسیاه را بگیرد. سم فیشر نیز تنها به یک شرط قبول میکند؛ کارها آن طور که او میخواهد انجام گیرد. با موافقت رییس جمهور، سم فیشر رییس سازمان رده چهار شده و تمامی منابع این سازمان جدید در دستان او قرار میگیرد. از جمله تغییراتی که سم در سیستم سازمان رده چهار میدهد این است که دستور میدهد مرکز این سازمان به صورت سیار در آمده و از دفتری در پنتاگون به هواپیمایی شخصیسازی شده منتقل شود.
گیمپلی
گیم پلی فهرستسیاه تقریباً ساختار محکومیت را حفظ کردهاست ولی نشانه گذاری دشمنان کاملاً نشان دهندهٔ این موضوع است که حداقل ۶۰ درصد گیم پلی بازی را اکشن تشکیل میدهد و مخفی کاری بسیار سطحی شده و از فضاهای تیره و تاریک خبری نیست، همچنین اعتراف گرفتن از دشمنان نیز وجود دارد. بازی به طور کامل از کینکت پشتیبانی میکند و میتوان توسط کینکت حواس دشمنان را پرت کرده و آنها را به قتل رساند و یا به همکاران سام دستور داد تا ساختمانی را منفجر کنند. سام نسبت به قبل سریع تر شده و از دیوارها خیلی راحت بالا میرود.
در فهرستسیاه سیستمی به نام عینک چشم انداز وجود دارد که بازیکننده با استفاده از آن میتواند از پشت دیوار و هر مانعی تعداد دشمنان و محل قرارگیری دقیق آنها را شناسایی کند. همچنین سیستم کشتن در هنگام حرکت کردن وجود دارد که میتوان تا حداکثر سه نفر را نشانه گذاری کرد و با یک حرکت سریع آنها را از پا درآورد.
ساخت
فهرستسیاه اولین بازی از مجموعه اسپلینتر سل است که به طور کامل در اتاق کار یوبیسافت تورنتو ساخته میشود. در نوامبر سال ۲۰۱۲، جید ریموند اعلام کرد که اتاق کار یوبی سافت تورنتو در حال ساخت نسخه جدید بازی اسپلینتر سل است. بازی در جریان کنفرانس ماکروسافت در ای۳ ۲۰۱۲ به نمایش درآمد. همچنین اریک جانسون به جای مایکل ایرون ساید صدای سم فیشر را اجرا میکند. بازی در بسته فلزی شامل لباس عملیاتی پنج تکته، عینک مخصوص و نقشه مناطق جنگی و همچنین یک مرحله اضافه منتشر میشود.
اسپلینتر سل تام کلنسی: ضروری
اسپلینتر سل: ضروری (به انگلیسی: Tom Clancy's Splinter Cell: Essentials) یک بازی ویدئویی منتشر شده توسط شرکت یوبیسافت است. این بازی در تاریخ ۲۱ مارس ۲۰۰۶ عرضه شده و سازنده آن یوبیسافت مونترآل است.
اسپلینتر سل تام کلنسی: مأمور دوجانبه
اسپلینتر سل تام کلنسی: مامور دوجانبه (به انگلیسی: Tom Clancy's Splinter Cell: Double Agent) چهارمین بازی از سری اسپلینتر سل است که توسط یوبیسافت تولید و انتشار یافته است. داستان این بازی توسط نویسنده آمریکایی تام کلنسی نوشته شدهاست، و درباره فردی به نام سام فیشر است که یک مامور دولتی است و به عنوان نفوذی درون یک سازمان تروریستی عضویت مییابد.
اسپلینتر سل تام کلنسی: محکومیت
تام کلنسی اسپیلنترسل: محکومیت (به انگلیسی: Tom Clancy's Splinter Cell: Conviction) پنجمین بازی از سری اسپلینتر سل است که توسط یوبیسافت تولید و منتشر شده است.
داستان
سم فیشر برای سازمانی به نام Third Echelon که یکی از زیر مجموعههای اناسآ (سازمان امنیت ملی آمریکا) بود در حال ماموریت بود که دخترش سارا فیشر در یک سانحه رانندگی کشته میشود. پس از اتفاقات بازی مامور دو جانبه سم دیگر برای هیچ سازمانی کار نمیکند. او تنها یک هدف دارد و آن هم این است که پرده از راز قتل دخترش بر دارد ولی میفهمد که دخترش زنده است و میخواهد که هر کسی که باعث این ماجرا شده است را پیدا و نابود کند.در اواسط بازی می فهمد کسی که باعث و بانی این حوادث شده خیلی بزرگ تر آن چیزی است که فکرش را می کند.
اسپلینتر سل تام کلنسی: نظریه آشوب
اسپلینتر سل تام کلنسی: نظریه آشوب (به انگلیسی: Tom Clancy's Splinter Cell: Chaos Theory) سومین بازی از سری اسپلینتر سل است که توسط یوبیسافت تولید و انتشار یافته است.
بازی ویدئویی
بازیهای رایانهای یا ویدئویی نوعی سرگرمی تعاملی است که توسط یک دستگاه الکترونیکی مجهز به پردازشگر یا میکرو کنترلر انجام میشود. بسیاری از بازیهای رایانهای به دلیل تولید تصویر متحرّک با قابلیت نمایش روی صفحه تلویزیون یا نمایشگر رایانه، بازی ویدئویی نیز محسوب میشوند. تعداد مخاطبان بازیهای رایانهای در سالهای گذشته افزایش چشمگیر داشته و این بازیها به یکی از پر هوادارترین سرگرمیهای موجود تبدیل شدهاند.
گونههای بازیهای ویدئویی
بازیهای رایانهای بر اساس شیوه انجام بازی و حالت گرافیکی به گروه (ژانر) های زیادی از جمله موارد اشاره شده در فهرست زیر بخش میگردند:
آموزشی تعلیمی Educational
اتومبیلرانی Driving games
مسابقه اتومبیلرانی Racing
راهبردStrategy
راهبرد نوبتیTurn Based Strategy
راهبرد بیدرنگReal Time Strategy
اکشن - ماجرایی Action-Adventure
مخفی کاری Stealth Action
ترس و بقا Survival Horror
اینترنتی Online games
سکوییPlatformers
تیراندازی Shooters یا Shoot'em Up
تیراندازی سوم شخص Third Person Shooters
تیراندازی اول شخص First-person shooters
شبیهسازیSimulation
شبیهسازی فضایی Space simulation
ضرباهنگیRhythm games
ماجراییAdventure
مبارزهای Beat 'em up/Fighting
معمایی Puzzle
نقش آفرینی (ایفای نقش) Role-Playing Games
نقش آفرینی غربی، آمریکایی یا کامپیوتری Computer RPG
نقش آفرینی کنسولی یا ژاپنی Japanese RPG
ورزشی Sports
پیجال - هزارتو (لابیرینتی) Maze games
اکشن
اهمیت بازیهای ویدئویی
تاثیر گذاری: تأثیر گذاری بالای این گونه بازی روی مخاطب، این بازیها را به یک ابزار با استعداد بسیار بالا برای آموزش، آگهی، ترویج مذاهب، سو استفاده سیاسی، شستشوی مغزی و... تبدیل کردهاست. بسیاری از دولتها بازیهای رایانهای را به دلیل احتمال تحریک کودکان و نوجوانان و ترویج خشونت محدود کردهاند.
سود آوری: امروزه صنعت تولید بازیهای رایانهای به یک عرصه سود آور تبدیل شدهاست و شرکتهای بزرگ تولید کننده این گونه بازیها هر سال سود هنگفتی به دست میآوردند، به گونهای که در سال ۲۰۰۴ میزان سود خالص سالانه به دست آمده از صنعت بازیهای رایانهای به مرز ۱۰ میلیارد دلار رسید و سود حاصل سالانه به دست آمده از هالیوود (نه و نیم میلیارد دلار) را پشت سر گذاشت.
سر گرم کننده بودن: بازیهای رایانهای بر خلاف بیشتر سر گرمیهای دیگر، تعاملی بوده و از این رو جذاب تر هستند.
اعتیاد: عدهای از محققین بازیهای رایانهای را اعتیاد آور و خطرناک قلمداد میکنند. هر چند این مساله ثابت نشده است؛ اما شواهد موجود نشان میدهد تعدادی از علاقمندان به بازیهای رایانهای به طرز غیر طبیعی به این سرگرمی وابسته شده و از زندگی عادی خود باز میمانند.
تحقیقات نشان داده بازی های ویدثویی باعث افزایش هوش میشوداما باعث ایجاد خشونت نیز میشود.
طراحی بازی ویدئویی
طراحی بازی ویدئویی (به انگلیسی: Video Game Designing) یکی از مراحل زیرمجموعه توسعه بازیهای ویدئویی است که فرایند طراحی اصول و محتوای یک بازی و همچنین چگونگی قوانین آن را مشتمل میشود. تمام این مراحل، جزئی از بخش پیشتولید یک بازی ویدئویی است. در این مرحله از توسعه بازی، طراح، به طراحی گیمپلی، محیط عمومی بازی، داستان و طراحی شخصیتها پرداخته و برداشت اولیه خود را از بازی ویدئویی، با کمک ابزارهایی که در اختیار دارد عملیاتی میکند. این حرفه، دارای مهارتهای تخصصی است.
تاریخچه
در ابتدای تاریخچهٔ بازیهای ویدئویی، فرایند طراحی، ساخت و توسعه یک بازی ویدئویی توسط برنامهنویسان معمولی و غیر متخصص انجام میشد. این فعالیتها به صورت فردی انجام میشد که برآیند آن، یک محصول با خروجی سرگرمکننده بود. اما این فعالیتها از دههٔ ۱۹۷۰ به بعد، شکل حرفهای به خود گرفت و اشخاص طراح بازی، به صورت تخصصی و حرفای به طراحی بازی پرداختند و گروههای طراحی بازی تشکیل دادند. از نخستین طراحان بازیهای ویدئویی که به شکل تخصصی مبادرت به طراحی بازی ورزیدند، سید میر، جان رومرو، کریس سویر و ویل رایت بودند.
با اقبال عمومی بیشتر نسبت به این محصولات، روند تکامل و پیچیده شدن طراحی و ساخت بازیهای ویدئویی شدت یافت و بخشهای طراحی، ساخت و توسعه یک بازی از یکدیگر تفکیک و هریک از بخشها توسط افراد متخصص در همان بخش انجام شد و این کار به تکامل بازیهای ویدئویی کمک بزرگی کرد. این کار سبب ایجاد تخصصهای جدیدی در این حرفه شد و طراحی بازی را به شکل گروهی سوق داد. امروزه، بسیار نادر است که تمامی فرایند ساخت یک بازی ویدئویی توسط یک شخص انجام شود و فقط محدود به بازیهای ساده میشود. بیشینهٔ بازیهای ویدئویی تولید شده در دنیای کنونی، بازیهای بسیار پیچیده و با فرایند ساخت طولانی است که برای کنسول های جدید و با پردازشگرهای قدرتمند ساخته میشود که انجام مراحل توسعه و ساخت بازی را به شکل انفرادی ناممکن میکند.
طراحی و ساخت بازی، اکنون یک صنعت پرسود و با بهرهٔ اقتصادی بالا است و شرکتهای تخصصی فراوانی را در سرتاسر جهان ایجاد نموده که با صرف بودجههای کلان، به سودهای سرشاری میاندیشند. شرکتهای طراحی و ساخت بازی، ممکن است تمامی فعالیتهای بازیسازی، مانند طراحی، ساخت، توسعه و عرضه آن را در چارت سازمانی خود داشته باشند و یا برای این فعالیتها، با کمک شرکتها و یا گروههای تخصصیتر بازی خود را عرضه کنند.
دید کلی
طراحان بازی ویدئویی
طراح بازی ویدئویی کسی است که طراحی کلی گیمپلی، محیط عمومی بازی، شخصیتها و داستان آن را برعهده دارد. بسیاری از طراحان بازی کار خود را در انجام فعالیتهایشان به صورت آزمایشی پیگیری میکنند و پس از آزمون و خطاهای فراوان بخش به بخش، هر بخش از طراحی بازی را تکمیل و تأیید میکنند.
طراح لید یا طراح اسکلت بازی (به انگلیسی: Lead Designer)، طراح کلی بازی است که وظیفه طراحی اسکلت و کلیات یک بازی را براساس پیشزمینههای ذهنی خود از داستان و یا سفارشهای دریافت شده برعهده دارد. طراح لید، هماهنگکننده تصمیمگیریهای انجام شدهٔ کلان در میان افراد خارج از تیم طراحی و افراد درون تیم است و با شکل دهی اسکلت کلی بازی، چهارچوب طراحی را برای طراحان اصلی ایجاد می کند.
طراح سیستم (به انگلیسی: Systems Designer) طراح گیمپلی بازی و برقرار کننده توازن با سایر عناصر بازی، مانند داستان و شخصیتپردازی است.
طراح مرحله یا طراح محیط (به انگلیسی: Environment Designer) یکی از مهمترین نقشها در زمینهٔ طراحی بازی است که از کلیدی ترین افراد طراح در حال حاضر است.طراح مرحلهٔ بازی، وظیفه طراحی محیط و سطوح سهبعدی بازی و مأموریتهای درون آن را به عهده دارد.
نویسنده (به انگلیسی: Writer) شخصی است که به شکل تخصصی به نویسندگی داستان بازی، مکالمات میان شخصیتها و روایات نقل شده در بازی میپردازد.
دستمزد
در سال ۲۰۱۰، دستمزد برای یک طراح بازی با بیش از شش سال تجربه، به طور میانگین ۶۵٬۰۰۰ دلار، با سه تا شش سال تجربهٔ کار ۵۴٬۰۰۰ دلار و با کمتر از سه سال تجربه کار ۴۴٬۰۰۰ دلار بوده است. طراحان لید با بیش از شش سال تجربه رقمی معادل ۹۵٬۰۰۰ دلار و با تجربه سه تا شش سال، ۷۵٬۰۰۰ دلار دستمزد دریافت میکردند.
نقشها
1) طراح لید
2) طراح سیستم
3) طراح مرحله یا طراح محیط
4) نویسنده
صنعت بازیهای ویدئویی
صنعت بازیهای ویدئویی (به انگلیسی: Video game industry) (گاهی نیز به نام سرگرمیهای تعاملی خوانده میشود) به صنعت پر سود ساخت، توسعه و انتشار بازیهای رایانهای گفته میشود که از طریق بازاریابی و فروش، این سود حاصل میشود. این صنعت سبب استخدام تعداد بسیار زیادی از افراد برای عملیسازی و ایجاد چندین هزار شغل در سراسر جهان شده است.
بر اساس آمار انجمن نرمافزارهای سرگرمی، این صنعت فقط در ایالات متحده آمریکا، در سال ۲۰۰۷، ۹.۵ بیلیون دلار، در سال ۲۰۰۸، ۱۱.۷ بیلیون دلار و در سال ۲۰۱۰، ۲۵.۱ بیلیون دلار گردش مالی داشته است.
عزیمت حسین به کوفه
با وجود توصیههای محمد حنفیه، عبدالله بن عمر و اصرارهای پی در پی ابنعباس در
مکه و حتی توصیههای عبدالله بن زبیر (که جنبه ریاکارانه داشت، زیرا عبدالله
بسیار تمایل داشت که مکه از وجود رقیبان دیگر حکومت پاک گردد) حسین از تصمیمش
منصرف نشد. ابنعباس خیانت کوفیان به علی و حسن را به حسین یادآوری مینمود و
از حسین التماس کرد که زنان و کودکان را در این سفر با خود نبرد.
حسین از توصیههایش تقدیر نمود و بیان داشت که کار خود را به خدا واگذار
کردهاست. ویلفرد مادلونگ مینویسد که اکثر روایات حاکی از آنند که عبدالله بن
زبیر به حسین اصرار میکرد تا به شیعیانش در کوفه بپیوندد تا عرصه مکه از رقیبی
چون حسین پاک گردد. اما روایات دیگری هم هستند که حاکی از میل عبدالله بن زبیر
به حمایت از حسین در صورت قیام در مکه هستند. حسین که از وقایع کوفه خبر نداشت
و در تاریخ ۸ یا ۱۰ ذی حجه ۶۰/ ۱۰ یا ۱۲ سپتامبر ۶۸۰ آماده عزیمت به سمت کوفه
گردید و به جای حج، عمره را در خارج از شهر مکه انجام داد تا بتواند از مهلکه
فرار کند. ۵۰ مرد از خویشاوندان و دوستان حسین (که میتوانستند در صورت نیاز
بجنگند) به همراه زنان و کودکان، همراه حسین بودند. مکانهای توقف حسین در مسیر
مکه به کوفه در طبری و بلاذری ذکر شده و ولهاوزن تاریخ نگار آلمانی به آنها
اشاره کردهاست. بعد از عزیمت حسین، عبدالله بن جعفر نامهای به همراه دو پسر
خود عون و محمد به حسین نوشت و به وی التماس کرد که برگردد.
پسرعموی حسین عبدالله بن جعفر به عمرو بن سعید بن عاص نامهای نوشت که از وی
خواست که در صورت بازگشت حسین به مکه، ضمانت نامهای برایش بنویسد که جانش
تضمین گردد. عمرو بن سعید بن عاص حاکم مکه در پاسخ، عبدالله بن جعفر را با
لشکری به سرکردگی برادر خود یحیی به تعقیبش فرستاد. اما وقتی که دو گروه به هم
تلاقی کردند، از حسین خواستند که برگردد، اما حسین در پاسخ گفت که در عالم رویا
پدربزرگش محمد را دیدهاست که از وی خواسته تا به راهش ادامه دهد و تقدیر را به
خدا واگذار کند و در پی آن نزاع خفیفی بین دو گروه صورت گرفت و دو پسر عبدالله
بن جعفر (عون و محمد) به حسین پیوستند و در عاشورا با وی کشته شدند.
در تنعیم، حسین با کاروانی از یمن که روناس و حله برای یزید بردند مواجه شد و
بیان داشت که این حق را دارد که این کاروان را غارت کند. وی این کاروان را غارت
نموده و به صاحبان شتر کاروان گفت که با وی تا عراق بیایند و در آنجا کرایه کل
راه را به آنان بپردازد یا در همین جا به مقدار راهی که آمدهاند، کرایه آنان
را بدهد. حسین در راه با افراد گوناگونی روبرو شد. فرزدق شاعر را دید که به
حسین گفت دلهای اهل عراق با تو اما شمشیرهایشان علیه توست. هر گاه در طی این
مسیر از حسین خواسته میشد که از تصمیمش صرف نظر کند میگفت که مقدرات امور به
دست خداست و خدا بهترین امر را برای بندگان میخواهد و خداوند با کسی که بر حق
باشد دشمن نخواهد بود. زهیر بن قین بجلی که از حامیان عثمان بود و در سفر بود و
در طی سفر خیمهاش را دور از خیمههای حسین برپا میداشت، در جایی مجبور به
برپا داشتن خیمهاش نزدیک خیمههای حسین شد. حسین از وی دعوت نمود تا به گروهش
بپیوندد و در خلال این دیدار زهیر دیدگاهش عوض شد و به حسین پیوست و از بهترین
یارانش شد.
عبیدالله بن زیاد سربازانش را در جای جای مسیر حجاز تا کوفه گماشته بود و به
هیچ کس اجازه نمیداد که از محدوده قلمروهای مسدود شده خارج شود یا به قلمرویی
دیگر وارد گردد و رئیس پاسبانهایش حسین بن تمیم را به قادسیه فرستاد تا تمامی
راههای حجاز به عراق را ببندد. حسین توسط بدویانی که از ورود به کوفه منع شده
بودند از این دستور عبیدالله مطلع گردید اما تحت تاثیر قرار نگرفت و به مسیرش
ادامه داد. در ثعلبیه، از برخی مسافران از خبر قتل مسلم بن عقیل و هانی بن عروه
مطلع شد و تصمیم گرفت که برگردد. اما پسران عقیل تصمیم گرفتند که انتقام خود را
از عبیدالله بگیرند یا در این راه کشته شوند. این بود که حسین از تصمیمش برای
بازگشت تغییر عقیده داد. البته مادلونگ صحت این روایت فوق را مورد تردید
میداند. رسول جعفریان معتقد است علت پیشروی حسین به سمت کوفه، حتّی پس از
شنیدن خبر کشتهشدن مسلم ابن عقیل، امید وی و همراهانش به پیروزی بودهاست. وی
به گفتارهای نقلشده در آن زمان در احتمال پیروزی اشاره میکند به این مضمون که
جذبه حسین ابن علی از مسلم ابن عقیل بیشتر است و مردم کوفه با دیدن وی به یاریش
میشتابند. جعفریان علت همراهی خانواده حسین در سفر به سمت کوفه را نیت او برای
گرفتن حاکمیت از دست یزید میداند؛ چرا که در صورت پیروزی در عراق، حجاز همچنان
در دست امویها میماند و میتوان حدسزد که آنها با اهل بیت حسین چگونه رفتار
میکردند.
حسین در زباله دریافت که قاصدش قیس بن مسهر (مشیر) صیداوی (یا برادر رضاعی حسین
عبدالله بن یقطر) که به کوفه فرستاده شده بود تا آمدن قریبالوقوع حسین را به
کوفیان اطلاع دهد، مثله شده و با پرتاب شدن از بام قصر کوفه، کشته شدهاست.
حسین با شنیدن این موضوع به حامیانش گفت که با توجه مسائل غم بار پیش آمده
مانند خیانت کوفیان، هر کس مجاز است که از کاروان حسین جدا گردد که تعدادی از
کسانی که در راه به حسین پیوسته بودند از وی جدا شدند اما کسانی که از حجاز با
وی بودند وی را ترک نکردند. به گفته جعفریان این اخبار نشان میداد که اوضاع
کوفه دگرگونشده و شرایط با زمانی که از زبان مسلم گزارش شده بود کاملاً فرق
کردهاست. برای حسین روشن شده بود که دیگر رفتن به کوفه با توجه به ارزیابیهای
سیاسی درست نیست.
در منطقه شراف یا ذوحسم سوارانی به سرکردگی حر بن یزید تمیمی یربوعی پدیدار شده
و از آنجا که هوا گرم بود، حسین دستور داد به آنان آب داده شود و سپس در آنجا
به لشکریان حر انگیزههای حرکتش را اعلام کرد. گفت که
شما امامی نداشتید و من وسیله اتحاد امت شدم. خاندان ما از همه کس به امر حکومت
شایسته تر است و کسانی که این امر را در اختیار دارند شایستگی اش را نداشته و
نا عادلانه حکومت میکنند. اگر حامی من باشید به سمت کوفه خواهم رفت. اما اگر
دیگر مرا نمیخواهید من به مکان اولم باز خواهم گشت.
اما کوفیان (لشکریان حر) پاسخ ندادند. سپس حسین نماز عصر را به اقامه خودش برپا
داشت. بعد از نماز، دوباره سخنانش را به کوفیان یادآوری نموده و از حق خاندان
محمد و مستحق بودن این خاندان در امر خلافت سخن گفت و به نامههایی که کوفیان
به وی نوشته بودند، اشاره نمود. حر که از نامههایی که کوفیان برای حسین
فرستاده بودند خبر نداشت، با وجود اینکه حسین دو کیسه که پر از نامههای کوفیان
بود را به وی نشان داد، تغییری در تصمیمش حاصل نشد و اذعان داشت که وی جزو
کسانی که نامه به وی نوشتهاند نبوده و تحتالامر ابن زیاد است. او فرمان داشت
که حسین و همراهانش را بدون جنگ پیش ابن زیاد ببرد و بر آن بود که حسین را به
این موضوع متقاعد کند. اما وقتی دید که حسین کاروانش را به حرکت درآورد، دیگر
جرات نکرد این موضوع را پی گیری کند. اما مادلونگ مینویسد که وقتی حسین آماده
حرکت شد، حر سد راهش شد و گفت که اگر حسین فرمانی که ابن زیاد به حر داده را
نپذیرد، حر نخواهد گذاشت که به مدینه یا کوفه برود. و به حسین پیشنهاد داد که
نه به کوفه و نه به مدینه رود، بلکه به یزید یا ابن زیاد نامه بنویسد و خودش هم
نامهای به ابن زیاد نوشت و منتظر دستور وی ماند تا این موضوع بدون خون ریزی حل
و فصل شود. اما حسین پیشنهاداتش را نپذیرفت و به سمت چپ و به طرف عذیب یا
قادسیه به راه افتاد. حر به وی گوش زد کرد که من به خاطر تو این کار را میکنم
و اگر جنگی صورت گیرد تو کشته خواهی شد. اما حسین از مرگ نمیترسید و در
منطقهای به نام نینوا (از بخشهای سواد کوفه) توقف کرد. همچنین حر نتوانست
مانع از ورود چهار تن از شیعیان کوفه به سپاه حسین گردد. قاصدی از ابن زیاد به
سمت حر آمد و بدون اینکه به حسین سلام کند نامهای به حر داد که در آن ابن زیاد
فرمان داده بود که حسین در هیچ جایی که دسترسی به آب و دژ مستحکم داشته باشد،
توقف نکند. عبیدالله با این نامه میخواست که حسین را به جنگ وادارد. زهیر بن
قین به حسین پیشنهاد کرد که به لشکر حر که اندک بودند حمله کند و روستای مستحکم
عکر را تصرف کند اما حسین نپذیرفت به این دلیل که نمیخواست آغاز کننده جنگ
باشد.
در ۲ محرم، حسین در منطقه کربلا از توابع نینوا خیمه زد. در روز سوم وضعیت با
ورود لشکر ۴۰۰۰ نفره به فرماندهی عمر بن سعد ابی وقاص (که پیشتر از طرف
عبیدالله بن زیاد به دستبای ری فرستاده شده بود تا شورش دیلمیان را سرکوب کند)
بدتر شد. عمر بن سعد به عنوان فرزند یکی از صحابیون محمد، تمایلی به جنگیدن با
حسین نداشت و تلاشهایی بی فرجام برای رهایی از مسئولیت رویارویی با حسین انجام
داد. اما ابن زیاد گفت که اگر از این فرمان سرپیچی کند، حکومت ری در کار نخواهد
بود. ابن سعد با شنیدن این موضوع، از ابن زیاد اطاعت کرد به امید اینکه حداقل
از جنگ با حسین جلوگیری کند. اول از هر کاری، عمر بن سعد نامهای به حسین
فرستاد از قصدش برای آمدن به عراق مطلع گردد. پیکی به ابن سعد رسید که حاکی از
تمایل حسین به عقب نشینی بود و حسین گفت که به علت نامههای کوفیان به عراق
آمده و اگر مردم عراق وی را دیگر نمیخواهند، وی به مدینه باز خواهد گشت. وقتی
ابن سعد موضوع را به ابن زیاد گزارش داد، ابن زیاد اصرار کرد که حسین حتماً
باید با یزید بیعت کند و در عین حال آب هنوز از وی منع میشود. عمر بن سعد
لشکری ۵۰۰ نفره به فرماندهی عمرو بن حجاج زبیدی را بر فرات گماشت. به مدت ۳
روز، حسین و یارانش تنشگی را متحمل شدند. شبانه گروهی ۵۰ نفره و با شهامت به
فرماندهی عباس به سمت فرات یورش بردند اما تنها مقدار کمی مشک آب توانستند
بیاورند.
در عین حال ابن سعد تمایل داشت که با حسین به توافق برسد و مذاکرات شبانه را با
حسین شروع کرد. این مذاکرات، بخش اعظم شب به درازا کشید. گفته میشود که حسین
پیشنهاد داد که دو سپاه دست از جنگ کشیده و با هم به دیدار یزید بروند. اما عمر
بن سعد از ترس توبیخ و تنبیه ابن زیاد، این پیشنهاد را نپذیرفت. گرچه کسی در
این مذاکرات حضور نداشته، اما اکثر راویان نقل میکنند که حسین سه پیشنهاد داد:
به مرزها برود و همانند یک سرباز عادی با کفار بجنگد.
با یزید بیعت کند و به وی بپیوندد.
به جایی که از قبل آمده بود، بازگردد.
البته عقبه بن سمعان، غلام رباب (همسر حسین) که از بازماندگان لشکر حسین در
واقعه کربلا بود، شدیداً این روایت را رد میکند. او گواهی میدهد که حسین
هیچگاه پیشنهادی نداد و فقط سرزمین کربلا را ترک کرد و به جایی رفت تا تکلیف
کار جنگ مشخص گردد. ویلفرد مادلونگ معتقد است که این روایت پیشنهاد از سوی حسین
که تسلیم یزید شود با دیدگاههای مذهبی اش تناقض دارد و احتمالاً منابع اولیه
قصد دارند که مسئولیت کشته شدن حسین را به گردن ابن زیاد بیندازند نه یزید.
بهگفته رسول جعفریان، شمر در تغییر نظر عبیدالله زیاد در ردّ پیشنهاد حسین
مبنی بررفتن او به یکی از سرحدات کشور اسلامی یا بازگشت به مدینه موثر بود. وی
با اشاره به منابع اولیه همچون تاریخ طبری و الکامل فی التاریخ تأکید میکند که
حسین ابن علی در هیچ مرحلهای نخواست تا اجازه دهند نزد یزید برود و بیعت کند.
ابن زیاد موافق شرایط فعلی بود. اما در این زمان، شمر بن ذی الجوشن (از
هواداران سابق علی که برای وی در صفین جنگیده بود.) به ابن زیاد پیشنهادی
شیطانی داد. او اصرار داشت که ابن زیاد باید حسین را مجبور به تسلیم کند. چون
حسین به قلمرو حکومتی ابن زیاد وارد شده بود و اگر با حسین مصالحه کند، نشان
دهندهٔ ضعف ابن زیاد و قدرت حسین است. ابن زیاد با شنیدن سخنان شمر، رایش تغییر
کرد. شمر حامل پیغامی برای ابن سعد بود که ابن زیاد به عمر بن سعد فرمان داد که
اگر حسین تسلیم نشود، به وی حمله کند یا عمر بن سعد فرمان لشکریان را به شمر وا
گذارد. شمر همچنین به این پیغام این را اضافه کرد که پیکر حسین بعد از کشته شدن
لگد کوب شود. چون وی یاغی و شورشی است. ابن سعد با شنیدن سخنان شمر وی را مورد
لعنت و دشنام قرار داد و گفت که تمام تلاشهایش برای پایان داده مساله به صورت
صلح آمیز را بی اثر کردهاست. ابن سعد میدانست که حسین به خاطر روحیه خاصش
تسلیم نخواهد شد. ابن زیاد فرمان داده بود که اگر عمر بن سعد این فرمان را
نپذیرد، شمر اجرای آن را برعهده گیرد. اما عمر بن سعد اجازه نداد و خودش
مسئولیت انجامش را بر عهده گرفت.
غروب روز ۹ محرم، ابن سعد با سپاهیانش به سمت خیمههای حسین رفت، حسین که به
شمشیرش تکیه داده بود و چرت میزد. او در عالم رویا محمد پدربزرگش را دید که به
حسین گفت به زودی به وی ملحق میشود. زینب به حسین گفت که لشکر ابن سعد
آمدهاست. حسین برادرش عباس را فرستاد از مقصودشان مطلع شود. در این حین، با
شنیدن شرط جدید ابن سعد، دو سپاه به یکدیگر ناسزا و دشنام دادند. حسین که از
موضوع مطلع شده بود، آن شب را مهلت خواست و به خویشاوندان و حامیانش خطابهای
راند که علی بن حسین بعدها آن را روایت کرد.
من خدا را ستایش میکنم که ما را به پیامبری محمد مفتخر نمود و قرآن و دین را
به ما تعلیم نمود. من یارانی بهتر از یاران خود و خاندانی مخلصتر از خاندان خود
نمیشناسم. خدا شما را پاداش دهد. من فکر میکنم که فردا کشته خواهیم شد. من از
شما میخواهم که بروید و اصراری به ماندنتان ندارم. از تاریکی شب استفاده کنید
و بروید.
اما یارانش نپذیرفتند و به بیعتشان وفادار ماندند. زینب از شدت ناامیدی غش کرد
و بیهوش شد. اما حسین وی را تسکین داد. حسین آماده جنگ شد. خیمهها را به هم
نزدیک کرد و با طناب آنها را به هم بست. تپهای از چوب و نی گرادگرد خیمهها
درست کرد تا در موقع لزوم با آتش زدنشان مانع از ورود دشمن به نزدیکی آنها
گردد. حسین و یارانش تمامی آن شب را به نماز و مناجات پرداختند و جنگ فردا صبح
شروع شد.
واقعه کربلا
صبح روز دهم محرم، حسین لشکریانش را که ۳۰ اسب سوار و ۴۲ پیاده بودند را آماده
کرد. سمت چپ سپاه را به حبیب بن مظاهر، سمت راست را به زهیر بن قین و قلب را به
عباس سپرد. وی همچنین دستور داد که دور تا دور خیمهها، هیزم جمع آوری کنند و
هیزمها را آتش بزنند. خود نیز به خیمهای که قبلاً آماده کرده بود رفت و خود را
معطر به مشک نمود و نوره (داروی موبر) به سر و تن مالید و خود را شست. سپس در
حالی که سوار بر اسب بود و قرآنی به دست داشت، مناجاتی زیبا با خداوند نموده و
با مردم کوفه نیز سخن نمود و گفت که خدا ولی اوست و دین را محافظت خواهد کرد.
به مردم سخنان محمد که وی و حسن را سرور جوانان بهشت خوانده بود و جایگاه
خانوادهاش را یادآوری نموده و از آنان خواست تا فکر کنند که آیا کشتن وی، امری
مشروع است؟ سپس مردم کوفه را به خاطر اینکه پیشتر از وی خواسته بودند تا پیششان
بیاید، سرزنش نمود و درخواست کرد تا اجازه دهند وی به یکی از سرزمینهای اسلامی
برود که در آنجا امنیتش تامین باشد. اما دوباره به وی گفته شد که اول از همه
باید تسلیم یزید گردد. حسین در پاسخ گفت که هیچگاه خودش را همانند یک برده
تسلیم نمیکند. حسین از اسب پیاده شد و دستور داد تا مهار اسب را ببندند به
نشانهٔ اینکه هرگز از معرکه جنگ فرار نخواهد کرد. حر بن یزید بن ریاحی تحت
تاثیر قرار گرفت و به سپاه حسین رفت و کوفیان را به خاطر خیانت به حسین سرزنش
کرد که البته تاثیری بر روی آنان به وجود نیامد و سر انجام حر در میدان نبرد
کشته شد. حسین به اتکای یارانش تا موقعی که تمامی یارانش کشته نشده بودند، وارد
جنگ نشد و نمیجنگید.
زهیر بن قین از مردم کوفه خواست که به حرف حسین گوش داده و وی را نکشند. اما
آنها با دشنام و تهدید پاسخ وی را دادند و شروع به تیراندازی نمودند. جنگ شروع
شد. بال راست سپاه کوفه به فرماندهی عمرو بن حجاج حمله برد اما با مقاومت لشکر
حسین مواجه شده و عقب نشست. عمرو دستور داد که لشکرش تن به نبردهای تن به تن
درنداده و تنها از دور اقدام به تیر اندازی کنند. بال راست سپاه کوفه به رهبری
شمر بن ذی الجوشن حمله و محاصرهای بی نتیجه انجام داد و فرمانده سواران سپاه،
از ابن سعد خواست که پیادهنظام و کمانداران را به کمک وی بفرستد. شبث بن ربیع
که قبلاً از حامیان علی بود، حال در لشکر کوفه و تحت امر پیادهنظام ابن زیاد
بود. وقتی به وی فرمان حمله داده شد، آشکارا گفت که هیچ میلی به انجام این کار
ندارد و سواره نظام و ۵۰۰ کماندار این کار را انجام دادند. سواران لشکر حسین که
پاهای اسبانشان قطع شده بود مجبور به پیاده جنگیدن شدند. حسین و هاشمیان تنها
از جلو میتوانستند پیش روی داشته باشند و ابن سعد دستور داد که لشکریانش از
همه جهات به سمت خیمههای حسین رفته تا آنها را خلع سلاح کنند. اما برخی از
حامیان حسین که در خیمهها خوابیده بودند با آنها سرسختانه جنگیده و مقاومت
کردند. ابن سعد دستور داد که خیمهها را آتش بزنند. قبلاً حسین دستور داده بود
که دور تا دور خیمهها آتش زده شود تا از ورود سپاهیان عمر بن سعد جلوگیری شود.
شمر به سمت خیمههای زنان حسین پیش روی نمود و میخواست خیمهها را بسوزاند که
همراهانش وی را سرزنش نمودند که شرمگین شد و از این کار منصرف گردید. در یک
حمله، سپاهیان ابن زیاد، خیمههای حسین را آتش زدند که این آتش مانع از پیش روی
سپاهیان ابن زیاد گردید.
در ظهر، حسین و یارانش نماز ظهر را به صورت نماز خوف به جا آوردند. بعد از ظهر،
سپاهیان حسین، به شدت تحت محاصره قرار گرفتند. سربازان حسین پیش رویش کشته
میشدند و کشتار هاشمیان که تا به حال راهشان برای ترک میدان جنگ باز بود نیز
شروع گردید. اولین هاشمی ای که کشته شد علیاکبر پسر حسین بود. سپس پسران مسلم
بن عقیل، پسران عبدالله بن جعفر، پسران عقیل و قاسم بن حسن کشته شدند. قاسم
جوان و زیبا بود و به شدت زخمی شده و از عمویش حسین درخواست یاری کرد. حسین
خشمگینانه برجست و با شمشیرش ضارب قاسم را ضربتی زد. آن شخص زیر سم اسبهای
سپاهیان ابن زیاد افتاده و لگد مال شد. وقتی گرد و غبار ناشی از سم اسبها کنار
رفت، حسین پدیدار شد در حالی که بدن قاسم را در آغوش داشت و به قاتلینش لعنت
میفرستاد. حسین جسم بی جان قاسم را به خیمههایش برد و در کنار دیگر قربانیان
قرار داد.
جزئیات کشته شدن عباس در طبری و بلاذری نیامدهاست. تنها به این اشاره شده که
حسین که تشنگی بر وی غالب گردیده بود، از عباس خواست تا به فرات رفته و آب
بیاورد. عباس با ممانعت لشکریان ابن زیاد روبرو گردید و از خداوند درخواست کرد
که لشکریان ابن زیاد را که مانع از رساندن آب به وی میشوند را از تشنگی
بمیراند و دعایش مستجاب گردید. عباس از ناحیه دهان و فک ضربت خورد. او خونی که
از این دو ناحیه جاری شد را در کف دستانش جمع کرد و به آسمان پاشید و به درگاه
خداوند به خاطر مصائبی که بر حسین فرود آمده بود، شکایت کرد. باید روایات دقیقی
در مورد کشته شدن عباس در کربلا وجود داشته باشد که شیخ مفید به آنها اشاره
کرده و میگوید که حسین و عباس در کنار هم در کنار رودخانه فرات پیش روی نموده
اما عباس از حسین جدا شده و توسط دشمن محاصره گردیده و شجاعانه جنگید و در
مکانی که امروز مزارش در آنجا است کشته شد.
در این هنگام سپاهیان ابن زیاد به حسین بسیار نزدیک شده بودند اما کسی جرات
نمیکرد به سوی حسین دست دراز کند. تا اینکه مالک بن نسیر کندی ضربتی به سر
حسین زد و کلاهخودش از خون سرش پر گردید. حسین کلاه خودش را عوض نموده و سرش
را با عمامه بست. مرد کندی کلاه دریده را غارت نمود. اما این سودی به حالش
نکرد. چرا که بعد از آن پیوسته فقیر بود و با خواری زندگی میکرد. بخش حزن
انگیز دیگر این لحظات، کشته شدن طفلی است که حسین وی را بر زانوانش قرار داده
بود. بر طبق یعقوبی، این طفل، نوزاد بود. تیری گردن طفل را درید و حسین خون طفل
را در کف دستانش جمع نمود و بر زمین ریخت و خشم خدا را از قوم پیرو شیطان
خواستار گردید.
شمر با سپاهی به سمت حسین رفت، اما جرات ننمود به وی حمله کند و تنها درگیری
لفظی بین آن دو شکل گرفت. حسین آماده جنگ شد. باید توجه داشت که حسین در آن
زمان ۵۵ سال سن داشت و به اقتضای سنش نمیتوانست مداوم بجنگد. پسری خود را سر
راه حسین قرار داد و هر چه حسین و زینب به وی میگفتند که به خیمهها برگردد،
گوش نمیکرد. عاقبت دست این پسر بر اثر ضربت شمشیر قطع شد و حسین به وی وعدهٔ
دیدار پدرانش را در بهشت میداد و سعی در تسکین درد پسر داشت. از یاران حسین، ۳
یا ۴ تن بیشتر نمانده بودند و حسین به سپاهیان ابن زیاد حمله برد. حسین چون بیم
داشت که پس از مرگش عریان در صحرا رها شود، چندین جامه درخشان مرغوب پوشیده
بود. اما بعد از کشته شدنش تمامی آن لباسها را غارت نموده و بدنش عریان در
صحرای کربلا رها شد. ابن سعد ظاهر گردید و زینب به او گفت: حسین دارد کشته
میشود و تو تنها تماشا میکنی. ابن سعد اشکهایش با شنیدن این سخن جاری گشت.
حسین شجاعانه میجنگید و یعقوبی و چند منبع شیعی دیگر میگویند که دهها تن را
کشت. اما برخی منابع دیگر حاکی از آن هستند که سربازان ابن زیاد اگر میخواستند
میتوانستند حسین را در جا بکشند. حسین وقتی به طرف فرات میرفت تا آب بنوشد،
تیری به چانهاش یا گلویش خورد. سرانجام حسین از ناحیه سر و بازو آسیب دیده و
بر صورت به زمین افتاد. به خولی بن یزید اصبحی دستور داده شد که سر حسین را از
بدن جدا کند، اما وی متزلزل شد و نتوانست این کار را بکند. از همین رو، سنان بن
انس عمرو نخعی بعد از اینکه ضربتی دیگر به حسین زد، سر وی را از بدن جدا نمود.
سنان سر حسین را به خولی داده و خولی سر را پیش ابن زیاد برد.
نبرد به پایان رسید و سربازان ابن زیاد رو به غارت آوردند. لباسهای حسین،
شمشیر و اثاثیهاش، کفشها و روپوش یمانیاش همگی غارت گردیدند. همچنین زیورآلات
و چادر زنان نیز غارت گردید. زین العابدین علی بن حسین که بیمار بود در یکی از
خیمهها بود و شمر میخواست او را بکشد. اما ابن سعد مانع شد و اجازه نداد کسی
به خیمهٔ وی وارد شود. صفوف عزاداران حسین به خاطر وجود علی بن حسین است و نام
«شهدای کربلا و طف» با نام وی عجین شدهاست. ۷۲ تن یاران حسین که ۱۷ تن از آنان
هاشمی بودند و بر طبق محسن الامین، از لشکریان ابن زیاد ۸۸ تن کشته شدند. حر بن
زیاد ریاحی، ۴۰ نفر و بریر بن خضیر ۳۰ نفر، نافع ۱۲ یا ۱۳ نفر و حسین تعداد
زیادی از لشکریان ابن زیاد را کشتند. سن حسین را هنگام کشته شدن، ۵۶ سال پنج
ماه، ۵۷ سال و چند ماه یا ۵۸ سال نوشتهاند. روز عاشورا را در تاریخ روز جمعه،
شنبه یا دوشنبه دانستهاند که در این میان روز جمعه صحیح تر به نظر میرسد و
ابوالفرج اصفهانی روز دوشنبه را از لحاظ تقویمی رد میکند. تاریخ کشته شدن حسین
را نیز به غیر از ۱۰ محرم ۶۱، در ماه صفر یا سال ۶۰ نیز ذکر کردهاند.
حوداث بعد از جنگ کربلا
۱۰ نفر داوطلب شدند که بر بدن پر زخم حسین اسب بتازانند تا آخرین هتک حرمت را
به وی کرده باشند. بعد از اینکه ابن سعد محل جنگ را ترک کرد، اسدیان روستای
القاظریه بدن حسین را به همراه دیگر کشتگان، در همان محل وقوع کشتار دفن
نمودند. سر حسین به همراه سر دیگر هاشمیان به کوفه و دمشق برده شد. لارا وسیا
وگلییری در دانشنامه اسلام بر این باور است که ابن زیاد و یزید برخورد متفاوتی
در قبال سر حسین داشتند. ابن زیاد با زدن چوب به دندانهای حسین به وی اهانت
میکرد اما یزید بر طبق اکثر روایات با احترام با سر حسین برخورد نموده و به
خاطر تعجیل ابن زیاد در کشتار حسین، ابن زیاد را با نام پسر سمیه یاد کرد تا وی
را تحقیر کرده باشد. یزید اذعان میداشت که اگر حسین از وی تبعیت کرده بود او
را عفو مینمود. زنان و کودکان هاشمی به کوفه و دمشق برده شدند. یزید ابتدا
برخورد شدیدی با آنان نمود که به این برخورد شدید از سوی علی بن حسین و زینب
پاسخ مشابهی داده شد. اما در انتها یزید با آنان با ملایمت برخورد نمود. زنان
یزید نیز برای حسین و کشتگان گریه و زاری نموده و یزید برای جبران مالهایی که
از زنان هاشمی در کربلا دزیده شده بود به آنها اموالی داد. علی بن حسین که به
خاطر اینکه هنوز به بلوغ نرسیده بود، از اعدام رهایی یافت و یزید با ملایمت با
وی رفتار نموده و چند روز پس از آن به همراه زنان هاشمی و محافظان مورد اعتماد
به مدینه بازگشت.
روایات در منابع اولیه عموماً گرایش به انداختن مسئولیت قتل حسین به گردن ابن
زیاد و مبرا کردن یزید دارند. ویلفرد مادلونگ مینویسد حریص بودن ابن زیاد به
قتل حسین از سوگند خوردنش در باره لگدمال کردن جسد حسین توسط اسبها هویدا
میشود و این کینه شدید از ماجرای اعتراض حسین به برادر خطاب کردن زیاد بن ابیه
(پدر ابن زیاد) از سوی معاویه نشات میگیرد. ویلفرد مادلونگ معتقد است که یزید
مسئول اصلی قتل حسین است چرا که وی میدانست که حسین حتی اگر موقتاً تسلیم گردد
باز هم تهدیدی جدی برای خلافت یزید به شمار میآید و گرچه در نهان خواستار قتل
حسین بود، اما به عنوان خلیفه مسلمانان نمیتوانست این میل را بروز دهد و وی که
از کینه شدید ابن زیاد به حسین آگاه بود، طی نامهای به او هشدار میدهد که اگر
حسین موفق به انجام کارش شود، ابن زیاد مجدداً به دوران بردگی اجدادش بر
میگردد. یزید در نامه خود شدیداً به ابن زیاد توصیه میکند که مسلم بن عقیل را
اعدام کند و ابن زیاد هم مشتاقانه این کار را انجام داد. یزید بعدها در ملاء
عام مسئولیت قتل حسین را به گردن ابن زیاد میانداخت که ابن زیاد از این کار وی
خشمگین گردید و از دستور یزید مبنی بر حمله به عبدالله بن زبیر در مکه سر باز
زد.
کشته شدگان و باقیماندگان از بنی هاشم در واقعه کربلا
کل کشته شدگان از طرف حسین، ۷۰ یا ۷۲ تن بودند که حداقل ۲۰ تن از آنان هاشمیان
از نسل ابوطالب بودند. علی اکبر اولین کشته از بنی هاشم بود که یزید خلیفه وقت،
پسر دایی مادرش میشد که به همین علت برای وی امان نامه آورده شد اما وی تبار
پدری اش و ارتباطش به محمد را والاتر میداشت و این امان را نپذیرفت. ویلفرد
مادلونگ معتقد است که عبدالله فرزند کوچک حسین در حالی که بر روی زانوانش بود
تیر خورد و مادلونگ بر خلاف منابع دیگر، در نوزاد بودن این بچه تردید دارد. ۶
برادر پدری حسین در این جنگ کشته شدند که ۴ تن از آنان فرزندان امالبنین دختر
حظام از قبیله بنی کلب بودند. برادر زادهامالبنین به نام عبدالله بن ابی محل
بن حظام برای این ۴ برادر حسین امان نامهای از سوی ابن زیاد آورد که ردش
کردند. سه پسر از حسن، سه پسر از عبدالله بن جعفر و نیز سه پسر و سه نوه از
عقیل بن ابی طالب در این واقعه کشته شدند. ابن سعد از میان دیگر کشتگان بنی
هاشم، یک پسر از نسل ابولهب و یک پسر از نسل ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب نام
میبرد. ابن سعد از میان باقیماندگان که به اسارت گرفته شدند، دو پسر از حسن،
یک پسر از عبدالله بن جعفر و یک پسر از عقیل به همراه ۵ زن را نام میبرد.
ابوالفرج اصفهانی مینویسد سه پسر از حسن باقیماندند که در میان آنان حسن بن
حسن به شدت زخمی گردید. علی بن حسین بیمار بود و نمیتوانست بجنگد.
خانواده حسین
اولین ازدواج حسین با رباب دختر امراء القیس بود. امراء القیس در زمان عمر بن
خطاب به مدینه آمد و از طرف عمر به رهبری قبایل قضاعه که به اسلام گرویده
بودند، انتخاب گردید. علی مساله ازدواج پسرانش با دختران امراء را مطرح کرد و
وی قبول کرد که سه تن از دخترانش را به ازدواج حسنین در بیاورد. اما هم حسنین و
هم آن سه دختر در آن زمان بسیار کم سن و سال بودند و به نظر نمیرسد در همان
موقع ازدواجی صورت گرفته باشد. حتی ممکن است که حسن با دختری که برایش برگزیده
شده بود ازدواج نکرده باشد. حسین با رباب ازدواج کرد و اقوام امراء در اواخر
خلافت علی گه گاه برای میانجیگری و قضاوت پیش علی میآمدند. رباب همسر محبوب
حسین بود و با وجود اینکه رباب سالها برای حسین فرزندی نیاورده بود، احتمالاً
پس از مرگ علی، سکینه (در برخی منابع آمنه، امینه و...) را به دنیا آورد.
ابوالفرج اصفهانی در کتاب اغانی از سکینه روایت میکند که حسن، حسین را به خاطر
علاقه زیادش به رباب سرزنش مینمود، اما حسین در پاسخ سه بیت شعر در اثبات
علاقه به رباب خواند. رباب فرزند پسری به نام عبدالله برای حسین به دنیا آورد
که در خردسالی در کربلا کشته شد و احتمالاً حسین به خاطر این فرزند کنیه ابا
عبدالله را دارد. برخی منابع شیعی در سالهای بعد، این فرزند را علی اصغر
نامیدهاند که دانشنامه ایرانیکا این مطلب را بیاساس میداند. بعد از کشته شدن
حسین، گفته میشود که رباب یک سال بر مزار حسین بود و عزادار بود و از ازدواج
امنتاع میکرد. حسین با زن دیگری به نام سلافه از قبیله بنی قضاعه نیز ازدواج
کرد که جزئیات این ازدواج در دسترس نیست و از وی صاحب فرزندی به نام جعفر شد که
در زمان حیات حسین و در خردسالی درگذشت.
حسین دو پسر به نام علی داشت که از آن دو، علی زین العابدین امام چهارم شیعیان،
از حادثه کربلا جان سالم به در برد و احتمالاً وی از دیگر پسر به نام علی
بزرگتر بود و در زمان واقعه کربلا، ۲۳ ساله بود. بنا براین باید در زمان خلافت
علی به دنیا آمده باشد. مادر وی کنیزی از ناحیه سند است که بعد از کشته شدن
حسین با یکی از غلامان حسین ازدواج کرد و پسری به نام عبدالله بن زبید را برای
وی آورد. فرزندان عبدالله در ینبع زندگی میکردند. منابع اولیه سنی، با نام
علیاصغر از زین العابدین و علی دوم را با نام علیاکبر یاد میکنند، اما شیخ
مفید و دیگر نویسندگان شیعی عکس این مطلب را صحیح میدانند. علی دوم، در سن ۱۹
سالگی در کربلا کشته شد. مادر وی لیلا دختر مرٞه بن عروه ثقفی و میمونه بن ابی
سفیان (خواهر معاویه) است. این ازدواج احتمالاً باید بعد از صلح حسن با معاویه
صورت گرفته باشد و نمیتوانسته در زمان علی بوده باشد. دانشنامه ایرانیکا معتقد
است حسین نام این فرزند را نیز علی گذاشت چرا که وی به خاطر والا بودن نسب عربی
مادرش از زین العابدین که از کنیزی زاده شده بود، برتر بودهاست. معاویه در
سخنی علیاکبر را بهترین شخص برای خلافت معرفی نمود به این دلیل که به اعتقاد
معاویه وی، شجاعت بنی هاشم، بخشندگی بنی امیه و غرور ثقفیان را یکجا جمع کرده
بود.
بعد از مرگ حسن، حسین با ام اسحاق دختر طلحه (صحابی مشهور محمد) ازدواج کرد و
صاحب دختری به نام فاطمه از وی شد. دانشنامه ایرانیکا مینویسد که بر خلاف برخی
گزارشها، فاطمه باید از سکینه کوچکتر باشد. در زمان کشته شدن حسین، فاطمه به
نامزدی پسر حسن بن علی (حسن بن حسن) درآمده بود.