قایم باشک
قایم باشک الگو:به فارسی افغانستان، قایم موشک هم گفته میشود. این بازی معمولاً در محیطهای باز بازی میشود و تعداد شرکت کنندگان در آن نامحدود است.

روش بازی به این صورت است که بر حسب قرعه یکی از شرکت کنندگان گرگ میشود، در یک محل ثابت میایستد و چشمهایش را میبندد (به اصطلاح چشم میگذارد) و تا یک عدد مثل ۱۰۰ یا ۵۰ میشمارد. در طول این مدت سایر شرکت کنندگان باید در محلی خود را مخفی کنند به طوری که گرگ نتواند آنها را ببیند. پس از پایان شمارش، گرگ چشمهایش را باز میکند و سعی میکند دیگران را پیدا کند.
در صورتی که گرگ هر یک از شرکت کنندگان را ببیند باید نام او را بلند صدا کند و با اعلام محل اختفای او کلمه سُک سُک را به زبان آورد. برای گفتن کلمه سک سک گرگ باید در محلی که چشم گذاشته بوده قرار گرفته باشد. در این حالت فرد شرکت کننده باید از محل خود بیرون بیاید. اگر گرگ نام شرکت کننده یا محل اختفا را اشتباه بگوید شرکت کننده نباید بیرون بیاید و میتواند به بازی ادامه دهد. هر گاه گرگ آنقدر از محل ثابت اولیهاش دور شود که یکی از افراد مخفی شده بتواند خودش را به محل چشم گذاشتن گرگ برساند و کلمه سُک سُک را به زبان آورد، تمام افرادی که گرگ قبل از آن پیدا کرده بود به اصطلاح آزاد میشوند. به این ترتیب نفر بعدی که گرگ پیدا کند در مرحله بعد گرگ خواهد شد.
بازی به دو صورت پایان مییابد. یکی این که گرگ همه افرادی را که مخفی شدهاند پیدا کند، به این ترتیب نفری که اول از همه گرگ او را پیدا کرده یا نفر اولی که توسط دیگران آزاد نشده در دور بعد گرگ است. حالت دوم این است که نفر آخری که پیدا نشده پیش از گرگ خود را به محل چشم گذاشتن برساند سک سک بگوید. به این ترتیب تمام نفراتی که گرگ قبلاً پیدا کرده بود آزاد میشوند و خود گرگ دوباره در مرحله بعد باید چشم بگذارد.
بازی این طور است که: چند نفر جمع میشوند و یک نفر را به قید قرعه انتخاب میکنند. سپس او چشم میگذارد و دیگران قایم میشوند و فردی که چشم گذاشتهاست باید مکان قایم شدن افراد را پیدا کند، بلند بگوید و در محل چشم گذاشتن، دست بگذارد و بگوید: «سُک سُک». افرادی که قایم شدهاند باید زودتر از کسی که چشم گذاشته «سک سک» کنند. در صورتیکه فرد چشم گذار نتواند هیچ یک از نفرات را سک سک کند، باید بار دیگر چشم گذارد ولی اگر دو نفر را سک سک کند نفر آخری که میرسد و سک سک شدهاست باید چشم بگذارد. در صورتی که فرد چشم گذار یک نفر را سک سک کند باز هم او باید چشم گذارد. زمان بازی به دلخواه افراد تنظیم میشود. معمولاً مکانهای شلوغ تر برای بازی بهتر است.
نام این بازی در ادبیات انگلیسی Hide-and-seek میباشد.
قلعه
در بازی قلعه یا نجات ابتدا یارکشی میشود و سپس با شیر یا خط یکی از گروهها به گرفتن یاران گروه دیگر میپردازد هر کسی که دستگیر میشود به کنج دیواری برده میشود که به آن قلعه گفته میشود. اگر در این حال یکی دیگر از اعضای گروه بتواند به قلعه نزدیک شده و دستش را به یکی از افراد دستگیر شده بزند آنها آزاد میشوند. بازی تا هنگامی که تمام افراد گروه دستگیر شوند ادامه مییابد و سپس دو گروه تعویض میشوند. بازی قلعه در مدارس ابتدایی پسرانه ایران بسیار رواج دارد.
در این بازی دو تیم جایی را به عنوان قلعه خود انتخواب کرده. یک گروه (سگ)میشود که دنبال گروهی دیگر به نام(بره) میدوند اگر دست گرگها به بره خورد بره باید به قلعه سگها برود و برای آزاد سازی بره زندانی برهٔ دیگر باید ازدست سگها فرار کند و دست خود را به برهٔ زندانی بزند و بگوید آزاد آنگاه بره آزاد میشود بازی تا جایی ادامه دارد که تمام برهها گرفته شوند.
ک
کش بازی
حداقل سه نفر باید در این بازی شرکت کنند دو نفر که کش را به کمک پاهایشان بگیرند و یک نفر که از روی کش بپرد. تعداد افرادی که کش را میگیرند میتواند بیشتر هم باشد. این بازی چندین مرحله دارد که هر کدام اسم مخصوصی دارد. کسی این مرحلهها را به یاد دارد؟
کلاغپر
در این بازی یک نفر که اصطلاحاً اوستا نامیده میشود با نام بردن اسم حیوانات و گاهی وقتها اشیا و یا آدمها، مهارت کودکان در زمینه تشخیص پرندگان از سایر موجودات را تقویت میکند. به این ترتیب که بچهها به صورت حلقهای گرد هم میآیند و انگشت اشاره خود را در مرکز دایره قرار میدهند و با شنیدن نام پرنده دست خود را به نشانه پرواز بلند میکنند و کسی که اشتباهاً در موردی غیر از پرندگان دست خود را بلند کند بازندهاست و از حلقه مسابقه خارج میشود و این روند تا باقیماندن یک نفر ادامه پیدا میکند. لطافت این بازی به اجرای سریع و ابراز هیجان کودکان میباشد.
گ
گانیه
این بازی در محدوه مربع شکل یا مستطیل شکل به نام زمین بازی انجام میشود. حدود زمین بازی مشخص شده و بازیکنان به دو تیم یارکشی میشوند. اعضای یک تیم در سراسر زمین بازی پراکنده میشوند. اعضای تیم دیگر به صورت تک نفری و با حالت لِی لِی وارد زمین بازی شده و سعی در زدن (رساندن دست به بدن بازیکن تیم مقابل) بازیکنان تیم مقابل میکنند. در صورتی که از حالت لِی لِی خارج شوند سوخته و از بازی حذف میشوند. در صورتی که پای هر کدام از بازیکنان دو تیم از زمین بازی خارج شود آنها خواهند سوخت. بازی تا زدن آخرین نفر باقیمانده در زمین ادامه خواهد داشت. در این هنگام جای دو تیم با هم عوض میشود.
گاو گوسال
بازی اینطور است که ابتدا پنج سنگ کوچک یا شیئ دیگر که هر کدام سنبل یک چیز است را تهیه میکنیم. سنگ تیره به عنوان گاو، سنگ قهوای به عنوان گوساله، شیئ گرد بعنوان فنگل، شیئ سفید بعنوان پنیر و شیئ دراز بعنوان شاه دراز. اینها باید در حدی باشند که هر کدام به راحتی در مشت بسته جای گیرند. سپس تعدادی دور هم جمع میشوند و یک نفر اشیائ را پشت خود یا درپیراهن و یا کیسه یا هر جایی که افراد دیگر نبینند قایم میکند و به طور تصادفی یکی رادر مشت بسته بیرون میآورد وبصورت سوالی میگوید: "گو، گوسال، فنگل پنیر یا شادراز؟ اگر درست پاسخ داد نوبت نفر بعدی میشود ولی اگر پاسخ غلط داد جریمه میشود که معمولاً کولی دادن به نفر مقابل است و یا هر نوع جریمهای که در ابتدای بازی جمع توافق میکنند. سپس نوبت به نفر بعدی است که سوال کند و همینطور بازی ادامه دارد.
گردو، شکستم
این بازی در واقع مقدمهای برای شروع بازیهای دیگر است. برای تعیین سرگروه یا جای ایستادن هر گروه یا گروهی که باید بازی را شروع کند یا در بازی «وسطی» برای تعیین گروه وسط، بچهها اول این بازی را میکنند. دو نقطه را با فاصلهای انتخاب میکنند. دو نفر نمایندهٔ هر گروه در نقاط این طرف و آن طرف قرار میگیرند. یکی، در حالی که پای راست را در جلوی شست پای چپ گذاشتهاست، از یک طرف شروع میکند و میگوید: گردو! دومی با انجام همین کار میگوید: شکستم. هر کس هنگام انجام این کار، یعنی در "گردو" گفتن یا در "شکستم" گفتن، پایش روی پای دیگری برود، گردو را شکسته و برندهاست و گروه او بازی را شروع میکند.
کودکان و تماشاچیان هم شعر میخوانند و هیجانهای خود را تخلیه میکنند:
گردو با پا میشکنم / چه بیصدا میشکنم
گرگم به هوا
یکی گرگ شده بقیه برای فرار باید در سطح بالاتری بایستند. به بالا بلندی نیز معروف است.
گرگ رنگی
این بازی شبیه گرگم به هوا و بالا بلندی است با این تفاوت که یکی گرگ شده بقیه برای فرار باید این شعر را بخوانند:
گرگ رنگی به چه رنگی؟ به چه رنگهای قشنگی؟
و گرگ یک رنگ را نام میبرد و بچهها باید سریع بر روی آن رنگ دست بگذارند در صورتی که گرگ آنها را لمس کرد جایشان با گرگ عوض میشود.
گونههای دیگر با شعرهای دیگری بازی میشود مانند:
گرگ: رنگه به رنگه / سایرین: چه رنگه؟ / گرگ: به رنگ آبی
گرگ:حساب گرجه فرنگی / سایرین: به چه رنگی / گرگ:به رنگ زرد
گرگم و گله میبرم
گرگم و گله میبرم جوپون داره نمیزاره. من میبرم خوب خوباشو. من نمیدم بد گلهاشو. کارد من تیزتره، دنبه من لذیذتره. خونه خاله کدوم وره از اینوره از اون وره.
در این بازی با شعر گرگ سعی در ربودن گوسفندانی که چوپان از انها مراقبت میکند دارد. شبیه بازی خاله بزغاله است.
شرکت کنندگان این بازی باید بیشتر از ۴ نفر باشند. از بین آنها یکی گرگ میشود و دیگری چوپان. همهٔ کودکان پشت چوپان، کمر یکدیگر را میگیرند. هرچه تعداد بچهها بیشتر باشد، بازی هیجانانگیزتر میشود. گرگ روبه روی چوپان و گلهای که پشت سرش است، میایستد و میخواند: گرگم و گله میبرم. گوسفندان هم میخوانند: چوپون دارم نمیذارم.
ـ گرگ دندان نشان میدهدو میگوید: کارد (دندون) من تیزتره، لقمهٔ (دنبه ی) من لذیذتره.
ـ خونهٔ خاله از کدوم وره؟
ـ از این ور و از اون وره.
گوسفندان شروع میکنند به راست و چپ حرکت کردن. گرگ هم همینکار را میکند. تا یکی از کودکان را که نتوانسته در حرکت با دیگران هماهنگ شود، میگیرد. او جزو دستهٔ گرگ میشود، کمر گرگ را میگیرد و به جدا کردن گوسفندان از گله کمک میکند و با او شعر میخواند.
این بازی یک سرگرمی پرشور و نشاط است و مشارکت و کار گروهی را به کودکان میآموزد. بازنده ندارد و هر دو گروه برندهاند.
گِل بازی
گُل یا پوچ
گل یاپوچ یه بازی دسته جمعی هستش که معمولاً دونفره هم بازی میکنن. دراین بازی یک شی گردکوچک مثل نخود، سنگ ریزه یا هرچیز کوچک مشابه را داخل یکی از دستان قرارداده به طوری که افراد دیگر نبینند بایدبه اصطلاح گل را پیدا کنند.
گوشه بازی
ل
لگو بازی
لی لی
(به انگلیسی: Hopscotch) این بازی بیشتر توسط دختران انجام میشود. اصول این بازی با پریدن از روی مربعهای کشیده شده روی زمین است. هر مربع یک شماره از خود دارد. شرکت کننده اول سنگی را روی یک شماره میاندازد و اگر توانست این کار را بطور دقیق انجام دهد با لی لی کردن همه مربعها را بجز مربعی که سنگ را در آن انداخته طی میکند و سنگ را در بازگشت میآورد.
لی لی حوضک
در این بازی مادر یا بزرگتر دیگری دست کودک را در دست میگیرد، با انگشت دست دیگر کف دست کودک را قلقلک میدهد و میگوید:“ لی لی حوضک، جوجو اومد آببخوره افتاد تو حوضک. ” انگشت کوچک را جمع میکند:“ این درش آورد. ” انگشت دوم را جمع میکند: “ این شستش ” انگشت سوم را جمع میکند: “ این پختش. ” ” کی خوردش؟ ” انگشت شصت را میگیرد و حرکت میدهد: “ منِ منِ کله گنده ”
این بازی با انواع شعرگونههای دیگر نیز اجرا میشود. با گرفتن انگشت کوچک:“ اینگفت: بریم دزدی. این گفت چی چی بدزدیم؟ این گفت تشت طلای پادشاه رو. این گفت: جواب خدا رو کی میده؟ ” با تکان تکان دادن انگشت شصت: این گفت:“ منِ منِ کله گنده!”
یا شعر جدید آن: “ این کوچول موچوله، این داداشِ (خواهرِ) کوچوله، این بابایِ کوچوله، این مامانِ کوچوله، دوستشون داری؟ بله، بله، یک دنیا. ”
این بازی علاوه بر آشنایی با ریتم و قافیه و وزن، علاوه بر رابطة عاطفی با کودک و علاوه بر تحریک حس لامسة کودک، بیان نکتههای اجتماعی و آموزش ریاضی را نیز برای کودک آغاز میکند. کودک برای اینکه شمارش را بیاموزد مانند اجداد خود از انگشتانش استفاده میکند.
کودک برای یادگیری این امر ابتدا باید بیاموزد که انگشتان را به نوبت و با عدد مناسب آن مشخص کند. مدتها طول میکشد تا کودک این ترتیب و این تطبیق را فرا گیرد و چه چیز زیباتر و پر انگیزه تر از یک کلام آهنگین دوست داشتنی او را به این کار تر غیب میکند؟
م
مادام یس
یکی مادام میشود. بقیه پشت یک خط میایستند. بچهها باید مسافتی راطی کنند تا به هدفی که از انها چند متری جلوتر است برسند. اولین نفری که به مقصد و هدف رسید برندهاست. برای طی این مسافت باید مدل قدمها و تعداد انها برای هر بچه را مادام تعیین کند. مثلاً ۲ قدم فیلی ۴ قدم خرگوشی. ۱۰ قدم مورچهای. چیزی که مهم است این است که هر بچه بعد از شنیدن دستور مادام در مورد چگونگی و تعداد قدمهایی که باید بر دارد باید بگوید مادام و مادام جواب دهد یس. اگر بچه فراموش کند بگوید مادام باید او دوباره به خط شروع باز گردد.
ماسه بازی
ن
نخ بازی
نخ بازی نوعی بازی مهارتی است که بازیکنان با استفاده از یک نخ شکلهایی را میسازند.
در گونهٔ دو نفرهٔ این بازی که به Cat's cradle معروف است، از نخی که دو سرش گره خورده و یک منحنی بسته تشکیل داده است استفاده میشود. دو بازیکن باید به نوبت نخ را از دست یکدیگر بگیرند بدون اینکه در هم گره بخورد و در همان حال شکل جدیدی با آن بسازند.
نقطه بازی
نقطه بازی یک بازی است که به شکل سنّتی با شرکت حداقل دو بازیکن، روی کاغذ انجام میشود. امروزه شکلهای رایانهای و برخطِ این بازی هم ساخته شده است.
نون بیار کباب ببر
دو نفر دستهای همدیگر را روی هم قرار میدهند و هر کس که توانست روی دست آن یکی بزند برندهاست.
بازیهای نمایشی
بازیهای نمایشی طیف وسیعی دارند اما ویژگی مشترک شان ایفای نقشهای مختلف توسط کودکان است. مامان بازی، خاله بازی، پلیس بازی، معلم بازی و دکتر بازی نمونههایی از این نوع بازیها است.
در سنهای بالاتر پانتومیم (بازی) و مافیا (بازی گروهی) را نیز میتوان نام برد.
و
وسطی
نام یک بازی که در آن بازیکنان به دو گروه مساوی تقسیم میشوند و به قید قرعه یا شیر و خط یکی از گروهها در وسط محوطه بازی میماند و گروه دیگر، در دو قسمت، به طرفین عرضی محوطهٔ بازی روانه میشوند. شروع بازی با پرتاب توپ به وسیله یکی از بازیکنان گروه کناری آغاز میشود. گروه کناری سعی بر این دادر که با نشانه رفتن و زدن افراد گروه وسطی باعث سوختن و اخراج آنها بشوند. و تلاش گروه داخلی هم بر این است که با حرکات سریع از اصابت توپ در امان بمانند و چنانچه اگر یار سوخته داشته باشند با ایثار و گرفتن توپ در فضا، که یک امتیاز محسوب میشود، او را به بازی برگردانند.
ه
هفت سنگ
هفت سنگ نام یک بازی سنتی ایرانی است. امکانات لازم برای این بازی، هفت عدد سنگ صاف و تخت و یک توپ هفتسنگ (شبیه توپ تنیس) است. بازیکنان در قالب دو تیم پنج یا شش نفره تقسیم میشوند. وقتی که سنگها چیده میشوند یکی از گروهها به عنوان پرتابکننده بازی را شروع میکند. شروع بازی به این ترتیب است که باید از فاصله نسبتاً دور توپ را به طرف سنگها بیندازند. گروهی که توپ را پرتاب میکند باید سعی کند که کمترین مقدار سنگ را بیندازد چون در این صورت راحتتر میتواند بازی را تمام کند. وظیفه گروه دوم هم این است که نگذارد تیم پرتابکننده سنگهای ریخته شده را دوباره روی هم بچیند و باید با توپ به آنها بزند. هر کدام از بازیکنان تیم مهاجم که توپ به او برخورد کند از جریان بازی کنار میرود. و به این ترتیب اگر هیچ کدام باقی نمانند بازی به نفع تیم مدافع و اگر سنگها روی هم چیده بشوند بازی به نفع تیم مهاجم تمام میشود.
ی
یه قل دو قل
یک قل دو قل با استفاده از تعدادی سنگریزه انجام میشود. نوع بازی به دو شکل است:
۱- شخص تعدادی سنگریزه را به زمین میریزد و یک سنگریزه را در دست نگه میدارد. آنگاه سنگریزهای که در دست است را به هوا میاندازد و در همان موقع باید یک سنگریزه از زمین بردارد و بعد از آن سنگریزهای که در هوا بود را با همان دست بگیرد. در خلال این عمل میگوید یه قل. همین طور باید تمام سنگریزهها را از روی زمین جمع کند. سپس دوباره سنگها را بر زمین میریزد و به همان ترتیب قبل عمل میکند با این تفاوت که سنگها را جفت جفت باید از روی زمین جمع کند و بگوید دوقل. و به همین شکل الی آخر. این بازی یک نفره هم قابل انجام است.
۲- شخص تعدای سنگریزه را در کف دو دست نگه میدارد. به یکباره همه آنها را به بالا میاندازد و سعی میکند با پشت دست آنها را بگیرد. سنگهایی را که در پشت دست افتادهاند را دوباره به بالا میاندازد و با کف دست میگیرد. اگر تعداد سنگها زوج بود نصف آنها جوجه آن فرد خواهند شد. بقیه سنگهایی که در زمین افتادهاند همانند بازی یه قل دوقل از زمین جمع میشوند با این تفاوت که اگر به صورت زوج جمع شوند نصف آن جوجه محسوب میشود. دوباره همین عمل با سنگهایی که جوجه نشدهاند ادامه مییابد. نهایتاً کسی که جوجه بیشتری داشته باشد برندهاست.
در هر مرحله که سنگی از هوا به زمین بیفتد نوبت به نفر بعدی خواهد رسید.
این بازی در ترکی ابه داش (یا قجمه داش) نیز گفته میشود.
استپ رقص
استُپ رقص نوعی بازی تفریحی چند نفره است. بازی اینگونه است که داور آهنگی را پخش میکند و بازیکنان میرقصند. زمانی که داور آهنگ را قطع میکند بازیکنان باید بایستند و از جایشان تکان نخورند. آخرین نفر که میایستد باید دیگر بازیکنان را با شکلک در آوردن بخنداند تا بسوزند. بازی به همین روال ادامه دارد.
الک دولک
الک دولک نام یک بازی دو نفرهاست.
تیلهبازی
تیلهبازی الگو:به فارسی افغانستان یا تشیره یک بازی تفریحی با گویهای شیشهای است. باید با غلطاندن و زدن گویهای شیشهای (تیله) به هم و حرکت دادنشان آنها را از محدوده خاصی خارج کرد.
این بازی که معمولاً بصورت دو نفره انجام میشود همانند بازی پاسور دارای بازیهای مختلفی است. ولی اصلیترین بازی آن که مردم بیشتر آن را میشناسند «کل» است. البته این هم نامی است که در نقاط مختلف تفاوت دارد بازی به گونهای است که برای شروع باید دو چاله کوچک به اندازه ۱۰ سانتی متر قطر و ۵ سانتی متر عمق داشته باد. دو نفر بصورت ایستاده بازی را شروع میکنند و انتخاب فرد آغاز کننده به شکلهای مختلف از جمله سنگ-کاغذ-قیچی و یا تعیین قراری از قبل انجام میشود. البته در جاهایی این بازی به صورت چند نفره و یا حتی به صورت تیمی اجرا میشد.
خاله بازی
خاله بازی در کنار مامان بازی یکی از مهمترین بازیهای نمایشی و گروهی از بازیهای کودکان است.
در خاله بازی و مامان بازی کودکان نقش بزرگترها را بازی میکنند. در این بازیها از اسباببازیهایی مانند عروسک، خانه عروسکی، لوازم خانه کودکانه، لوازم آشپزی کودکانه، و چادرها و خانههای کوچک کودکانه استفاده میشود. گاه خاله بازی با پهن کردن قالیچه در فضای باز انجام میشود. تفاوت مامان بازی با خاله بازی در این است که در بازی نخست، مهمترین وجه بازی، بازیِ رابطهٔ مادر-فرزندی و نقشهای خانوادگی است. اما در خاله بازی بازیِ روابط بین خانوادگی و مهمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند.
این بازی در فرهنگ عامه یک بازی دخترانه شمرده میشود اما پژوهشها نشان میدهد که اگر کودکان در محیطهایی آزاد مانند مهدکودک، بدون اجبار برای بازی کردن با اسباببازیهای دخترانه یا پسرانه بازی کنند، همهٔ آنها اسباببازیهایشان را به صورت تصادفی انتخاب میکنند، نه بر اساس جنسیت، و به انجام همهٔ بازیها میپردازند. در حالی که پس از سه سالگی، با مطرح شدن جنسیت برای کودک و تحت تاثیر جامعهٔ اطرافش، به بازیهای به اصطلاح دحترانه یا پسرانه گرایش پیدا میکند و نزدیک به هشتاد درصد دختران پس از این سن با عروسک و لوازم آشپزخانه بازی میکنند.
خر پلیس
خر پلیس یک بازی گروهی خنده دار و سرگرم کننده با حداقل ۶ نفر است.
در ابتدا با گچ یا ... یک دایره بزرگ کشیده و سپس بازیکنان به دو گروه تقسیم میشوند و قرعه کشی کرده و گروه بازنده به داخل دایره رفته و یک نفر به عنوان پلیس خرها و سایر افراد نیز دست خود را به دوش هم تیمیان خود گذاشته و یک حلقه را تشکیل میدهند. سپس بازی شروع شده و بازیکنان تیم بیرونی به دور دایره چرخیده و در انتظار یک فرصت مناسب هستند که سوار یکی از افراد داخل دایره (در اصطلاح، یک خر) شوند و در این حین نیز پلیس خرها باید مراقب بوده و قبل از اینکه خر سواران سوار خرهای خود شوند باید پای آنها را یک ضربه بزند تا آنها بازی را ببازند و نوبت به گروه بعدی برسد. زمانی که خرسوار، سوار خر خود میشود دیگر نمیتواند پای او را بزند و زمانی که پایین میآید باید این کار را انجام دهد. و همچنین خر سوار اگر قهار بوده در فرصت مناسب از خر پایین پریده و از دایره خارج میشود و همچنین به هر میزان که خواسنه میتواند سوار خر شود و اگر خر خسته شده و به عبارتی بخوابد (خر خوابید! خر خوابید!) بازی از اول ادامه پیدا میکند.
انجمن هنری خروس جنگی
جلیل ضیاءپور، (پدر نقاشی مدرن ایران) در سال ۱۳۲۸ با همفکرانش به تأسیس انجمن هنری خروس جنگی که مجمعی پیشرو در زمینه طرح عرصههای هنر نو خاصه ادبیات، تئاتر، موسیقی و نقاشی بود و نیز چاپ مجلهای با همین نام اقدام کرد. محل انجمن آتلیه ضیاءپور در خیابان تخت جمشید بود. وی هدف انجمن خروس جنگی را «مبارزه در برابر کهنه پرستی و سنت گرایی به دور از واقعیات زمانه» بیان کرده و شعری از فرخی سیستانی را به عنوان شعار انجمن بر میگزیند:
فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر سخن نو آر که نو را حلاوتی است دگر
این اولین انجمن سور رآلیستهای ایران بود( مراجعه کنید به : "صد سال داستان نویسی ایران" ص. ۱۹۲ - ۱۹۷)
بنیانگذاری
ضیاءپور، پس از پایان تحصیلاتش و اولین بازگشت به ایران - سال ۱۳۲۸ - با چند تن از همفکران نوگرایش انجمن هنری خروس جنگی را بنیاد نهاد که مجمعی پیشرو در زمینه طرح عرصههای هنر نو، بودهاست. از سال ۱۳۲۷ که بحث در زمینه نقاشی مدرن اوج گرفت، انجمن و مجله خروس جنگی مرکز مبادلات فرهنگی - هنری و نخستین پایگاه ترویج و معرفی نوگرایی در هنر ایران، بود. ضیاءپور، در این انجمن ضمن برگزاری جلسات هفتگی پیرامون معرفی نقاشی مدرن و موقعیت نقاشی ایرانی، به ایراد دوازده کنفرانس درباره نقاشی مدرن پرداخت و تعدادی مقالهٔ کوبنده و آگاه ساز در برابر نقاشان کلاسیک و مبلغان غربی که به همراه هم در برابر نقاشی نو در یک جهت حرکت میکردند انتشار داد. این انجمن به زودی در میان هنردوستان اعتبار کسب کرد و به صورت مرکز تجمع هنرمندان نوگرای آن روز ایران درآمد. بدین ترتیب انجمن هنری خروس جنگی موج جدیدی را در راه هنر آغاز کرد. سخنرانیهای پرشور ضیاءپور و ارائهٔ آثار نقاشان نوگرا در کاشانهٔ آپادانا، مراکز فرهنگی سفارتخانههای روس، انگلیس و فرانسه به جدلی ده ساله میان سنت گرایان و نوگرایان دامن زد، اما پس از کودتای مرداد ۱۳۳۲ و هماهنگ با برنامههای بعدی نوسازی، دولت به حمایت از نقاشان نوگرا پرداخت و بدین ترتیب مخالفت خوانیها به ظاهر پایان گرفت.
اعضاء
اعضاء انجمن را در دو دوره میتوان بررسی نمود:
سال ۱۳۲۸- گروه نخست: آقایان «غلامحسین غریب» در زمینهٔ ادبیات، «حسن شیروانی» در زمینهٔ تئاتر، «مرتضی حنّانه» در زمینهٔ موسیقی و «جلیل ضیاءپور» در زمینهٔ نقاشی. در همان ابتدا، حنانه به سبب اختلاف سلیقه کناره گرفت ولی بعدها مقالاتی محققانه دربارهٔ موسیقی غربی نوشت.
سال ۱۳۳۰- گروه دوم: هوشنگ ایرانی (شاعر) به انجمن راه مییابد و ضیاءپور از انجمن دوری میگزیند. وی میگوید: «با ورود هوشنگ ایرانی به انجمن، تندرویهای موهن او باعث شد که خود را از جمع دوستان کنار بکشم.» بنابراین انجمن از «غلامحسین غریب»، «حسن شیروانی» و «هوشنگ ایرانی» تشکیل شده بود.
همچنین از اعضاء میهمان که با انجمن همکاری میکردند میتوان از نیما یوشیج، بهمن محصص، سهراب سپهری، منوچهر شیبانی، مصطفی کمال پورتراب، کاظم تینا تهرانی و بسیاری دیگر از روشنفکران و هنرمندان نوجوی آن دهه نام برد، که در دفتر این انجمن گرد هم جمع میشدند و به بحث و جدل و گفتگو میپرداختند. لازم به ذکر است، نیما یوشیج به نشانهٔ همکاری با انجمن و مجلهٔ خروس جنگی از شعر «شهر صبح» شروع کرد که در شمارهٔ اول آن مجله چاپ شد.
اهداف
انجمن چند هدف را دنبال میکرد:
۱. روشنگری و آشنایی مردم و هنرمندان به درست اندیشی در هنر.
۲. روشنگری اذهان نسبت به هنر نو.
۳. مبارزه در برابر کهنه پرستی و سنت گرایی به دور از واقعیات زمانه.
ضیاءپور در این خصوص میگوید: «من خواستم هویت ملی مان را با الهام گیری از مواریث خود، به دنیای نو وارد کنیم بی آنکه مقلد باشیم و یا این که بگذاریم مقلد باشند، و این حرکت از روی هدف و بنیادین بود نه یک جنگ سلیقهای.»
شعار
شعار انجمن، شعری از «فرخی سیستانی» بود:
فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر سخن نو آر که نو را حلاوتی است دگر
ضیاءپور میگوید: «ما بر مبنای شعار خود، هیچ عقب گرایی و واپس گرایی را بی پاسخ نمیگذاشتیم و تا جایی که آگاهیهای ما اجازه میداد، عوامل بازدارندگی و سودجویی را به طور قاطع بر کنار میزدیم و افشاگری میکردیم.»
آرم و نامگذاری
آرم انجمن که نقش روی جلد مجلهٔ خروس جنگی است، توسط جلیل ضیاءپور و نام خروس جنگی، به پیشنهاد غلامحسین غریب انتخاب شده بود. علت انتخاب چنین نامی این است که خروس از نظر ظاهر اندام موجودی قرص و مهاجم، و از نظر رنگ آمیزی جلوه گر، از نظر هویت (در ادبیات قدیم ما) نمایندهٔ فرشته بهمن و به عنوان طلایه، وظیفه اش بیداری مردم بود. پس خروس (آن هم جنگی) را انتخاب کردند تا نمایندهٔ زیبایی و نیز مبارز بودن آنها باشد.
مجلهٔ خروس جنگی
اعضای مؤسس انجمن هنری خروس جنگی برای ترویج افکار و عقاید هنری خود لازم دانستند که نشریهای داشته باشند تا بتوانند گفتنیهای خود را به وسیلهٔ آن منتشر کنند و بازگوی زبان حال با مردم باشد. بنابراین به انتشار مجلهای به نام «خروس جنگی» اقدام کردند و در آن مطالب تازهای را عنوان کردند که تا آن زمان در مجلات ایران مطرح نشده بود. مجلهٔ خروس جنگی در دو دوره منتشر میگردد:
خروس جنگی (دورهٔ اول)
۲۹-۱۳۲۸: در این دوره ۵ شماره از مجله زیر نظر ضیاءپور، شیروانی، غریب و شیبانی منتشر شده و در پشت جلد شمارههای آن، این نوشته آمده بود: «زیر نظر انجمن هنری خروس جنگی. هدف ما بالا بردن سطح معرفت عمومی است.»
توقیف مجله
از پیش آمدهای سال ۱۳۲۸ برای مؤسسان انجمن، استیضاح وزیر کشور توسط وکیل مجلس و محاکمهٔ اداری ضیاءپور بود که در آنجا مجله خروس جنگی را از نشریات توده ایها دانسته بودند و میپنداشتند که کوبیسم یعنی کمونیسم. در پی این ناآگاهی، که میبایست کار مخالفان بوده باشد مجله، پس از انتشار ۵ شماره در همان سال، به دستور دکتر عباس اقبال وزیر فرهنگ وقت در دولت ساعد توقیف شد.
کویر
پس از محاکمهٔ اداری ضیاءپور و آگاهی مسئولین مبنی بر عدم تبلیغ افکار توده ایها و انتشار مجلهٔ سیاسی توسط وی، مقرر شد مجلهٔ خروس جنگی که توقیف شده بود با نامی دیگر منتشر شود، بنابراین در سال ۱۳۳۰ «مجلهٔ کویر» توسط ضیاءپور، غریب و شیروانی، با همان اهداف گذشته در دو شماره تا سال ۱۳۳۱منتشر گردید و خروسانی که در زیر لوای خروس جنگی زره دار به یک صورت واحد نمودار بودند، این بار در «مجلهٔ کویر» چهره نمودند. ضیاءپور در این مجلهٔ کم تیراژ و مهم، اولین تابلو کوبیسم آبسترهٔ خود با نام «حمام عمومی» را به عنوان یک هنرمند ایرانی تصویر کرد و مقالهای به نام «نقاشی» به چاپ رساند که در حقیقت توضیح واضحات «حمام عمومی» اش بود و مهمتر اینکه اولین تئوری هنر مدرن در ایران نیز همین مقالهاست.
پنجهٔ خروس
پس از توقیف مجلهٔ کویر در اواخر سال ۱۳۲۹، مجلهٔ «پنجه خروس» جای آن را گرفت و ضیاءپور در آن نشریه به انعکاس افکار خود پرداخت. از جمله نقاشان جوانتری که با این مجله همکاری داشتند؛ میتوان از سهراب سپهری و بهمن محصص نام برد.
خروس جنگی (دورهٔ دوم)
۱۳۳۰: اهمیت «خروس جنگی» در شمارههای دورهٔ دوم آن است؛ دورهای که منوچهر شیبانی و جلیل ضیاپور به خواست خود، از آن بیرون میروند و هوشنگ ایرانی به هیأت تحریریهٔ مجله راه مییابد، و ناگهان «انقلاب جیغ بنفش» در «خروس جنگی» به راه میافتد و مجله، درست درخورِ نامش میشود. در این دوره، «خروس جنگی» که زیر نظر غلامحسین غریب، حسن شیروانی و هوشنگ ایرانی منتشر میشود پاسخ بخشی از مخالفین با هنر تودهای تحت رهبری مجلاتی نظیر «کبوتر صلح» و «اندیشهٔ نو» بود؛ بخشی رادیکال، با رهبرانی چون هوشنگ ایرانی و پیروانی چون سهراب سپهری. در این دوره، قطع مجله بزرگ شده و در صفحهٔ پشت جلد آن یک بیانیه آمده بود به امضای «انجمن هنری خروس جنگی» - غریب، شیروانی و ایرانی - که ظاهراً بیشتر سطور آن منعکسکنندهٔ عقاید هوشنگ ایرانی و نوشتهٔ او بود. این بیانیه تحت عنوان «سلاخ بلبل» شامل ۱۳ بند بود.
مهمترین اتفاق ادبی سال ۱۳۳۰، شاید انتشار مجدد «خروس جنگی» بود که در آن سال با بیاعتنایی کامل و دستبالا با طنز و تمسخر مواجه شد. هرچند شمارههای نخست «خروس جنگی» - که تحت تأثیر سوررئالیسم اروپا تأسیس شده بود - هرجومرجگرایانه بود، ولی بعدها تعادلی مییابد، و واقعیت این است که بخش مهمی از آیندهٔ شعر نوی ایران، ادامهٔ منطقی فلسفهٔ زیباشناختی هوشنگ ایرانی، شاعر جیغ بنفش «خروس جنگی» میشود.
«خروس جنگی» مطلقاً به هنر متعهد - حتی خودخواستهترین تعهدها - اعتقادی ندارد. او همهٔ قید و بندها را فرومیریزد و بر آن است که بر خرابهٔ دستآوردهای شعر نو موجود، شعر تازهای بنیاد نهد؛ و اگر تا امروز «کلاسیکهای جدید» از وضع راست و محافظهکارانه با نیما مخالفت میکردند، «خروس جنگی» - که رهبری جبههٔ شعرش با هوشنگ ایرانی است - از موضع شورشی و چپ با نیما دشمن است. هوشنگ ایرانی معتقد است که اگرچه نیما شعر فارسی را از بنیاد دگرگون کرد ولی خود بهمرور به کهنگی و واپسماندگی دچار شدهاست. البته شاید یکی از دلایل دشمنی هوشنگ ایرانی با نیما - جدا از خصلت هر نوآوری که مخالفت و دشمنی با پدیدهٔ تثبیتشدهاست -، حزبیکردن و مقالهایکردن و فرمایشیکردن شعر نیمایی بود که توسط مجلاتی نظیر «کبوتر صلح» و «اندیشهٔ نو» (که مسئول صفحهٔ شعرش فریدون توللی بود) صورت میگرفت که اعتقادی به شعر نو و نیمایی نداشتند ولی در موقع لزوم با وسیلهکردن نیما برای رسیدن به اهداف سیاسیشان او را «استاد نیما» مینامیدند. «خروس جنگی» از هر نظر نقطهٔ مقابل «کبوتر صلح» است.
ایرانی معتقد بود هنر هرگز خواست اثبات چیزی و به وجود آوردن پدیدهای مفید را ندارد بلکه برای لذت هنرمند آفریده میشود و هنرمند در همان هنگام که به آن دوستی میورزد آن را به کناری میزند و در جستجوی تازهتر میرود تا خواهش لذتخواهی درون را، که هر آن در تغییر و جنبش است برآورد، و جز دریافت لذت برای خود، هدفی دیگر بر او فرمان نمیراند. به باور او برای هنرمند همهچیز تنها دستآویز هنر اوست و هرگز به بند اخلاق و اجتماع و سنتهای باستانی تن درنمیدهد، و حتی اگر نمودهای هنریش نابخودانه مفید یا در بند اجتماع و سنتها شناخته شود، بر او گناهی نیست. ایرانی زیبایی را تنها اکسیر حیات هنرمند برمیشمرد و آن را «آن»ی میداند آنی، فراگیرندهٔ همهٔ رویدادهای گذشته و برخوردار از چیزی تازهتر، که از درون میجوشد حتی اگر از بیرون دریافت میشود و نمودش تنها در فرمی اصیل است که بندیِ روش نیست.
در نخستین شمارهٔ دورهٔ دوم «خروس جنگی»، نمونهای از اشعار مورد نظرشان چاپ میشود. شاعر این شعر هوشنگ ایرانی است. شعر «کبود» هوشنگ ایرانی نمونهای تیپیک از نوع هنر «خروس جنگی» است که نخست با بیاعتنایی کامل روبهرو شده، و پس از چند سال غوغایی به پا کرد. «کبود» همان است که به پاس وجود ترکیب «جیغ بنفش» در مصراع هفتم آن به این نام معروف شده و پس از آن، کنایهای بر همهٔ اشعار بهظاهر بیربط میشود. هرچند نام «جیغ بنفش» برای همیشه با نام هوشنگ ایرانی گره خورده و بر همهٔ اشعار او باقیماند، ولی او عملاً پس از سرودن چند شعر از این دست، این شیوه را رها کرد. برخورد خردکنندهای که آن سال تا سالها بعد با او شد و تا حد فلجکردن ذهن او پیش رفت، مانع ادامهٔ این شیوه بود.
«خروس جنگی» بهانهای برای گردآمدن هنرمندان بیهنر در وضعیت مخدوش ضدهنری نبود؛ دلیل این ادعا آثار اندک بعدی هوشنگ ایرانی است. او کتاب مفصلی در باب زیباییشناسی و نقد هنری دارد که در همان سالها چاپ شد و آرای هنری او در آن کتاب آمده است. علاوه بر این، هوشنگ ایرانی به چند زبان مسلط بود و موضوع تز دکترای او نشانگر عمق اندیشهٔ نوجوی اوست. شاید بشود این سؤال را مطرح کرد که آیا او در کارش موفق بوده است یا خیر، ولی نمیتوان او را به جنجالآفرینی بیخردانه یا شهرتطلبی کاذب ژورنالیستی متهم کرد. حرکت او از درکی دیگر بود. درکی که در «خروس جنگی» تحریر میشد.
«جیغ بنفش» نتیجهٔ انتخاب آگاهانهٔ یک شیوهٔ هنری مدرن بود. شیوهای که نظر بر «سیلان ذهن» و ناخودآگاه هنرمند داشت. اما از پیش پیدا بود «خروس جنگی» که نه پایگاهی در فرهنگ مردم دارد و نه مورد تأیید روشنفکران ایران است، دوام نخواهد آورد. «خروس جنگی» در این دوره چهار شماره منتشر شد؛ اولین شماره، اول اردیبهشت ۱۳۳۰ و آخرین آن، ۱۵ خرداد همان سال، و هر پانزده روز یک شماره. تنها شاعر خروس جنگی، هوشنگ ایرانی بود.
موج
در فروردین سال ۱۳۳۱ یاران «خروس جنگی» بهاتفاق پرویز داریوش، منوچهر شیبانی و عبدالحسین احسانی و چند تن دیگر، و با تلاش هوشنگ ایرانی، مجلهٔ «موج» را منتشر میکنند. «موج» نسبت به «خروس جنگی» بسیار ملایم و معتدل است. «موج» قرار بود فصلنامه باشد، ولی از آنجا که فاقد امکانات است پس از یک شماره تعطیل میشود. این یک شماره در ۵۰۰ نسخه چاپ شد و علاوه بر شعری از ایرانی، شامل ترجمههای وی از گوته، هانری میشو، بودا و تاگور نیز بود.
آپادانا
«آپادانا» فقط دو شماره، در خرداد و تیر ۱۳۳۵، منتشر شد. گردانندگان اصلی «آپادانا» همان افراد «خروس جنگی» بودند که با فروکشکردن تب و تاب جامعهٔ انقلابی و پر شر و شور، خروس جنگیها هم، با آنکه میانهای با انقلاب سیاسی نداشتند و تمام همّشان متوجه مسائل هنری بود، سردتر شده، و ملایمتر به ادامهٔ کار پرداخته بودند.
«آپادانا» در واقع تلفیقی از «خروس جنگی» و «جام جم» بود. در شمارهٔ اول آن، که در اول خرداد منتشر شد، مقالهٔ «منظری از قدمت نهصدسالهٔ تجرید در عرفان ایران» از هوشنگ ایرانی در کنار آثاری از جلیل ضیاپور، سهراب سپهری، نیما یوشیج، هانری میشو، غلامحسین غریب و دیگران به چاپ رسید.
شمارهٔ دوم «آپادانا» در تیرماه ۱۳۳۵ منتشر شد و شامل مقالات «راه برهمن و شرنگ شیخ»، «آفرینش» و «پیام جنگل» از هوشنگ ایرانی در کنار آثاری از سهراب سپهری، نصرت رحمانی و دیگران بود.
در دورهٔ «آپادانا» مجموعاً سه شعر چاپ شد از سهراب سپهری، نصرت رحمانی و ابوالقاسم مسعودی که هر سه شعر منثور بود. «خروس جنگی» و «آپادانا» پیشگام شعر منثور بودهاند.
هنر نو
شمارهٔ سوم و آخر «آپادانا» - در آذر ۱۳۳۵ با نام «هنر نو» منتشر شد. در این شماره شعر «چهارشنبهٔ خاکستر» تی. اس. الیوت به ترجمهٔ ایرانی در کنار آثار دیگران منتشر میشود. با توجه به اینکه در نیمهٔ دوم دههٔ سی، به سبب تعمیق یأس ناشی از شکست سیاسی، جوّ تیرهای بر زندگی روشنفکران حاکم بود، الیوت از جذابترین شاعران اروپایی برای شاعران و شعردوستان ایرانی بوده، و ترجمهٔ شعرهای او اثر انکارناپذیری بر روند شکلگیری شعر نو پس از کودتا داشتهاست. مقدمهٔ ایرانی بر این ترجمه، از مقالات خواندنی این مجلهاست. ایرانی در پایان مقدمهٔ مفیدش یادآوری میکند که: «در ترجمهٔ این اثر کوشیده شدهاست که نظم درونی کلمات و نقشههای ذهنی نگهداری شود.»
مخالفین
سه گروه به طور مشخص از دشمنان و مخالفان انجمن محسوب میشدند:
تودهایها، که میگفتند نقاشی باید برای همه قابل درک باشد که حتی پرتقال فروش هم آن را بفهمد.
مینیاتوریستها، که به طور کلی با هنر نو مخالفت میکردند.
رئالیستها، که تحت حمایت اشراف بودند و میگفتند باید کارهای رئالیستی کشید.
مکان
محل انجمن، آتلیهٔ ضیاءپور، واقع در خیابان تخت جمشید سابق، در بخش غربی دیوار کاخ شرکت نفت بود که در آن هر بعدازطهر جمعه در یکی از زمینههای هنری سخنرانی انجام میشد و در پایان جلسه حاضران به پرسش و پاسخ میپرداختند. نمایشگاهی در این محل برگزار نمیشد و فقط اختصاص به سخنرانی داشت.
طناببازی
طناب بازی یک ورزش ساده است که کودکان و نوجوانان برای بازی یا ورزش از روی طناب میپرند. در طناببازی یک یا چند شرکتکننده طناب را طوری تاب میدهند که از زیر پاها و بالای سرشان بگذرد. ممکن است یک شرکتکننده طناب را بچرخاند و خود از رویش بپرد یا چند شرکتکننده (دستکم سه نفر) به ترتیب دو نفر طناب را بچرخانند و یکی از روی آن بپرد. شکل چند نفرهٔ این بازی را با دو طناب هم انجام میدهند.از آنجا که طناببازی هم ورزشی هوازیست و هم در حرکت پاها هماهنگی ایجاد میکند، در میان ورزشکاران حرفهای به ویژه بوکسورها و کشتیگیران رواج دارد. تکنیکهای پرش از روی طناب نسبت به سایر فعالیتهای ورزش حرفهای به سادگی آموخته میشود و از این رو افراد به صورت فردی یا گروهی، در سنین مختلف و با تناسب اندام متفاوت میتوانند در آن شرکت کنند. بیشترین اثربخشی طناببازی به عنوان ورزش در حالتیاست که با دیگر فعالیتهای هوازی نظیر پیادهروی، دوچرخهسواری و دویدن به شکل روزمره همراه شود.
اتومبیلرانی
اتومبیلرانی (به انگلیسی: Auto racing) رقابتی مبتنی بر مهارتهای رانندگی است و بر اصل سرعت و دست فرمان (خوشدستی) استوار است. در ایران مسابقههای این ورزش در این شاخهها برگزار میشود:
مسابقه رانندگی سرعت
کارتینگ
رالی
کارتینگ
کارتینگ یا مسابقه کارتینگ نوعی از ورزش موتوری با خودروهای چرخباز است. اینگونه خودروهای چهارچرخه کوچک و چرخباز کارت نام دارند.
با ماشینهای کارت معمولاً در مسیرهای کارتسواری که در مقیاسی کوچک نسبت به بزرگراههای واقعی ساخته میشوند مسابقه داده میشود. کارتینگ معمولاً به عنوان قدم اول در مسیر رسیدن به ورزشهای پرخرجتر خودروسواری بهشمار میآید.
اگر مسیرگاه کارتینگ درون یک ساختمان باشد به این نوع کارتینگ کارتینگ سرپوشیده (Indoor Karting) گفته میشود.
رالی
رالی نوعی مسابقهٔ اتومبیلرانی است که در مسیرهای مختلف با نوع سطح گوناگون اعم از خاکی، گلی، سنگی و آسفالت برگزار میگردد. در برخی کلاسهای رالی، شرکتکنندگان نه به صورت همزمان بلکه با فواصل زمانی مشخص وارد مسیر مسابقه میشوند.
راهبرد
راهبرد یا استراتژی مفهومی است که از عرصه نظامی نشأت گرفته و بعداً در سایر عرصهها از جمله اقتصاد، تجارت و به ویژه عرصه سیاست و مملکت داری از کاربرد زیادی برخوردار شده است.
ریشه واژه «استراتژی» واژه یونانی «استراتژیا» (Strategia) به معنای «فرماندهی و رهبری» است. اکنون معنای ساده استراتژی عبارت است از یک طرح عملیاتی به منظور هماهنگی و سازماندهی اقدامات برای دستیابی به هدف.
در عرصه نظامی راهبرد عموماً به نقل و انتقال نیروها در پشت جبهه جنگ و در جبهه پیش از درگیر شدن با دشمن است. هنگامی که نیروهای نظامی در جبهه با نیروهای دشمن درگیر میشوند این دیگر راهکنش (تاکتیک) است و نه راهبرد. در دوران گذشته به ویژه در عصر جنگهای ناپلئونی تمایز آشکاری بین راهبرد و راهکنش وجود داشت و راهبرد به آنچه در پشت جبهه میگذشت مربوط و راهکنش به هدایت جنگ در میدان نبرد.
از ابتدای قرن بیستم با ظهور واژه «خط مشی و سیاست ملی» راهبرد در جایگاهی بین راهکنش و سیاست ملی قرار گرفت. این وضعیت موجب شد تا تعاریف سیاست ملی، راهبرد و راهکنش در دوران جنگ جهانی اول که از گستردگی زیادی برخوردار بود و کشورهای درگیر مجبور به نبرد در چند جبهه بودند ناکارا جلوه کند.
در پاسخ به این امر واژه و مفهوم جدیدی یعنی واژه «راهبرد کلان» (grand strategy) ظهورکرد که در واقع به نوعی ترکیب مفهوم راهبرد و سیاست ملی بود. راهبرد کلان مفهومی بود که در چارچوب آن راهبردهای بخشی همچون راهبرد نظامی، راهبرد اقتصادی، راهبرد سیاسی و راهبرد بازرگانی کشور قرار میگرفت.
مفهوم راهبرد در عرصه سیاست از کاربرد زیادی برخوردار است. کارل فون کلازوتیز که از استراتژیستهای بزرگ جهان بوده گفته است جنگ ادامه سیاست به شیوههای دیگر است. بر همین اساس در گذشته وقتی سیاست تبدیل به شیوههای نظامی شد و راهبرد لقب مییافت بعداً خود واژه راهبرد برای برنامه سیاسی کلان کشور مورد استفاده قرار گرفت.
امروزه علاوه بر فرماندهان نظامی و سیاستمداران، دست اندرکاران امور بازرگانی، اقتصاددانان، کارفرمایان عرصه صنعت نیز دارای راهبرد هستند. حتی افراد عادی نیز در زندگی روزانه خود از راهبردهای گوناگونی همچون کاهش هزینه، کاهش وزن و... سخن میگویند. البته در اینجا راهبرد به مفهوم هدف نیست بلکه اقدامات و برنامههایی برای رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده، میباشد. راهبرد چگونگی دستیابی به اهداف را مشخص میکند و به این که اهداف چه چیز هستند یا چه باید باشند یا چگونه باید تعیین شوند کاری ندارد.
راهبرد عالیترین سطح از میان سطوح ۴ گانهٔ مدیریت است. که این ۴ سطح عبارتند از:
۱. سطح راهبردی
۲. سطح عملیاتی
۳. سطح تاکتیکی
۴. سطح تکنیکی
استراتژی به آوردن نیرو به صحنه اطلاق میشود و به بیان دیگر طرح درازمدتی است که برای نیل به یک هدف مشخص طراحی و تبیین میگردد.
راهبرد شامل زمینههای کاری گوناگون میشود از جمله:
راهبرد نظامی
راهبرد بازاریابی
مدیریت راهبردی
راهبرد نظری بازیها
راهبرد اقتصادی
راهبرد برنامهریزی پیزبانشناسی (شناخت رابطه اعصاب با زبان)
فصل محور
فصل محور یا استراتژی نوبتی یا راهبرد نوبتی (به انگلیسی: Turn-based Strategy) سبکی است در بازیهای رایانهای که زیرمجموعهٔ سبک راهبردی است. این سبک به مانند بازی شطرنج است و بازیکنها به نوبت تغییراتی را در بازی اعمال میکنند و مهرههای یکدیگر را نیز به نوبت حرکت میدهند. در این سبک نیز به مانند سبک راهبردی، هدف بازی غلبه بر حریف با پیش گرفتن رویهٔ مناسب است.
زیرمجموعهها
این سبک دارای چند زیر مجموعه است:
فانتزی
تاریخی
مدرن
علمی تخیلی
نمونهها
سری تمدن
سری مریدان
سری جنگهای فانتزی
سری جنگ تن به تن
سری جنگ تمامعیار (سری)
سری جنگ تمامعیار
سری توتال وار (به انگلیسی: Total War) به معنای جنگ تمامعیار یک سری از بازیهای رایانهای راهبردی است که اولین بار در سال ۲۰۰۰ با بازی جنگ تمامعیار : شوگان عرضه شد، ناشر این سری شرکت سگا است.
توضیحات
این سری بازیها ابتدا کار خود را با بازی شوگان ۱ آغاز کرد و سپس نیز بازی مدیوال (قرون وسطی) را به همگان معرفی کرد اما بهترین بازی زمان خود یعنی روم توتال وار پدیدهای در بازیهای زمان خودش به شمار میآمد. نسخه بعدی از این سری که به نحوی میتوان انرا یک تکمیل کننده دانست وسطایی ۲ بود که قرون وسطی اروپا، خاورمیانه و آمریکا را نشان میداد. پس از آن بازی امپایر نیز با آوردن سلاحهای جدید مانند تفنگ و کشتیهای حمل کنندهٔ توپ جذابیت این سری بازیها را دو چندان کرد به علاوه در بازی امپایر کشور ایران در زمان صفویان نیز وجود داشتند. پس از امپایر بازی دیگری با نام ناپلئون ساخته شد. این بازی روایت گر جنگهای ناپلئون، امپراطور فرانسه بود که با موسیقی زیبای آن که توسط ریچارد بدوآ نواخته شده بود مخاطب را به سالهای دوران رنسانس میبرد. پس ازدو سری بازی در زمان رنسانس که غرب جهان را به تصویر میکشیدند نوبت به شرق جهان رسید و مضمونی بهتر از ژاپن در دوران شوگانها نبود. سری توتال وار در ابتدا با شوگان۱ کار خود را شروع کرده بود و به همین دلیل سری دوم شوگان را نیز با گرافیکی بسیار بالا عرضه کرد. آخرین مجموعه منشتر شده از این سری بازی روم٢ نام دارد که روایت دیگری از دوران ظهور امپراتوری روم است، که شامل سلسله اشکانیان در ایران نیز می شود.درآن زمان تصور وجود 3000نفر در بازی ها غیر ممکن بود اما انگلیس این را ممکن کرد. این بازی سال گذشته یعنی 2013مطابق با سال 1392 در بازار عرضه شد.
راهبرد بیدرنگ
استراتژیک بیدرنگ یا استراتژی بی درنگ (به انگلیسی: Real-time strategy (RTS)) سبکی از بازی استراتژیک است که تغییرات در بازی به صورت لحظه به لحظه اعمال میشوند. تقریباً میتوان گفت بازی استراتژیکی که فصل محور نباشد استراتژیک بیدرنگ است. در سبک بازی جنگی موقعیت بازیکنان واحدها و ساختمانهای تحت کنترل آن در مناطق امن در نقشه قرار دارد و به جنگ با دشمنان می پردازد.
به طور معمول در این سبک از بازی امکان ایجاد سازهایی در بازی هست.و به اندازه نیاز بازیکن می توان میزان استفاده از منابع موجود در نقشه را تغیر داد. بعضی از ویژگی های محیط دسکتاپ همچون کلیک کردن یا یا کشیدن روی سطح نقشه استفاده می شود.
بازی اکشن-ماجرایی
بازی اکشن-ماجراجویی یا اکشن - ماجرایی (به انگلیسی: Action-adventure game) سبکی در بازی رایانهای است که خود زیرمجموعهٔ سبک اکشن قرار میگیرد، بازیکن با بازی در این سبک، علاوه بر شرکت در صحنههای اکشن، در عمل درگیر داستان بازی نیز خواهید شد. همراه شدن صحنههای اکشن با ماجراجوییهایی مانند پنهانکاری و حل پازلهای گوناگون، از جمله عناصر تشکیلدهنده این سبک از بازیها بهشمار میروند. بازیهای ندانسته، توم ریدر، کیش یک آدمکش و اسپیلنترسل در این سبک قرار میگیرند.
سبک مخفیکاری
یک بازی مخفیکاری (به انگلیسی: stealth game) نوعی بازی است که فرد باید بدون جلب توجه دشمن از میان آنها بگذرد. و اولین بار توسط بازی قلعه ولفشتاین و در سال ۱۹۸۱ معرفی شد، اما تا سال ۱۹۹۸ طرفدار چندانی نیافت اما با انتشار بازی متال گیر سالید برای پلیاستیشن محبوبیت یافت و همراه بازی متال گیر ۲: فرزندان آزادی نزدیک به ۷ میلیون نسخه فروخت.
در میان سبک مخفیکاری زیر شاخههای متفاوتی وجود دارد مثلاً در بازی هیتمن فرد باید یکی از دشمنان را کشته و لباس او را بپوشد تا شناسایی نشود اما در بازیهای اسپلینتر سل و منهانت فرد باید در سایه یا پشت اجسام مخفی شود تا بتواند از دست دشمنان بگریزد و در بازی کیش یک آدمکش بعد از شناسایی باید میان راهبهها یا کاهها یا میان مردم روید تا مخفی شود.
ترس و بقا
ترس و بقا (به انگلیسی: Survival horror) یکی از سبکهای بازیهای ویدئویی است که در زیرمجموعهٔ سبک اکشن-ماجراجویی با احساس ترس و وحشت قرار میگیرد. این دسته از بازیها با فراهم نمودن یک محیط ترسناک، فضایی رعبآور را با در اختیار گذاردن مقدار ناچیزی مهمات و سلاح ایجاد میکند.
گرچه ممکن است در این سبک از بازیها، مبارزه در فضای گیمپلی با دشمنان و مهاجمان، بسیار پررنگ و قابل لمس باشد، اما به دلیل کمبود مهمات و سلاحهای قدرتمند در مقایسه با سایر بازیهای اکشن-ماجراجویی، کاری بسیار سخت و قهرمانگونه را برای گیمر ایجاد میکند. علاوه بر این ویژگیها، گیمر باید در جریان مبارزهها و پیشبرد مراحل اینچنین بازیهایی، به جمعآوری آیتمهای آشکار و مخفی، عبور از مراحل و بخشهای معمایی، انجام یک بازی خطی، وارد شدن به محیطهای جدید که به آرامی و با کمترین لمس گیمر صورت میپذیرد را درکنار تمامی ویژگیهای ترسناک و کمبود مهمات و فزایندگی مهاجمان و محیطهای ترسناک تجربه کند. در اینگونه بازیها، حرکتهای سریع، هجوم دشمنان و درجههای سختی متفاوت نیز بهچشم میخورد.
اشاره به واژهٔ ترس و بقا به عنوان یک سبک شناخته شده در بازیهای رایانهای، برای نخستین بار، در سال ۱۹۹۶ بهکار برده شد. زمانی که شرکت کپکام بازی رزیدنت ایول را منتشر کرد. رزیدنت ایول، تاثیر فراوانی از بازی خانه زیبا که در سال ۱۹۸۹ عرضه شد به خود گرفت. بازیهایی در این سبک نیز پیش از رزیدنت ایول بودند که دارای پیشزمینه ترس و بقا بودند، اما استفاده از این واژه برای این سبک، توسط رزیدنت ایول مطرح و با همین بازی، فراگیر شد. این سبک از بازیهای ویدئویی در سال ۲۰۰۵ و با انتشار رزیدنت ایول ۴ دچار یک دگرگونی در ساختار خود شد و ویژگیهای گوناگونی به این سبک افزود. به این ترتیب که بازی دچار افزایش ویژگیهای اکشن و مبارزاتی شده بود. منتقدان، اضافه شدن این ویژگیها را آسیبرسان به این سبک دانسته بودند اما موافقان، با اضافه شدن حرکتها و ویژگیهای یک بازی اکشن به این سبک از بازی، درحالی که ویژگیهای ترسناک و رعبآور خود را حفظ و یا در فرمی دیگر نمایش دهد، راضیکننده و بیانگر یک نوآوری میدانستند.
تیراندازی
تیراندازی (به انگلیسی: Shooting) به پرتاب یا شلیک کردن تیر به وسیلهٔ کمان یا تفنگ (تفنگ، تپانچه ) گفته میشود.
اسلحه گرم:ورزش تیراندازی (به انگلیسی: Shooting sport) یک ورزش رقابتی براساس دقت و سرعت و تصمیم گیری به موقع است که به وسیله (تفنگ، تپانچه ) انجام میشود. تیراندازی رابطه مستقیمی با قدرت تمرکز نیز دارد به گونه ای که افراد برای بالابردن سطح تمرکز روی به تیراندازی می آورند.
اسلحه سرد:تیراندازی با کمان یا تیر و کمان فعالیتی است که میتواند به عنوان ورزش یا برای شکار و یا برای جنگ استفاده شود.
تیراندازی سوم شخص
تیراندازی سوم شخص (به انگلیسی: Third-person shooter) سبکی در بازی رایانهای است که خود زیرمجموعهٔ سبکهای تیراندازی و اکشن قرار میگیرد، گیمپلی بازی به صورتی طراحی شده که بازیکننده تمام محیط بازی چه شخصیت بازی چه محیط بازی را بر خلاف سبک تیراندازی اول شخص میتواند ببیند.
تیراندازی اول شخص
تیراندازی اول شخص (به انگلیسی: First-person shooter) سبکی در بازی رایانهای است که خود زیرمجموعهٔ سبکهای تیراندازی و اکشن قرار میگیرد، گیمپلی بازی به صورتی طراحی شده که بازیکننده فقط دستها و اسلحه شخصیت بازی و محیط بازی را میتواند مشاهده کند.
از نمونه های موفق این سبک می توان به هیلو و نیمه جان اشاره کرد.
شبیهسازی
شبیهسازی، تقلید یکی چیز واقعی یا وضعیت اجتماعی یا یکی فرایند است و معمولاً متضمن وانمایاندن شماری ویژگیها یا رفتارهای کلیدی در یک سامانهٔ فیزیکی یا انتزاعی است. شبیهسازی در بسیاری زمینهها از جمله مدلسازی سامانههای طبیعی و انسانی، برای کسب بنیش پیرامون نحوهٔ کارشان، به کار میرود. موارد دیگر شامل شبیهسازی فناوری برای بهینهسازی عملکرد، مهندسی ایمنی، آزمایش، آموزش و مهارتآموزیاست. از شبیهسازی میتوان برای نشاندادن تأثیرات و عواقب غایی شرایطی دیگرگونه—که مثلاً در عالم واقع برقرار نبودهاست—یا شقهای دیگر سلسله کنشها استفاده کرد.
ورزش
ورزش به تمامی گونههای فعالیت فیزیکی بدن گفته میشود که شرکت کنندگان آن میتوانند به صورت منظم و سازمان یافته یا گاه به گاه در آن شرکت کنند و از آن برای بهبود تناسب اندامشان و یا فراهم آوردن سرگرمی و تفریح بهره ببرند. ورزش میتواند به صورت رقابتی برگزار شود که در این صورت باید بر پایهٔ رشته قوانینی که مورد توافق همگان است، یک یا چند برنده در آن مشخص گردد که در این گونه ورزشها شرکت کنندگان باید درجهای از توانمندیهای مربوط به آن رشته را دارا باشند به ویژه در ردههای بالاتر. هم اکنون با در نظر گرفتن ورزشهای تک نفره، صدها رشتهٔ ورزشی وجود دارد. ورزشهای گروهی میتواند افراد را در قالب دو یا چند گروه دسته بندی کند و تیمها با هم رقابت کنند.اینکه گونههایی از فعالیتهای غیر فیزیکی وجود دارد که گاهی آنها را به ورزش نسبت میدهند؛ برای نمونه میتوان به ورقبازی و بازیهای تختهای اشاره کرد.
تعریف ورزش به هدف و منظور از انجام آن بستگی دارد:
برای نمونه رقابت های شنا که در برابر هزاران نفر در یک استخر سرپوشیده ویژه مسابقات انجام میگیرد یک گونه از ورزش بشمار میرود در حالیکه شنا در یک استخر معمولی یا در دریا یک تفریح شمرده میشود.
رشتههای فراوانی در ورزش وجود دارند و مردم زمان و هزینه زیادی را چه به عنوان شرکت کننده و چه به عنوان تماشاگر صرف ورزش میکنند.
ورزش و ورزش کردن طی سالیان طولانی از قالب یک تفریح و سرگرمی به قالب یک حرفه و فعالیت درآمدهاست و تعداد بیشماری از ورزشکاران حرفهای در سراسر جهان از طریق ورزش به ثروت رسیدهاند. این یکی دیگر از خصوصیات ورزش به شمار میآید.
امروزه ورزش زنان نیز جایگاه ویژهای در مجامع بینالمللی پیدا کردهاست.
واژهٔ ورزش که از دیرباز معنای تمرین و ممارست داشت به هنگام تصویب «قانون ورزش اجباری در مدارس» در ۱۶ شهریور ماه ۱۳۰۶ خورشیدی بهطور رسمی به معنای امروزی وارد قاموس واژگان دولتی ایران شدهاست.
توسعهٔ ورزشها با توجه به گذشتهٔ کامل آنها، مطالب مهمی را دربارهٔ دگرگونیهای اجتماعی و دگرگونیهای خود ورزشها آشکار می نمایند.
کشفهای بسیار مدرنی در فرانسه، آفریقا و استرالیا دربارهٔ هنر غارنشینها وجود دارد (برای نمونه لاسکائوکس) که مربوط به زمان ماقبل تاریخ است اطلاعات زیادی دربارهٔ جشنهای مذهبی و رفتار انسانها از آن دوران را در دسترس قرار میدهد. دانشمندان با کمک تاریخ نویسی کربنی دریافتهاند که پیشینهٔ برخی از این منابع به ۳۰۰۰۰ سال پیش باز میگردد. شواهد مستقیم و کافی دربارهٔ ورزش از این منابع بدست نیامدهاست اما میتوان این برداشت را داشت که فعالیتهایی در آن دوران وجود داشته که برابر ورزش در زمان ما میشدهاست.
واقعیتهای هنری و ساختاری وجود دارد که نشان میدهد که در ۴۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح چینیها با ورزش و فعالیتهای شبیه آن سر و کار داشتهاند. بهنظر میرسد که ورزش ژیمناستیک یکی از ورزشهای پرطرفدار و عمومی در چین باستان بودهاست. آثار باقیمانده از فرعونها نشان میدهد که تعداد زیادی از ورزشها، شامل شنا و ماهیگیری، بطور کامل توسعه یافته و تکمیل شده بود و بطور منظمی در چندین هزار سال قبل در مصر باستان انجام میشدهاند. سایر ورزشهای مصر باستان شامل پرتاب نیزه، پرش ارتفاع و کشتی گرفتن بود. ورزشهای ایران یا پرشیای باستان مانند هنر نظامی ایرانیان درزمان زرتشتیان ارتباط نزدیکی با مهارتهای دفاعی و رزمی جنگی داشت. از رشتههای ورزشی دیگری که در پرشیا رواج داشت از چوگان و شمشیربازی سوار بر اسب میتوان نام برد. در اروپا، علائم باقیمانده از ایرلند باستان شمایلی از آماده کردن جنگاوران برای جنگ را نشان میدهد که یادآور ورزش هاکی ایرلندی در عصر حاضر است. پیشینه این تصاویر به ۱۳ قرن قبل از میلاد مسیح باز میگردد.
شمار زیادی از رشتههای ورزشی از قبیل، کشتی، دو، بکس، پرتاب نیزه، پرتاب دیسک، راندن گاری در زمان یونان باستان وجود داشتهاند. این فعالیتها ارتباط فرهنگ نظامی و توسعه ورزش در یونان باستان را نشان میدهد. از زمانی که یونانیها المپیک را بوجود آوردند، ورزش بخشی از فرهنگ این کشور شدهاست. بازیهای المپیک در ابتدا هر چهار سال یکبار در المپیا (دهکده کوچکی در پلئوپونس) برگزار میشدهاست. از آن روزگار تا زمان حال این ورزشها بهشکل فزایندهای سازمان یافتهتر شدهاند و مقررات ویژهای برای آنها تدوین شدهاست. صنعتی شدن زمان استراحت و تفریح بیشتری برای شهروندان کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه فراهم کرده و باعث شده مدت زمان بیشتری برای ورزش صرف کنند. چه بهعنوان تماشاچی مسابقههای هیجانانگیز ورزشی و چه بهعنوان شرکت کننده در اینگونه رقابتها. این گرایشها و تمایلها با کارآیی مد یاوسایل ارتباط جمعی گسترده و ارتباطات جهانی وسیع ادامه دارد. حرفهای شدن در یک ورزش یک مورد و امتیاز خاصی شده و بعلاوه بودن آنها محبوبیت ومردمی بودن ورزشها را افزایش دادهاست، تا آن جا که طرفداران ورزشها شروع به تبلیغ و نمایش ورزشکاران حرفهای از طریق رادیو، تلویزیون و اینترنت کرده اند—که همه آنها در تمرینها و رقابتهای ورزشی با ورزشهای آماتور شرکت و نقش دارند.
فوتبال محبوبترین و مردمیترین ورزش در سطح جهان است.
آریاییها یکی از شعب مردمان هند و اروپایی بودند. برخی از باستان شناسان معتقد هستند که ساکنین اولیه آریانها یا آریاییها در قسمت شرقی و جنوب شرقی دریای خزر بوده و برخی دیگر آنها را به مردمان قفقازیه که به قسمتهای جنوبی خزر آمدهاند نسبت میدهند.
اینان مردانی بودند که به عنوان سرباز مزدور زندگی میکردند. ایشان سربازانی را تشکیل میدادند که میبایست یک روز جانشین امرایی بشوند که خود در خدمت ایشان بودند. اریخ مهاجرت
بنابراین آریانها مردمانی قوی، سلحشور و صحرا گرد بوده و کار عمده شان پرورش حیوانات اهلی و شکار و سواری و تیراندازی بودهاست.
ورزش و تقویت قوای بدنی و مهارت در جنگ و سواری و تیراندازی و راهپیمایی از اصول متداول این مردم بودهاست قومی که دائما در حال کوچیدن و منازعه با بومیهای محلی بوده و به قهر و غلبه زمینها و کشتزارها را تصاحب میکرده قطعا باید چالاک و سلحشور و بردبار و قوی اندام باشند.
این مردم بتدریج شهر نشین شده و ده و شهر و قصبه بوجود آوردهاند از وقتی که آریانها شهر نشین شدند همیشه مورد هجوم شعبه دیگر آریاییها – سکاها واقع شدند.
قبل از تشکیل دولت ماد، آریانها به شکل ملوک الطوایفی میزیسته و رئیس هر خانواده با قدرت کامل خانواده را اداره میکرد، و در مواقع جنگ یکی از رؤسای این خانواده فرماندهی لشکر را به عهده میگرفتند که بعدا مقام سلطنت از همین اختیارات به وجود آمد. در آن زمان هیچ یک از امراء و سلاطین قدرت رئیس خانواده را تهدید نمیکردند.
از قرن نهم قبل از میلاد سه تیره بزرگ آریایی در سرزمین ایران به حکومت رسیدند، در مشرق باختریها، در مغرب مادها و در جنوب پارسها.
آن چه از اخلاق و آداب این زمان روشن است حالت آماد گی قوم آریایی برای حرکت و جنگ و دفاع بوده و در این عصر کشت غلات کاملا مرسوم شده و در دهات و قصبات مزارع رونق بیشتری یافتند.
تربیت حیوانات اهلی را عملی ساخته و اسب و سگ از نظر فوایدی که در جنگ و سفر و حضر و نگهبانی رمه و گله داشتند بیشتر اهمیت داشت.
روحیه ورزشکاری: تحریک و تحرک بخشیدن به ورزشها اغلب یک حالت ووسیله بیاد ماندنی نمیباشد. برای مثال، پیشقدمان دریانوردی و قایق رانی اغلب میگفتند که اغلب مسابقه قایقهای باد شونده به معنی تحریک بخشیدن به مهارتهای یادگیرندگان قایق رانی و دریانوردی است. اما با وجود این، اغلب مهارتهای محرک برای افزایش قابلیت کارآیی و عملکرد در موقع رقابت بیشتر از یادگیری باهم ادغام میشوند. روحیه ورزشکاری یک روحیه یا حالتی را بیان میکند که از آن فعالیت یا رقابت بخاطر خود آن لذت میبرند. این حالت عاطفی معروف توسط خبرنگار ورزشی Grantland Rice به این صورت معنی میشود که مهم نیست که شما برنده یا بازنده شدید بلکه این مهم است که بازی را انجام دادهاید. ، " و شعار المپیک مدرن که توسط بنیان گذار آن پییر د کوبرتن این است. مهمترین چیز این نیست که برنده نشدید اما این است که شما شرکت کردید، نمونههایی از بیان این حالت عاطفی مناسب هستند. بیان میشود.
اما اغلب فشار برای رقابت یا یک تمایل فردی برای احراز کارآیی مانند فشار و زور تکنولوژیمی تواند بر بازی لذت بخش و رقابت عادلانه توسط شرکت کنندگان تاثیر بگذارد.
افراد مسئول برای فعالیتهای تفریحی اغلب در جستجوی شناخته شدن و کسب احترام در ورزشها هستند که با پیوستن به فدراسیون ورزشها مانند کمیته بین المللی المپیک یا با تشکیل هیئت منظم وقانونی اقدام به این کار میکنند. دراین صورت ورزشها از حالت تفریحی به حالت رسمی عوض میشوند: در ارتباط با اعضای جدید اخیر از قبیل دوچرخه سواران کوهنوردان برفی، و کشتی گیران هستند بعضی از این فعالیتها جنبه عمومی و همگانی دارند اما شکل گیری غیر یکسان در فرمهای مختلف برای مدت زمان طولانی دوام داشتهاست. در حقیقت، مققرات رسمی ورزشها در ارتباط با زندگی مدرن و توسعه فزایندهاست.
روحیه ورزشکاری، تحت هر اسمی مربوط به رفتار رقابت کننده در قبل، در طی و بعد از رقابت میباشد. نه تنها اگر یک ورزشکار برنده شود باید روحیه ورزشکاری خوبی داشته باشد وآن را حفظ کند بلکه اگر او ببازد باید همچنین این روحیه را حفظ کند. برای مثال در فوتبال روحیه ورزشکاری چنان ملاحضه شدهاست که برای معالجه یک ورزشکار زخمی از طرف مقابل توپ را به بیرون از زمین بازی شوت میکند که امکان معالجه او را فراهم سازند. بطور دوجانبه تیم دیگر انتظار دارد که توپ را در موقع پرتاب به داخل زمین بازی دریافت کند
خشونت در ورزشها شامل رد شدن از روی خط رقابت عادلانه و ایجاد خشونت و دعوا است. ورزشکاران، مربیان، طرفداران آنها و والدین بعضی وقتها رفتار خشونت آمیز را بر علیه افراد یا املاک و تاسیسات در نمایش ناراحتی از عادلانه بودن نمایش، احاطه طرف مقابل و عصبانیت یا جشن و سرور در پیش میگیرند.
تغذیه
امروز بیش از هر زمان دیگری ارزش فعالیتهای بدنی و نقش آن در سلامت شناخته شدهاست. در واقع زندگی ماشینی، فعالیتهای حرکتی روزمره را کاهش داده و برای جلوگیری از بروز بسیاری از بیماریها ورزش امری ضروری است. گاهی یک ورزشکار فراتر از حفظ سلامتی در رشتهای خاص جهت کسب مقام قهرمانی کوشش مستمر مینماید که در این شرایط تمامی عوامل در بدن تغییر میکنند. قلب، ریه، دستگاه گوارش، هورمونها، سیستم عصبی و بخصوص ماهیچهها نیاز به تطابق با وضعیت جدید دارند. در واقع هیچ استرس و فشاری مانند یک ورزش سنگین و طولانی مدت روی بدن تأثیر نمیگذارد. بنابراین جهت کسب مقام قهرمانی یکی از مسایل مهم، تغذیه ورزشکاران است.
انرژی
انرژی مورد نیاز برای یک ورزشکار به عوامل مختلفی مثل خصوصیات فردی ورزشکار (قد، وزن، جثه فرد، جنس، سن و بلوغ)، مدت ورزش، نوع و شدت ورزش و شرایط جغرافیایی محل زندگی فرد بستگی دارد. بطور کلی طی فعالیت ورزشی از یک طرف میزان متابولیسم پایه (BMR) افزایش مییابد و از طرف دیگر فعالیت فرد زیاد میشود. بنابراین مقدار نیاز انرژی بین ۳ تا ۶ هزار کیلو کالری در روز توصیه میشود. برای ورزشهای سنگین مثل اسکی، ماراتن و ورزشهای تیمی حداکثر انرژی لازم است که برای این نوع ورزشها توصیه میشود ۷۵-۷۰ درصد کالری رژیم از منبع کربوهیدرات که قسمت اعظم آن از نوع کمپلکس میباشد تأمین گردد.
در ورزشهایی که انرژی زیادی در مدت کوتاه نیاز دارند مثل کشتی و شنای ۵۰ متر، میزان نیاز انرژی بین ۵۰۰-۳۰۰۰ کیلو کالری است. کمترین میزان نیاز به انرژی مربوط به فعالیتهای ورزشی با شدت کم و مدت طولانی و یا ورزشهایی که با شدت زیاد و مدت کم انجام میشود است. ورزشهایی مثل پرش طول، پرش ارتفاع، پرتاب دیسک، پرش با نیزه و غیره.... به طور کلی میزان نیاز انرژی برای زنان ورزشکار ۱۰ درصد کمتر از مردان ورزشکارمیباشد.
پروتئین
پروتیین برای رشد و بازسازی، انقباض عضلانی و گاهی تولید انرژی برای ورزشکاران لازم است. اما مصرف زیاد پروتیین بر قدرت عضلانی نمیافزاید (فقط حجم عضلات را زیاد میکند) و توصیه میشود ۱۵-۱۲ درصد انرژی مصرفی بایستی از منبع پروتیین تأمین شود. چون نیاز ورزشکاران به انرژی افزایش مییابد، بنابراین مقدار پروتیین مورد نیاز برای فعالیتهای ورزشی حداکثر ۵/۱ گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در روز است که در مورد پروتیین مصرفی توصیه میشود.
نسبت پروتیین حیوانی به گیاهی ۶۰ به ۴۰ میباشد و نوع پروتیین مصرفی بهتر است از گوشتهای کم چربی (گوشت سفید مثل مرغ و ماهی) و بیشتر بصورت کبابی یا آب پز باشد. سفیده تخم مرغ و لبنیات کم چربی نیز از منابع خوب پروتیین هستند. جگر منبع خوبی از پروتیین، آهن، فسفر، ویتامینهای گروه AوB میباشد. اما بدلیل اینکه غنی از اسیدهای نوکلییک، ترکیبات پوریندار و کلسترول است، مصرف آن بیش از هفتهای یک بار توصیه نمیشود. باید به این نکته توجه کرد که مصرف زیاد پروتیین باعث ایجاد عوارضی مثل از دست دادن کلسیم، خشکی بدن، ایجاد نقرس، دهیدراتاسیون یا کاهش آب بدن، کنونریس و اختلالات کلیوی میشود.
چربی
جهت تولید انرژی برای فعالیتهایی که مدت زیادی طول میکشد سوختن مواد حاوی چربی ضروری است. با طولانی شدن ورزش، اسیدهای چرب آزاد از ذخایر بافت چربی رها میشوند و برای مصرف عضلات به عنوان سوخت استفاده میشوند.
عضلات در ۶۰ تا ۹۰ دقیقه ابتدای ورزش از گلوکز و گلیکوژن ذخیره شده استفاده میکنند و پس از ۹ دقیقه اسیدهای چرب آزاد جهت سوخت مصرف میشوند. تحقیقات نشان داده است که چربی زیاد در رژیم غذایی باعث کاهش قدرت ورزشکاران میشود. در تحقیقی که روی دوچرخه سواران انجام گرفته مشاهده شده دوچرخه سوارانی که غذای مصرفی آنها غنی از کربوهیدرات پیچیده (نانهای سبوس دار، پاستا و...) و محدود از چربی بوده، تا ۲۴۰ دقیقه دوچرخهسواری کردهاند. در حالی که در نتیجه خوردن غذای چرب مقاومت آنها کم شده و حداکثر تا ۷۵ دقیقه توانستهاند فعالیت دوچرخه سواری داشته باشند. بطور کلی چربی مصرفی باید کمتر از ۲۵ درصد کالری رژیم باشد که از این مقدار ۱۰ درصد آن به اسیدهای چرب غیر اشباع حاوی چند باند دوگانه (روغن گیاهی مایع) اختصاص داده شود.
آب
آب تنها مادهای است که کمبود یا فقدان آن تهدید جدی برای سلامتی است. بخصوص در فعالیتهای ورزشی فقدان آب و یا کمبود آب سبب خستگی زودرس ورزشکار میشود. نقش آب برای فعالیت قلب و عروق، متابولیسم مواد مغذی، سیستم تنظیمی حرارت بدن و همچنین دفع مواد زاید حاصل از متابولیسم سلولی است. از طرف دیگر انتقال آب از داخل به خارج از سلول و بالعکس متضمن جابجایی یونهای سدیم، پتاسیم، کلرومنیزم است. هر چند که عرق یک ترکیب هیپوتونیک (رقیق) است و غلظت سدیم، پتاسیم و کلر در عرق کمتر از خون است، ولیکن در فعالیتهای طولانی مدت تعریق زیاد سبب افزایش غلظت خون و در نتیجه خستگی و عدم توان ورزشی میشود. مصرف نوشیدنیها و ترکیب آن در فعالیتهای ورزشی به عواملی مثل حرارت محیط، رطوبت محیط، خصوصیات مورفولوژیک و بیوشیمیایی فرد و شدت و مدت ورزش بستگی دارد.
بطورکلی توصیه میشود قبل از مسابقات ورزشی حدود ۵۰۰-۴۰۰ سی سی از نوشیدنیهای مختلف که حاوی گلوکز است، استفاده شود و گاهی اوقات کمی الکترولیت به این نوشیدنیها اضافه شود.
مواد معدنی
در حین فعالیتهای ورزشی نیاز به مصرف بسیاری از مواد معدنی در ورزشکاران افزایش مییابد. به عنوان مثال نیاز به کلسیم در ورزشکاران زیادتر میشود زیرا کلسیم در افزایش دانسیته استخوانی، از بین رفتن استرسهای ناشی از ورزش و افزایش توان ورزشی نقش بسزایی ایفاد میکند. نیاز به منیزیم افزایش مییابد زیرا منیزیم در متابولیسم مواد مغذی و تولید انرژی شرکت میکند. نیاز به فسفر افزایش مییابد بدلیل اینکه فسفر در تنظیم انرژی بصورت ATP، تعادل اسید و باز و در نتیجه افزایش توان ورزشی مؤثر است.
نیاز به «روی» افزایش مییابد زیرا روی جزء ساختمانی بسیاری از آنزیمهایی است که در متابولیسم مواد مغذی شرکت میکنند و همچنین به همراه مس و آهن در سنتز هموگلوبین و خونسازی شرکت میکند. نیاز به مصرف مس به دلیل نقشی که در بالا بردن درصد جذب آهن، سنتزمیلین و فسفر لیپیدها، استحکام بافت پیوندی و همین طور آزادسازی انرژی از مواد مغذی دارد افزایش مییابد. و بالاخره نیاز به آهن بدلیل نقشی که آهن در انتقال اکسیژن به صورت هموگلوبین و میوگلوبین و خونسازی دارد بیشتر میشود. بنابراین مواد معدنی در تأمین سلامت ورزشکاران از جایگاه ویژهای برخوردار هستند.
ویتامینها
مصرف ویتامینها باید در ورزشکاران جهت افزایش توان ورزشی و کاهش خستگی ناشی از ورزش افزایش یابد. این گروه از مواد مغذی هرچند نقش انرژیزایی ندارند و لیکن به صورت کوآنزیم در متابولیسم مواد مغذی شرکت میکنند. به عنوان مثال ویتامینهای B2،B1،B3 همگی برای انرژیزایی نقش مهمی دارند. مصرف ویتامین B6 باید در بدن سازان بیشتر شود چون این ویتامین نقش مهمی در سنتز پروتیینها بر عهده دارد. کمبود ویتامین B۱۲ و اسید فولیک در ورزشکاران گیاهخوار که برای چند سال این رژیم را داشتهاند شایع است و مصرف مکمل برای این گروه توصیه میشود.
در فعالیتهای ورزشی نیاز به ویتامینهای E، A و C نیز بدلیل نقش آنتی اکسیدانی که دارند افزایش مییابد، زیرا در نتیجه ورزش فرایند اکسیداتیو (ورزشهایی که در آن اکسیژن زیادی مصرف میشود) در عضله افزایش مییابد و منجر به افزایش تولید پراکسیدهای چربی و رادیکالهای آزاد میگردد. نتایج مطالعاتی که روی ورزشکاران صورت گرفته نشان میدهد که مصرف این سه ویتامین برای مدت ۳ تا ۴ هفته از طریق برنامه غذایی سبب کاهش میزان آنزیمهای کراتین فسفوکیناز (CRK) و لاکتات دهیدروژناز (LDH) میگردد که کاهش این دو آنزیم سبب افزایش توان ورزشی میشود.∗
فعالان
به مرور زمان شرکتهای مختلف در سطح کشور به منظور همسانسازی سطح استادیومها و اماکن ورزشی با استانداردهای بینالمللی شروع به فعالیت نمودند. شرکت سپید گستر الوند نیز در طی سالهای گذشته بسیاری از اماکان ورزشی را تجهیز نموده است. از جمله استادیوم مسجد سلیمان که با بهترین کیفیت و متناسب با استانداردهای روز دنیا راهاندازی شده است.
هنگامی که آپارتاید رویه سیاسی آفریقای جنوبی بود بسیاری از افراد ورزشکار بخاطر خواست وجدان خود در رقابتهای ورزشی در آنجا حاضر نمیشدند. بعضی این رویه را مشارکت موثری در فروپاشی و اضمحلال آپارتاید در آن منطقه میدانند و بعضی فکر میکنند که این کار عمر آن رویه را طولانی کرده و تاثیرهای بدی بجا گذاشتهاست.
در تاریخ ایرلند ورزشهای ایرلندی محلی به ناسیونالیسم فرهنگی مربوط شدهاند. تا نیمه قرن بیستم میلادی یک شخص میتوانست از شرکت در بازی فوتبال ایرلندی، هاکی یا ورزشهای دیگری که توسط انجمن ورزشکاران ایرلندی قبول شده بودند به دلیل شرکت در فوتبال یا بازی دیگرحمایت شده از طرف بریتانیای کبیر از بازی در تیمهای محلی محروم شود. تا زمان اخیر GAA به محروم سازی در بازی فوتبال واتحادیه راچبی در بازیهای محلی ایرلندی ادامه میداد. این محروم سازی هنوز اعمال میشود، اما برای بازی فوتبال و راچبی که در پارک کروک بازی میشود تا زمانی که جاده لانسداو تعمیر میشود، اجازه داده شدهاست. تا زمان اخیر تحت قانون ۲۱ از GAA اعضای نیروهای امنیتی انگلستان و اعضای اعضای خانواده سلطنتی انگلستان از بازی در تیمهای ایرلندی محروم بودند اما، توافق نامه روز جمعه خوب در سال ۱۹۹۸ به واقعه این محروم سازی پایان داد.
ناسیونالیسم اغلب شواهدی عمومی برای ایجاد خشوند در ورزشها یا در گزارش افرادی است که در تیمهای ملی رقابت میکنند یا نکته پردازان و حضاری که میتوانند یک مشاهده پارتیزانی نشان دهند میباشد. این گرایشها بر خلاف اصول بنیادی خود ورزشها است که آن را بخاطر خودش و لذت بردن از شرکت در آن جالب میداند، است.
ورزشها وابستگیها و ارتباطات بسیاری با هنر دارند. اسکیت روی یخ و تای چی، برای مثال ورزشهایی هستند که با نمایشهای هنری در اساس خود نزدیک میباشند. : تماشای این فعالیتها با تجربه تماشای رقص باله نزدیک و یکسان است. بطور مشابه، فعالیتهای دیگری هستند که وجوه ورزشی و هنری در عمل و اجرای خود شامل میباشند، مانند عملیات هنری، ژیمناستیک هنری، بدن سازی، پارکور، یوگا، بوسابول، پرش با اسبو غیره. شاید بهترین مثال گاوبازی است که در اسپانیا در صفحات هنری روزنامهها گزارش میشود.
این حقیقت که هنر خیلی به ورزشها نزدیک است بطوریکه در بعضی وضعیتها محتملا با طبیعت ورزشها ارتباط دارند. تعریف «ورزش» که در بالا ذکر شده این عقیده را توسعه داده که یک فعالیت که اجرا و عمل میشود فقط برای منظورهای عمومی و معمولی نمیباشد، برای مثال، اجرای آنها برای احراز موقعیتها نیست، اما اجرای آنها بخاطر خودشان و به روشی که بهتر میتوانند اجرا شوند، میباشد.
این مورد خیلی مشابه به مشاهده عمومی و همگانی از ارزشهای تجلیل هنری است که به عنوان بعضی چیزهای گفته شده در بالا با ارزشهای عملکردی جدی از استفاده معمولی ازموارد نتیجه میشود. بنابراین یک تجلیل از ارزشهای هنری یک اتومبیل خوش شانس است که فقط مسیر Aتا B را طی نمیکند بلکه ما را از استفاده از آن شاد و خوشحال وآماده میکند و روحیه شاد و شادابی میبخشد.
به همان طریق یک قابلیت ورزشی مانند پرش فقط ما را برای استفاده از روشهای مناسب برای پرش و اجتناب از موانع یا گذشتن از روی رودخانهها خوشحال و راضی نمیکند.. آن ما را بخاطر توانایی، مهارت و سبکی که نشان داده میشود خوشحال و شاد میکند.
هنر و ورزش احتمالا در زمان یونان باستان هنگامی که ژیمناستیک و سالیستنیک با تجلیل و تحسین از خدایان و تقدیر از زیبایی و هنر بدنسازی، شجاعان و کوههای آرت که توسط شرکت کنندگان نمایش داده میشدند، بطور واضحی ارتباط داده شدهاند. واژه مدرن «هنر» به عنوان مهارت به این مورد آرت در یونان باستان مربوط میشود. نزدیکی هنر وورزش در این زمانها در طبیعت بازیهای المپیک نشان داده شدهاست، همانطور که ما دیدهایم، جشنهایی از فعالیتهای ورزشی و هنری، شعر خوانی، مجسمه سازی و آرشیتکت میباشند.
فناوری
فناوری نقش مهمی در ورزشها دارد که به سلامت یک ورزشکار، تکنیکهای یک ورزشکار یا ویژگیهای تجهیزاتی که از آنها استفاده میکند، مربوط میشود.
تجهیزات— چون ورزشها بطور رقابتی رشد یافتهاند، احتیاج برای تجهیزات بهتر افزایش یافتهاست. کلوبهای گلف، راکتهای بیس بال، توپهای فوتبال، اسکیتهای هاکی، و تجهیزات دیگر بطور قابل ملاحظهای با اعمال فناوری جدید عوض شدهاند.
بهداشت و سلامتی— از چگونگی تغذیه تا معالجه زخمیها، که به اطلاعات در مورد بدن انسان در آن زمانها بستگی داشته، یک حالت و خصوصیات ورزشکار بالقوه افزایش یافتهاست. حالا ورزشکارها قادر هستند که تا سنین بالاتری بازی کنند، بسرعت زخمهای خود را مداوا کنند، و بیشتر و بهتر از ورزشکاران نسلهای قبلی آموز دستورالعملها— فناوری پیشرفته فرصتهای جدیدی برای تحقیق در مورد ورزشها بوجود آوردهاست. حالا امکان آنالیز جنبههای ورزشها که قبلاً خارج از درک وفهم بودند، امکان پذیر است. با امکان ضبط حرکات برای ثبت حرکات ورزشکار، یا استفاده از یک کامپیوتر پیشرفته برای نمایش سناریوی مدل فیزیکی، بطور فزایندهای توانایی ورزشکاران را در مورد درک آنچه که آنها انجام میدهند و چگونه میتوانند این اعمال خود را بهبود بخشند فراهم شدهاست.
اثرات ورزش در روح آدمی:
پیشگیری از افسردگی و بالا بردن روحیهٔ عمومی فرد
در میانهٔ انجام فعالیت بدنی، تولید یک مادهٔ شیمیایی از بدن به نام «سروتونین» بیشتر میشود. کاهش سرتونین در بدن با افسردگی مرتبط است و داروهای ضد افسردگی نیز در جهت افزایش این ماده در بدن عمل میکنند. بنابراین در میان افرادی که به طور مرتب ورزش میکنند، به ندرت میتوان شخص افسردهای یافت.
از طرفی با ورزش کردن، تولید «اندورفین» و «اپی نفرین» و «سیتوکینها» نیز افزایش مییابد و این مواد به طور طبیعی باعث بالا بردن سطح هوشیاری و روحیهٔ عمومی فرد شده و احساس انرژی و شادابی بیشتری برای انجام کارهای روزمرهٔ زندگی به شخص ورزشکار اعطا میکنند.
تأثیر ورزش در زندگی خانوادگی و اجتماعی و در شغل افراد:
مسلماً یک شخص ورزشکار با تنبلی و کسالت بیگانه است و علاوه بر داشتن اندامی متناسب از روحیهٔ بالا و شادابی نیز برخوردار است و این موفقیت، ارتباطات وی را در زندگی روزمره، چه در خانواده و چه در اجتماع یا محیط کار تضمین میکند.
کارفرمایان در بکار گیری افراد، این معیارهای مهم را در نظر خواهند گرفت. بنابراین یک شخص سالم و تندرست، از موقعیت و پیشرفت شغلی بهتری نسبت به افراد چاق و کم تحرک برخوردار خواهد بود.
۳- پیشگیری از ابتلا به آلودگیهای اجتماعی
یک فرد سالم و ورزشکار، ناخودآگاه از سیگار دوری میکند، چون در مییابد با ورزش به اکسیژن بیشتری نیاز دارد، ولی سیگار یا مواد مخدر به وضوح انرژی وی را کم و او را ضعیف تر میکند. بنابراین خود به خود برای پیشرفت در امور ورزشی خویش و برای انجام تمرینات، از این مواد دوری میجوید.
از سوی دیگر، در یک محیط ورزشی سالم کمتر میتوان از این گونه افراد و آلودگیها اثری یافت و احتمال ابتلای چنین افرادی به آلودگیهای اجتماعی بسیار پایین است و به دلیل روحیهٔ ورزشی از بسیاری ناهنجاریهای دیگر اجتماعی، که با خلق و خوی ورزشکاری همخوانی ندارد، پرهیز میکنند.
۴- تقویت عملکرد ذهن در یادگیری و هماهنگی
تعریف ورزش تنها در افزایش فعالیت جسمانی خلاصه نمیشود. بسیاری از ورزشهای امروزی نظیر پینگ پنگ، اسکیت، اسکی، بسکتبال، شنا و... حرفهای هستند و نیاز به یادگیری و حتی مربی مجرب دارند و کار فکری زیادی را نیز میطلبند. بنابراین ورزشهای امروزی تنها یک فعالیت جسمی ساده نیستند، بلکه تواناییهای پیچیدهٔ مغز را در کارهای گوناگون از جمله هماهنگی، چالاکی، درست عمل کردن و درست تصمیم گرفتن بهبود میبخشد. به گونهای که در یک شخص غیر ورزشکار این تواناییهای مغز، خاموش میماند و کم کم ذهن تنبل و سست میشود درنتیجه این گونه افراد، بیشتر ترجیح میدهند در گوشهای بنشینند و در فکر فرو روند!
به طور کلی میتوان گفت ورزش در کلیهٔ اجزای جسم و ذهن بدن و در کلیهٔ مراحل زندگی انسان تأثیر غیرقابل انکار و به سزایی دارد.
عزیمت حسین به کوفه
با وجود توصیههای محمد حنفیه، عبدالله بن عمر و اصرارهای پی در پی ابنعباس در
مکه و حتی توصیههای عبدالله بن زبیر (که جنبه ریاکارانه داشت، زیرا عبدالله
بسیار تمایل داشت که مکه از وجود رقیبان دیگر حکومت پاک گردد) حسین از تصمیمش
منصرف نشد. ابنعباس خیانت کوفیان به علی و حسن را به حسین یادآوری مینمود و
از حسین التماس کرد که زنان و کودکان را در این سفر با خود نبرد.
حسین از توصیههایش تقدیر نمود و بیان داشت که کار خود را به خدا واگذار
کردهاست. ویلفرد مادلونگ مینویسد که اکثر روایات حاکی از آنند که عبدالله بن
زبیر به حسین اصرار میکرد تا به شیعیانش در کوفه بپیوندد تا عرصه مکه از رقیبی
چون حسین پاک گردد. اما روایات دیگری هم هستند که حاکی از میل عبدالله بن زبیر
به حمایت از حسین در صورت قیام در مکه هستند. حسین که از وقایع کوفه خبر نداشت
و در تاریخ ۸ یا ۱۰ ذی حجه ۶۰/ ۱۰ یا ۱۲ سپتامبر ۶۸۰ آماده عزیمت به سمت کوفه
گردید و به جای حج، عمره را در خارج از شهر مکه انجام داد تا بتواند از مهلکه
فرار کند. ۵۰ مرد از خویشاوندان و دوستان حسین (که میتوانستند در صورت نیاز
بجنگند) به همراه زنان و کودکان، همراه حسین بودند. مکانهای توقف حسین در مسیر
مکه به کوفه در طبری و بلاذری ذکر شده و ولهاوزن تاریخ نگار آلمانی به آنها
اشاره کردهاست. بعد از عزیمت حسین، عبدالله بن جعفر نامهای به همراه دو پسر
خود عون و محمد به حسین نوشت و به وی التماس کرد که برگردد.
پسرعموی حسین عبدالله بن جعفر به عمرو بن سعید بن عاص نامهای نوشت که از وی
خواست که در صورت بازگشت حسین به مکه، ضمانت نامهای برایش بنویسد که جانش
تضمین گردد. عمرو بن سعید بن عاص حاکم مکه در پاسخ، عبدالله بن جعفر را با
لشکری به سرکردگی برادر خود یحیی به تعقیبش فرستاد. اما وقتی که دو گروه به هم
تلاقی کردند، از حسین خواستند که برگردد، اما حسین در پاسخ گفت که در عالم رویا
پدربزرگش محمد را دیدهاست که از وی خواسته تا به راهش ادامه دهد و تقدیر را به
خدا واگذار کند و در پی آن نزاع خفیفی بین دو گروه صورت گرفت و دو پسر عبدالله
بن جعفر (عون و محمد) به حسین پیوستند و در عاشورا با وی کشته شدند.
در تنعیم، حسین با کاروانی از یمن که روناس و حله برای یزید بردند مواجه شد و
بیان داشت که این حق را دارد که این کاروان را غارت کند. وی این کاروان را غارت
نموده و به صاحبان شتر کاروان گفت که با وی تا عراق بیایند و در آنجا کرایه کل
راه را به آنان بپردازد یا در همین جا به مقدار راهی که آمدهاند، کرایه آنان
را بدهد. حسین در راه با افراد گوناگونی روبرو شد. فرزدق شاعر را دید که به
حسین گفت دلهای اهل عراق با تو اما شمشیرهایشان علیه توست. هر گاه در طی این
مسیر از حسین خواسته میشد که از تصمیمش صرف نظر کند میگفت که مقدرات امور به
دست خداست و خدا بهترین امر را برای بندگان میخواهد و خداوند با کسی که بر حق
باشد دشمن نخواهد بود. زهیر بن قین بجلی که از حامیان عثمان بود و در سفر بود و
در طی سفر خیمهاش را دور از خیمههای حسین برپا میداشت، در جایی مجبور به
برپا داشتن خیمهاش نزدیک خیمههای حسین شد. حسین از وی دعوت نمود تا به گروهش
بپیوندد و در خلال این دیدار زهیر دیدگاهش عوض شد و به حسین پیوست و از بهترین
یارانش شد.
عبیدالله بن زیاد سربازانش را در جای جای مسیر حجاز تا کوفه گماشته بود و به
هیچ کس اجازه نمیداد که از محدوده قلمروهای مسدود شده خارج شود یا به قلمرویی
دیگر وارد گردد و رئیس پاسبانهایش حسین بن تمیم را به قادسیه فرستاد تا تمامی
راههای حجاز به عراق را ببندد. حسین توسط بدویانی که از ورود به کوفه منع شده
بودند از این دستور عبیدالله مطلع گردید اما تحت تاثیر قرار نگرفت و به مسیرش
ادامه داد. در ثعلبیه، از برخی مسافران از خبر قتل مسلم بن عقیل و هانی بن عروه
مطلع شد و تصمیم گرفت که برگردد. اما پسران عقیل تصمیم گرفتند که انتقام خود را
از عبیدالله بگیرند یا در این راه کشته شوند. این بود که حسین از تصمیمش برای
بازگشت تغییر عقیده داد. البته مادلونگ صحت این روایت فوق را مورد تردید
میداند. رسول جعفریان معتقد است علت پیشروی حسین به سمت کوفه، حتّی پس از
شنیدن خبر کشتهشدن مسلم ابن عقیل، امید وی و همراهانش به پیروزی بودهاست. وی
به گفتارهای نقلشده در آن زمان در احتمال پیروزی اشاره میکند به این مضمون که
جذبه حسین ابن علی از مسلم ابن عقیل بیشتر است و مردم کوفه با دیدن وی به یاریش
میشتابند. جعفریان علت همراهی خانواده حسین در سفر به سمت کوفه را نیت او برای
گرفتن حاکمیت از دست یزید میداند؛ چرا که در صورت پیروزی در عراق، حجاز همچنان
در دست امویها میماند و میتوان حدسزد که آنها با اهل بیت حسین چگونه رفتار
میکردند.
حسین در زباله دریافت که قاصدش قیس بن مسهر (مشیر) صیداوی (یا برادر رضاعی حسین
عبدالله بن یقطر) که به کوفه فرستاده شده بود تا آمدن قریبالوقوع حسین را به
کوفیان اطلاع دهد، مثله شده و با پرتاب شدن از بام قصر کوفه، کشته شدهاست.
حسین با شنیدن این موضوع به حامیانش گفت که با توجه مسائل غم بار پیش آمده
مانند خیانت کوفیان، هر کس مجاز است که از کاروان حسین جدا گردد که تعدادی از
کسانی که در راه به حسین پیوسته بودند از وی جدا شدند اما کسانی که از حجاز با
وی بودند وی را ترک نکردند. به گفته جعفریان این اخبار نشان میداد که اوضاع
کوفه دگرگونشده و شرایط با زمانی که از زبان مسلم گزارش شده بود کاملاً فرق
کردهاست. برای حسین روشن شده بود که دیگر رفتن به کوفه با توجه به ارزیابیهای
سیاسی درست نیست.
در منطقه شراف یا ذوحسم سوارانی به سرکردگی حر بن یزید تمیمی یربوعی پدیدار شده
و از آنجا که هوا گرم بود، حسین دستور داد به آنان آب داده شود و سپس در آنجا
به لشکریان حر انگیزههای حرکتش را اعلام کرد. گفت که
شما امامی نداشتید و من وسیله اتحاد امت شدم. خاندان ما از همه کس به امر حکومت
شایسته تر است و کسانی که این امر را در اختیار دارند شایستگی اش را نداشته و
نا عادلانه حکومت میکنند. اگر حامی من باشید به سمت کوفه خواهم رفت. اما اگر
دیگر مرا نمیخواهید من به مکان اولم باز خواهم گشت.
اما کوفیان (لشکریان حر) پاسخ ندادند. سپس حسین نماز عصر را به اقامه خودش برپا
داشت. بعد از نماز، دوباره سخنانش را به کوفیان یادآوری نموده و از حق خاندان
محمد و مستحق بودن این خاندان در امر خلافت سخن گفت و به نامههایی که کوفیان
به وی نوشته بودند، اشاره نمود. حر که از نامههایی که کوفیان برای حسین
فرستاده بودند خبر نداشت، با وجود اینکه حسین دو کیسه که پر از نامههای کوفیان
بود را به وی نشان داد، تغییری در تصمیمش حاصل نشد و اذعان داشت که وی جزو
کسانی که نامه به وی نوشتهاند نبوده و تحتالامر ابن زیاد است. او فرمان داشت
که حسین و همراهانش را بدون جنگ پیش ابن زیاد ببرد و بر آن بود که حسین را به
این موضوع متقاعد کند. اما وقتی دید که حسین کاروانش را به حرکت درآورد، دیگر
جرات نکرد این موضوع را پی گیری کند. اما مادلونگ مینویسد که وقتی حسین آماده
حرکت شد، حر سد راهش شد و گفت که اگر حسین فرمانی که ابن زیاد به حر داده را
نپذیرد، حر نخواهد گذاشت که به مدینه یا کوفه برود. و به حسین پیشنهاد داد که
نه به کوفه و نه به مدینه رود، بلکه به یزید یا ابن زیاد نامه بنویسد و خودش هم
نامهای به ابن زیاد نوشت و منتظر دستور وی ماند تا این موضوع بدون خون ریزی حل
و فصل شود. اما حسین پیشنهاداتش را نپذیرفت و به سمت چپ و به طرف عذیب یا
قادسیه به راه افتاد. حر به وی گوش زد کرد که من به خاطر تو این کار را میکنم
و اگر جنگی صورت گیرد تو کشته خواهی شد. اما حسین از مرگ نمیترسید و در
منطقهای به نام نینوا (از بخشهای سواد کوفه) توقف کرد. همچنین حر نتوانست
مانع از ورود چهار تن از شیعیان کوفه به سپاه حسین گردد. قاصدی از ابن زیاد به
سمت حر آمد و بدون اینکه به حسین سلام کند نامهای به حر داد که در آن ابن زیاد
فرمان داده بود که حسین در هیچ جایی که دسترسی به آب و دژ مستحکم داشته باشد،
توقف نکند. عبیدالله با این نامه میخواست که حسین را به جنگ وادارد. زهیر بن
قین به حسین پیشنهاد کرد که به لشکر حر که اندک بودند حمله کند و روستای مستحکم
عکر را تصرف کند اما حسین نپذیرفت به این دلیل که نمیخواست آغاز کننده جنگ
باشد.
در ۲ محرم، حسین در منطقه کربلا از توابع نینوا خیمه زد. در روز سوم وضعیت با
ورود لشکر ۴۰۰۰ نفره به فرماندهی عمر بن سعد ابی وقاص (که پیشتر از طرف
عبیدالله بن زیاد به دستبای ری فرستاده شده بود تا شورش دیلمیان را سرکوب کند)
بدتر شد. عمر بن سعد به عنوان فرزند یکی از صحابیون محمد، تمایلی به جنگیدن با
حسین نداشت و تلاشهایی بی فرجام برای رهایی از مسئولیت رویارویی با حسین انجام
داد. اما ابن زیاد گفت که اگر از این فرمان سرپیچی کند، حکومت ری در کار نخواهد
بود. ابن سعد با شنیدن این موضوع، از ابن زیاد اطاعت کرد به امید اینکه حداقل
از جنگ با حسین جلوگیری کند. اول از هر کاری، عمر بن سعد نامهای به حسین
فرستاد از قصدش برای آمدن به عراق مطلع گردد. پیکی به ابن سعد رسید که حاکی از
تمایل حسین به عقب نشینی بود و حسین گفت که به علت نامههای کوفیان به عراق
آمده و اگر مردم عراق وی را دیگر نمیخواهند، وی به مدینه باز خواهد گشت. وقتی
ابن سعد موضوع را به ابن زیاد گزارش داد، ابن زیاد اصرار کرد که حسین حتماً
باید با یزید بیعت کند و در عین حال آب هنوز از وی منع میشود. عمر بن سعد
لشکری ۵۰۰ نفره به فرماندهی عمرو بن حجاج زبیدی را بر فرات گماشت. به مدت ۳
روز، حسین و یارانش تنشگی را متحمل شدند. شبانه گروهی ۵۰ نفره و با شهامت به
فرماندهی عباس به سمت فرات یورش بردند اما تنها مقدار کمی مشک آب توانستند
بیاورند.
در عین حال ابن سعد تمایل داشت که با حسین به توافق برسد و مذاکرات شبانه را با
حسین شروع کرد. این مذاکرات، بخش اعظم شب به درازا کشید. گفته میشود که حسین
پیشنهاد داد که دو سپاه دست از جنگ کشیده و با هم به دیدار یزید بروند. اما عمر
بن سعد از ترس توبیخ و تنبیه ابن زیاد، این پیشنهاد را نپذیرفت. گرچه کسی در
این مذاکرات حضور نداشته، اما اکثر راویان نقل میکنند که حسین سه پیشنهاد داد:
به مرزها برود و همانند یک سرباز عادی با کفار بجنگد.
با یزید بیعت کند و به وی بپیوندد.
به جایی که از قبل آمده بود، بازگردد.
البته عقبه بن سمعان، غلام رباب (همسر حسین) که از بازماندگان لشکر حسین در
واقعه کربلا بود، شدیداً این روایت را رد میکند. او گواهی میدهد که حسین
هیچگاه پیشنهادی نداد و فقط سرزمین کربلا را ترک کرد و به جایی رفت تا تکلیف
کار جنگ مشخص گردد. ویلفرد مادلونگ معتقد است که این روایت پیشنهاد از سوی حسین
که تسلیم یزید شود با دیدگاههای مذهبی اش تناقض دارد و احتمالاً منابع اولیه
قصد دارند که مسئولیت کشته شدن حسین را به گردن ابن زیاد بیندازند نه یزید.
بهگفته رسول جعفریان، شمر در تغییر نظر عبیدالله زیاد در ردّ پیشنهاد حسین
مبنی بررفتن او به یکی از سرحدات کشور اسلامی یا بازگشت به مدینه موثر بود. وی
با اشاره به منابع اولیه همچون تاریخ طبری و الکامل فی التاریخ تأکید میکند که
حسین ابن علی در هیچ مرحلهای نخواست تا اجازه دهند نزد یزید برود و بیعت کند.
ابن زیاد موافق شرایط فعلی بود. اما در این زمان، شمر بن ذی الجوشن (از
هواداران سابق علی که برای وی در صفین جنگیده بود.) به ابن زیاد پیشنهادی
شیطانی داد. او اصرار داشت که ابن زیاد باید حسین را مجبور به تسلیم کند. چون
حسین به قلمرو حکومتی ابن زیاد وارد شده بود و اگر با حسین مصالحه کند، نشان
دهندهٔ ضعف ابن زیاد و قدرت حسین است. ابن زیاد با شنیدن سخنان شمر، رایش تغییر
کرد. شمر حامل پیغامی برای ابن سعد بود که ابن زیاد به عمر بن سعد فرمان داد که
اگر حسین تسلیم نشود، به وی حمله کند یا عمر بن سعد فرمان لشکریان را به شمر وا
گذارد. شمر همچنین به این پیغام این را اضافه کرد که پیکر حسین بعد از کشته شدن
لگد کوب شود. چون وی یاغی و شورشی است. ابن سعد با شنیدن سخنان شمر وی را مورد
لعنت و دشنام قرار داد و گفت که تمام تلاشهایش برای پایان داده مساله به صورت
صلح آمیز را بی اثر کردهاست. ابن سعد میدانست که حسین به خاطر روحیه خاصش
تسلیم نخواهد شد. ابن زیاد فرمان داده بود که اگر عمر بن سعد این فرمان را
نپذیرد، شمر اجرای آن را برعهده گیرد. اما عمر بن سعد اجازه نداد و خودش
مسئولیت انجامش را بر عهده گرفت.
غروب روز ۹ محرم، ابن سعد با سپاهیانش به سمت خیمههای حسین رفت، حسین که به
شمشیرش تکیه داده بود و چرت میزد. او در عالم رویا محمد پدربزرگش را دید که به
حسین گفت به زودی به وی ملحق میشود. زینب به حسین گفت که لشکر ابن سعد
آمدهاست. حسین برادرش عباس را فرستاد از مقصودشان مطلع شود. در این حین، با
شنیدن شرط جدید ابن سعد، دو سپاه به یکدیگر ناسزا و دشنام دادند. حسین که از
موضوع مطلع شده بود، آن شب را مهلت خواست و به خویشاوندان و حامیانش خطابهای
راند که علی بن حسین بعدها آن را روایت کرد.
من خدا را ستایش میکنم که ما را به پیامبری محمد مفتخر نمود و قرآن و دین را
به ما تعلیم نمود. من یارانی بهتر از یاران خود و خاندانی مخلصتر از خاندان خود
نمیشناسم. خدا شما را پاداش دهد. من فکر میکنم که فردا کشته خواهیم شد. من از
شما میخواهم که بروید و اصراری به ماندنتان ندارم. از تاریکی شب استفاده کنید
و بروید.
اما یارانش نپذیرفتند و به بیعتشان وفادار ماندند. زینب از شدت ناامیدی غش کرد
و بیهوش شد. اما حسین وی را تسکین داد. حسین آماده جنگ شد. خیمهها را به هم
نزدیک کرد و با طناب آنها را به هم بست. تپهای از چوب و نی گرادگرد خیمهها
درست کرد تا در موقع لزوم با آتش زدنشان مانع از ورود دشمن به نزدیکی آنها
گردد. حسین و یارانش تمامی آن شب را به نماز و مناجات پرداختند و جنگ فردا صبح
شروع شد.
واقعه کربلا
صبح روز دهم محرم، حسین لشکریانش را که ۳۰ اسب سوار و ۴۲ پیاده بودند را آماده
کرد. سمت چپ سپاه را به حبیب بن مظاهر، سمت راست را به زهیر بن قین و قلب را به
عباس سپرد. وی همچنین دستور داد که دور تا دور خیمهها، هیزم جمع آوری کنند و
هیزمها را آتش بزنند. خود نیز به خیمهای که قبلاً آماده کرده بود رفت و خود را
معطر به مشک نمود و نوره (داروی موبر) به سر و تن مالید و خود را شست. سپس در
حالی که سوار بر اسب بود و قرآنی به دست داشت، مناجاتی زیبا با خداوند نموده و
با مردم کوفه نیز سخن نمود و گفت که خدا ولی اوست و دین را محافظت خواهد کرد.
به مردم سخنان محمد که وی و حسن را سرور جوانان بهشت خوانده بود و جایگاه
خانوادهاش را یادآوری نموده و از آنان خواست تا فکر کنند که آیا کشتن وی، امری
مشروع است؟ سپس مردم کوفه را به خاطر اینکه پیشتر از وی خواسته بودند تا پیششان
بیاید، سرزنش نمود و درخواست کرد تا اجازه دهند وی به یکی از سرزمینهای اسلامی
برود که در آنجا امنیتش تامین باشد. اما دوباره به وی گفته شد که اول از همه
باید تسلیم یزید گردد. حسین در پاسخ گفت که هیچگاه خودش را همانند یک برده
تسلیم نمیکند. حسین از اسب پیاده شد و دستور داد تا مهار اسب را ببندند به
نشانهٔ اینکه هرگز از معرکه جنگ فرار نخواهد کرد. حر بن یزید بن ریاحی تحت
تاثیر قرار گرفت و به سپاه حسین رفت و کوفیان را به خاطر خیانت به حسین سرزنش
کرد که البته تاثیری بر روی آنان به وجود نیامد و سر انجام حر در میدان نبرد
کشته شد. حسین به اتکای یارانش تا موقعی که تمامی یارانش کشته نشده بودند، وارد
جنگ نشد و نمیجنگید.
زهیر بن قین از مردم کوفه خواست که به حرف حسین گوش داده و وی را نکشند. اما
آنها با دشنام و تهدید پاسخ وی را دادند و شروع به تیراندازی نمودند. جنگ شروع
شد. بال راست سپاه کوفه به فرماندهی عمرو بن حجاج حمله برد اما با مقاومت لشکر
حسین مواجه شده و عقب نشست. عمرو دستور داد که لشکرش تن به نبردهای تن به تن
درنداده و تنها از دور اقدام به تیر اندازی کنند. بال راست سپاه کوفه به رهبری
شمر بن ذی الجوشن حمله و محاصرهای بی نتیجه انجام داد و فرمانده سواران سپاه،
از ابن سعد خواست که پیادهنظام و کمانداران را به کمک وی بفرستد. شبث بن ربیع
که قبلاً از حامیان علی بود، حال در لشکر کوفه و تحت امر پیادهنظام ابن زیاد
بود. وقتی به وی فرمان حمله داده شد، آشکارا گفت که هیچ میلی به انجام این کار
ندارد و سواره نظام و ۵۰۰ کماندار این کار را انجام دادند. سواران لشکر حسین که
پاهای اسبانشان قطع شده بود مجبور به پیاده جنگیدن شدند. حسین و هاشمیان تنها
از جلو میتوانستند پیش روی داشته باشند و ابن سعد دستور داد که لشکریانش از
همه جهات به سمت خیمههای حسین رفته تا آنها را خلع سلاح کنند. اما برخی از
حامیان حسین که در خیمهها خوابیده بودند با آنها سرسختانه جنگیده و مقاومت
کردند. ابن سعد دستور داد که خیمهها را آتش بزنند. قبلاً حسین دستور داده بود
که دور تا دور خیمهها آتش زده شود تا از ورود سپاهیان عمر بن سعد جلوگیری شود.
شمر به سمت خیمههای زنان حسین پیش روی نمود و میخواست خیمهها را بسوزاند که
همراهانش وی را سرزنش نمودند که شرمگین شد و از این کار منصرف گردید. در یک
حمله، سپاهیان ابن زیاد، خیمههای حسین را آتش زدند که این آتش مانع از پیش روی
سپاهیان ابن زیاد گردید.
در ظهر، حسین و یارانش نماز ظهر را به صورت نماز خوف به جا آوردند. بعد از ظهر،
سپاهیان حسین، به شدت تحت محاصره قرار گرفتند. سربازان حسین پیش رویش کشته
میشدند و کشتار هاشمیان که تا به حال راهشان برای ترک میدان جنگ باز بود نیز
شروع گردید. اولین هاشمی ای که کشته شد علیاکبر پسر حسین بود. سپس پسران مسلم
بن عقیل، پسران عبدالله بن جعفر، پسران عقیل و قاسم بن حسن کشته شدند. قاسم
جوان و زیبا بود و به شدت زخمی شده و از عمویش حسین درخواست یاری کرد. حسین
خشمگینانه برجست و با شمشیرش ضارب قاسم را ضربتی زد. آن شخص زیر سم اسبهای
سپاهیان ابن زیاد افتاده و لگد مال شد. وقتی گرد و غبار ناشی از سم اسبها کنار
رفت، حسین پدیدار شد در حالی که بدن قاسم را در آغوش داشت و به قاتلینش لعنت
میفرستاد. حسین جسم بی جان قاسم را به خیمههایش برد و در کنار دیگر قربانیان
قرار داد.
جزئیات کشته شدن عباس در طبری و بلاذری نیامدهاست. تنها به این اشاره شده که
حسین که تشنگی بر وی غالب گردیده بود، از عباس خواست تا به فرات رفته و آب
بیاورد. عباس با ممانعت لشکریان ابن زیاد روبرو گردید و از خداوند درخواست کرد
که لشکریان ابن زیاد را که مانع از رساندن آب به وی میشوند را از تشنگی
بمیراند و دعایش مستجاب گردید. عباس از ناحیه دهان و فک ضربت خورد. او خونی که
از این دو ناحیه جاری شد را در کف دستانش جمع کرد و به آسمان پاشید و به درگاه
خداوند به خاطر مصائبی که بر حسین فرود آمده بود، شکایت کرد. باید روایات دقیقی
در مورد کشته شدن عباس در کربلا وجود داشته باشد که شیخ مفید به آنها اشاره
کرده و میگوید که حسین و عباس در کنار هم در کنار رودخانه فرات پیش روی نموده
اما عباس از حسین جدا شده و توسط دشمن محاصره گردیده و شجاعانه جنگید و در
مکانی که امروز مزارش در آنجا است کشته شد.
در این هنگام سپاهیان ابن زیاد به حسین بسیار نزدیک شده بودند اما کسی جرات
نمیکرد به سوی حسین دست دراز کند. تا اینکه مالک بن نسیر کندی ضربتی به سر
حسین زد و کلاهخودش از خون سرش پر گردید. حسین کلاه خودش را عوض نموده و سرش
را با عمامه بست. مرد کندی کلاه دریده را غارت نمود. اما این سودی به حالش
نکرد. چرا که بعد از آن پیوسته فقیر بود و با خواری زندگی میکرد. بخش حزن
انگیز دیگر این لحظات، کشته شدن طفلی است که حسین وی را بر زانوانش قرار داده
بود. بر طبق یعقوبی، این طفل، نوزاد بود. تیری گردن طفل را درید و حسین خون طفل
را در کف دستانش جمع نمود و بر زمین ریخت و خشم خدا را از قوم پیرو شیطان
خواستار گردید.
شمر با سپاهی به سمت حسین رفت، اما جرات ننمود به وی حمله کند و تنها درگیری
لفظی بین آن دو شکل گرفت. حسین آماده جنگ شد. باید توجه داشت که حسین در آن
زمان ۵۵ سال سن داشت و به اقتضای سنش نمیتوانست مداوم بجنگد. پسری خود را سر
راه حسین قرار داد و هر چه حسین و زینب به وی میگفتند که به خیمهها برگردد،
گوش نمیکرد. عاقبت دست این پسر بر اثر ضربت شمشیر قطع شد و حسین به وی وعدهٔ
دیدار پدرانش را در بهشت میداد و سعی در تسکین درد پسر داشت. از یاران حسین، ۳
یا ۴ تن بیشتر نمانده بودند و حسین به سپاهیان ابن زیاد حمله برد. حسین چون بیم
داشت که پس از مرگش عریان در صحرا رها شود، چندین جامه درخشان مرغوب پوشیده
بود. اما بعد از کشته شدنش تمامی آن لباسها را غارت نموده و بدنش عریان در
صحرای کربلا رها شد. ابن سعد ظاهر گردید و زینب به او گفت: حسین دارد کشته
میشود و تو تنها تماشا میکنی. ابن سعد اشکهایش با شنیدن این سخن جاری گشت.
حسین شجاعانه میجنگید و یعقوبی و چند منبع شیعی دیگر میگویند که دهها تن را
کشت. اما برخی منابع دیگر حاکی از آن هستند که سربازان ابن زیاد اگر میخواستند
میتوانستند حسین را در جا بکشند. حسین وقتی به طرف فرات میرفت تا آب بنوشد،
تیری به چانهاش یا گلویش خورد. سرانجام حسین از ناحیه سر و بازو آسیب دیده و
بر صورت به زمین افتاد. به خولی بن یزید اصبحی دستور داده شد که سر حسین را از
بدن جدا کند، اما وی متزلزل شد و نتوانست این کار را بکند. از همین رو، سنان بن
انس عمرو نخعی بعد از اینکه ضربتی دیگر به حسین زد، سر وی را از بدن جدا نمود.
سنان سر حسین را به خولی داده و خولی سر را پیش ابن زیاد برد.
نبرد به پایان رسید و سربازان ابن زیاد رو به غارت آوردند. لباسهای حسین،
شمشیر و اثاثیهاش، کفشها و روپوش یمانیاش همگی غارت گردیدند. همچنین زیورآلات
و چادر زنان نیز غارت گردید. زین العابدین علی بن حسین که بیمار بود در یکی از
خیمهها بود و شمر میخواست او را بکشد. اما ابن سعد مانع شد و اجازه نداد کسی
به خیمهٔ وی وارد شود. صفوف عزاداران حسین به خاطر وجود علی بن حسین است و نام
«شهدای کربلا و طف» با نام وی عجین شدهاست. ۷۲ تن یاران حسین که ۱۷ تن از آنان
هاشمی بودند و بر طبق محسن الامین، از لشکریان ابن زیاد ۸۸ تن کشته شدند. حر بن
زیاد ریاحی، ۴۰ نفر و بریر بن خضیر ۳۰ نفر، نافع ۱۲ یا ۱۳ نفر و حسین تعداد
زیادی از لشکریان ابن زیاد را کشتند. سن حسین را هنگام کشته شدن، ۵۶ سال پنج
ماه، ۵۷ سال و چند ماه یا ۵۸ سال نوشتهاند. روز عاشورا را در تاریخ روز جمعه،
شنبه یا دوشنبه دانستهاند که در این میان روز جمعه صحیح تر به نظر میرسد و
ابوالفرج اصفهانی روز دوشنبه را از لحاظ تقویمی رد میکند. تاریخ کشته شدن حسین
را نیز به غیر از ۱۰ محرم ۶۱، در ماه صفر یا سال ۶۰ نیز ذکر کردهاند.
حوداث بعد از جنگ کربلا
۱۰ نفر داوطلب شدند که بر بدن پر زخم حسین اسب بتازانند تا آخرین هتک حرمت را
به وی کرده باشند. بعد از اینکه ابن سعد محل جنگ را ترک کرد، اسدیان روستای
القاظریه بدن حسین را به همراه دیگر کشتگان، در همان محل وقوع کشتار دفن
نمودند. سر حسین به همراه سر دیگر هاشمیان به کوفه و دمشق برده شد. لارا وسیا
وگلییری در دانشنامه اسلام بر این باور است که ابن زیاد و یزید برخورد متفاوتی
در قبال سر حسین داشتند. ابن زیاد با زدن چوب به دندانهای حسین به وی اهانت
میکرد اما یزید بر طبق اکثر روایات با احترام با سر حسین برخورد نموده و به
خاطر تعجیل ابن زیاد در کشتار حسین، ابن زیاد را با نام پسر سمیه یاد کرد تا وی
را تحقیر کرده باشد. یزید اذعان میداشت که اگر حسین از وی تبعیت کرده بود او
را عفو مینمود. زنان و کودکان هاشمی به کوفه و دمشق برده شدند. یزید ابتدا
برخورد شدیدی با آنان نمود که به این برخورد شدید از سوی علی بن حسین و زینب
پاسخ مشابهی داده شد. اما در انتها یزید با آنان با ملایمت برخورد نمود. زنان
یزید نیز برای حسین و کشتگان گریه و زاری نموده و یزید برای جبران مالهایی که
از زنان هاشمی در کربلا دزیده شده بود به آنها اموالی داد. علی بن حسین که به
خاطر اینکه هنوز به بلوغ نرسیده بود، از اعدام رهایی یافت و یزید با ملایمت با
وی رفتار نموده و چند روز پس از آن به همراه زنان هاشمی و محافظان مورد اعتماد
به مدینه بازگشت.
روایات در منابع اولیه عموماً گرایش به انداختن مسئولیت قتل حسین به گردن ابن
زیاد و مبرا کردن یزید دارند. ویلفرد مادلونگ مینویسد حریص بودن ابن زیاد به
قتل حسین از سوگند خوردنش در باره لگدمال کردن جسد حسین توسط اسبها هویدا
میشود و این کینه شدید از ماجرای اعتراض حسین به برادر خطاب کردن زیاد بن ابیه
(پدر ابن زیاد) از سوی معاویه نشات میگیرد. ویلفرد مادلونگ معتقد است که یزید
مسئول اصلی قتل حسین است چرا که وی میدانست که حسین حتی اگر موقتاً تسلیم گردد
باز هم تهدیدی جدی برای خلافت یزید به شمار میآید و گرچه در نهان خواستار قتل
حسین بود، اما به عنوان خلیفه مسلمانان نمیتوانست این میل را بروز دهد و وی که
از کینه شدید ابن زیاد به حسین آگاه بود، طی نامهای به او هشدار میدهد که اگر
حسین موفق به انجام کارش شود، ابن زیاد مجدداً به دوران بردگی اجدادش بر
میگردد. یزید در نامه خود شدیداً به ابن زیاد توصیه میکند که مسلم بن عقیل را
اعدام کند و ابن زیاد هم مشتاقانه این کار را انجام داد. یزید بعدها در ملاء
عام مسئولیت قتل حسین را به گردن ابن زیاد میانداخت که ابن زیاد از این کار وی
خشمگین گردید و از دستور یزید مبنی بر حمله به عبدالله بن زبیر در مکه سر باز
زد.
کشته شدگان و باقیماندگان از بنی هاشم در واقعه کربلا
کل کشته شدگان از طرف حسین، ۷۰ یا ۷۲ تن بودند که حداقل ۲۰ تن از آنان هاشمیان
از نسل ابوطالب بودند. علی اکبر اولین کشته از بنی هاشم بود که یزید خلیفه وقت،
پسر دایی مادرش میشد که به همین علت برای وی امان نامه آورده شد اما وی تبار
پدری اش و ارتباطش به محمد را والاتر میداشت و این امان را نپذیرفت. ویلفرد
مادلونگ معتقد است که عبدالله فرزند کوچک حسین در حالی که بر روی زانوانش بود
تیر خورد و مادلونگ بر خلاف منابع دیگر، در نوزاد بودن این بچه تردید دارد. ۶
برادر پدری حسین در این جنگ کشته شدند که ۴ تن از آنان فرزندان امالبنین دختر
حظام از قبیله بنی کلب بودند. برادر زادهامالبنین به نام عبدالله بن ابی محل
بن حظام برای این ۴ برادر حسین امان نامهای از سوی ابن زیاد آورد که ردش
کردند. سه پسر از حسن، سه پسر از عبدالله بن جعفر و نیز سه پسر و سه نوه از
عقیل بن ابی طالب در این واقعه کشته شدند. ابن سعد از میان دیگر کشتگان بنی
هاشم، یک پسر از نسل ابولهب و یک پسر از نسل ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب نام
میبرد. ابن سعد از میان باقیماندگان که به اسارت گرفته شدند، دو پسر از حسن،
یک پسر از عبدالله بن جعفر و یک پسر از عقیل به همراه ۵ زن را نام میبرد.
ابوالفرج اصفهانی مینویسد سه پسر از حسن باقیماندند که در میان آنان حسن بن
حسن به شدت زخمی گردید. علی بن حسین بیمار بود و نمیتوانست بجنگد.
خانواده حسین
اولین ازدواج حسین با رباب دختر امراء القیس بود. امراء القیس در زمان عمر بن
خطاب به مدینه آمد و از طرف عمر به رهبری قبایل قضاعه که به اسلام گرویده
بودند، انتخاب گردید. علی مساله ازدواج پسرانش با دختران امراء را مطرح کرد و
وی قبول کرد که سه تن از دخترانش را به ازدواج حسنین در بیاورد. اما هم حسنین و
هم آن سه دختر در آن زمان بسیار کم سن و سال بودند و به نظر نمیرسد در همان
موقع ازدواجی صورت گرفته باشد. حتی ممکن است که حسن با دختری که برایش برگزیده
شده بود ازدواج نکرده باشد. حسین با رباب ازدواج کرد و اقوام امراء در اواخر
خلافت علی گه گاه برای میانجیگری و قضاوت پیش علی میآمدند. رباب همسر محبوب
حسین بود و با وجود اینکه رباب سالها برای حسین فرزندی نیاورده بود، احتمالاً
پس از مرگ علی، سکینه (در برخی منابع آمنه، امینه و...) را به دنیا آورد.
ابوالفرج اصفهانی در کتاب اغانی از سکینه روایت میکند که حسن، حسین را به خاطر
علاقه زیادش به رباب سرزنش مینمود، اما حسین در پاسخ سه بیت شعر در اثبات
علاقه به رباب خواند. رباب فرزند پسری به نام عبدالله برای حسین به دنیا آورد
که در خردسالی در کربلا کشته شد و احتمالاً حسین به خاطر این فرزند کنیه ابا
عبدالله را دارد. برخی منابع شیعی در سالهای بعد، این فرزند را علی اصغر
نامیدهاند که دانشنامه ایرانیکا این مطلب را بیاساس میداند. بعد از کشته شدن
حسین، گفته میشود که رباب یک سال بر مزار حسین بود و عزادار بود و از ازدواج
امنتاع میکرد. حسین با زن دیگری به نام سلافه از قبیله بنی قضاعه نیز ازدواج
کرد که جزئیات این ازدواج در دسترس نیست و از وی صاحب فرزندی به نام جعفر شد که
در زمان حیات حسین و در خردسالی درگذشت.
حسین دو پسر به نام علی داشت که از آن دو، علی زین العابدین امام چهارم شیعیان،
از حادثه کربلا جان سالم به در برد و احتمالاً وی از دیگر پسر به نام علی
بزرگتر بود و در زمان واقعه کربلا، ۲۳ ساله بود. بنا براین باید در زمان خلافت
علی به دنیا آمده باشد. مادر وی کنیزی از ناحیه سند است که بعد از کشته شدن
حسین با یکی از غلامان حسین ازدواج کرد و پسری به نام عبدالله بن زبید را برای
وی آورد. فرزندان عبدالله در ینبع زندگی میکردند. منابع اولیه سنی، با نام
علیاصغر از زین العابدین و علی دوم را با نام علیاکبر یاد میکنند، اما شیخ
مفید و دیگر نویسندگان شیعی عکس این مطلب را صحیح میدانند. علی دوم، در سن ۱۹
سالگی در کربلا کشته شد. مادر وی لیلا دختر مرٞه بن عروه ثقفی و میمونه بن ابی
سفیان (خواهر معاویه) است. این ازدواج احتمالاً باید بعد از صلح حسن با معاویه
صورت گرفته باشد و نمیتوانسته در زمان علی بوده باشد. دانشنامه ایرانیکا معتقد
است حسین نام این فرزند را نیز علی گذاشت چرا که وی به خاطر والا بودن نسب عربی
مادرش از زین العابدین که از کنیزی زاده شده بود، برتر بودهاست. معاویه در
سخنی علیاکبر را بهترین شخص برای خلافت معرفی نمود به این دلیل که به اعتقاد
معاویه وی، شجاعت بنی هاشم، بخشندگی بنی امیه و غرور ثقفیان را یکجا جمع کرده
بود.
بعد از مرگ حسن، حسین با ام اسحاق دختر طلحه (صحابی مشهور محمد) ازدواج کرد و
صاحب دختری به نام فاطمه از وی شد. دانشنامه ایرانیکا مینویسد که بر خلاف برخی
گزارشها، فاطمه باید از سکینه کوچکتر باشد. در زمان کشته شدن حسین، فاطمه به
نامزدی پسر حسن بن علی (حسن بن حسن) درآمده بود.