صنعت و هنر ترجمه یا برگردان کار خطیر و دشوار درک و تفسیر موضوعات، معانی، و مفاهیم پدیدآمده در یک زبان (زبان مبدأ)، و سپس انتقال، معادلیابی، و بازسازی آنها در زبانی دیگر (زبان مقصد) را بر عهده میگیرد.

مترجمان کمتجربه در این فنّ ظریف، ممکن است براین باور باشند که در زبان و ترجمه، درست همانند علمی دقیق، میتوان هر واژه و مفهومی را هم به طور دقیق تعریف و درک کرد، و هم آنها را به شیوهای شفاف با پیوندهای متقابل و کاملاً ثابت، از دو حوزهٔ زبانی متفاوت به هم اتصال داد. هر چند چنین برخوردی ممکناست در مورد زبانهای برنامهنویسی رایانهای و زبانهای ماشینی دیگر (همچون هوش مصنوعی) تا اندازهای میسّر باشد، در خصوص زبانهای طبیعی انسانی دور از واقعیّت و امکاناست.
بیشتر این پیچیدگیها به طبیعت و نقش بیهمانند زبان در تمامی تجربهها و فرایندهای حیات انسانی چه در سطوح فردی و شخصیتی، و چه در ترازهای اجتماعی و فرهنگی باز میگردد.
کت فورد ترجمه را چنین تعریف کردهاست:
جایگزینی مواد متنی یک زبان با مواد متنی برابر، در زبان دیگر.
ترجمه به بیان رومن یاکوبسن: ترجمه یا واقعیت تازه ی ادبی صرفارابطه ی بینامتنی با شعر یا اثر قبلی دارد.
عوامل بسیاری در تبلور معنایی یک متن دخالت دارند و در درک مطلب یک متن، یعنی شناسایی دقیق این عوامل از جانب مخاطب. گاه ممکن است معنای متکلم و معنای مخاطب با هم تفاوت داشته باشد. یعنی آنچه مورد نظر متکلم است با آنچه مخاطب برداشت میکند، فرق داشته باشد و یا مخاطبان معانی متفاوتی را از یک متن برداشت کنند. این امر بیان کننده این مطلب است که عوامل بسیاری در داد و ستدهای زبانی حاکم اند که متون و ابزارهای نظام زبان (اصوات، دستور و واژگان) تنها یکی از آنها است.
پیرامون واژه
واژهٔ «ترجمه» در پهلوی بهصورت «ترگمان» به معنی مترجم بهکار رفتهاست و در نوشتههای آشوری بهصورت «ترگومانو» دیده شدهاست. همچنین در پارسی سره(فارسی خالص)، از واژههای «پچواک» و «برگردان» به جای «ترجمه» استفاده میکنند.
انواع
انواع ترجمه با توجه به روشی که مترجم انتخاب می کند عبارتند از :
ترجمه لفظی : ترجمه متن کلمه به کلمه و بدون توجه به ترکیب کلمات و قرار دادن آنها در جایگاه مناسبشان با توجه به زبان مقصد.
ترجمه معنوی : که بهترین نوع ترجمه است. گاهی ترجمه علاوه بر اینکه مطابق با متن می باشد ، با توجه به زبان مقصد و نحوه ترکیب کلمات در آن زبان انجام می شود.
ترجمه آزاد : این نوع نوع ترجمه به گونه ای است که مترجم، خود را در بند و اسیر عبارات نمی سازد و به دلخواه خود و متناسب با وضعیت دست به تغییراتی می زند.
ترجمه داستانی یا روایتی : گاهی ممکن است مترجم، مفهوم و ریشه متن را گرفته و آن را به شکل داستان بیان کند.
پیشینه
پیشینه در ایران
پیشینهٔ ترجمه در ایران به روزگار هخامنشیان میرسد (۵۵۹-۳۲۱ ق.م.). گستردگی این شاهنشاهی و ارتباطات گستردهٔ آن با سرزمینهای دیگر ترجمه را امری بایسته ساخته بود. کتیبههای هخامنشیان معمولاً به سه زبان فارسی باستان، اکدی، و ایلامی نوشته میشدهاست.
در مراکز علمی عصر ساسانیان، مانند سلوکیه، تیسفون، و گندیشاپور آثار فراوانی از زبانهای گوناگون متداول در آن روزگار همچون سانسکریت، یونانی، لاتینی، و سریانی به پهلوی ترجمه میشد. نخستین ترجمهٔ دوران ساسانیان را مربوط به عصر خسرو اول انوشیروان میدانند. از نامدارترین آثاری که در این دوره ترجمه شد، باید به ترجمهٔ پنچه تنتره یا کلیله و دمنه از سانسکریت به فارسی پهلوی اشاره کرد.
همچنین، در آغاز تمدن اسلامی ترجمههای متعددی از کتب فلسفی و علمی یونانی به پهلوی موجود بود.
کار ترجمه در ایران با کتابهای درسی دارالفنون رونق گرفت و بر اثر احیاء صنعت چاپ و اعزام محصلین به خارج گسترش یافت. از آنجا که هدف تأسیس این مؤسسه تربیتی در زمان عباس میرزا و به پیشنهاد روشنفکران و آزادیخواهان، اخذ تمدن و علوم و معارف مغرب زمین عنوان شده بود، لذا به استخدام معلمین خارجی نیز اقدام گردید. همچنین کتب درسی خارجی در زمینهٔ علوم، ادبیات، تاریخ، پزشکی و غیره با کمک همین معلمین به فارسی برگردانده شد. پس از چندی به توصیهٔ عباس میرزا به ترجمه آثار ادبی نیز پرداختند. از آنجاکه محصلین بیشتر به فرانسه اعزام می شدند زبان فرانسوی در کشور رایج و با گستردگی آن نه تنها آثار نویسندگان فرانسوی بلکه آثار ادبی دیگر زبانهای اروپایی مثل آلمانی، روسی، لهستانی، مجاری، اسپانیایی، پرتغالی نیز به فارسی برگردانده شد. نخستین نمایش نامه ای که از فرانسه به فارسی ترجمه شد، نمایشنامه "مردم گریز"، اثر مولیر است. دو کتاب تاریخی "پطر کبیر" و "شارل دوازدهم" اولین سفارش ترجمه ای بود که عباس میرزا به میرزا رضا مهندس داد. "انحطاط و سقوط امپراطوری روم" سفارش دیگر او به همین مترجم بود. نهضت ترجمه و نشر کتاب پس از مرگ عباس میرزا و فتحعلی شاه، در دوران محمد شاه قاجار دچار فترت شد، ولی در عهد ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه به اوج خود رسید. محمد طاهر میرزا و محمدحسن خان اعتماد السلطنه پرکارترین مترجمان این دوره بودند. از مشهورترین ترجمههای محمد طاهر میرزا "سه تفنگدار" ، "کنت مونت کریستو" ، "لوئی چهاردهم و عصر و قرنش" را می توان نام برد. "طبیب اجباری" ، "سرگذشت خانم انگلیسی" ، "داستان روبنسون سوئیسی" و "شرح احوال کریستف کلمب" نیز از بهترین آثار ترجمه اعتمادالسلطنه به شمار می رود. البته اکثر این ترجمه ها، بیش از آنکه یک ترجمه باشند، اقتباس، یا به قول درایدن ،imitation هستند. پس از جنگ جهانی دوم، زبان انگلیسی جای زبان فرانسه را به عنوان زبان دوم گرفت و گسترش روزافزون یافت. امّا با وجود اینکه انگلیسی امروزه زبان دوم اکثریت محصلین ایرانی به شمار می رود، در قلمرو ادبیات هنوز هم بهترین مترجمان ما اغلب کسانی هستند که از زبان فرانسه ترجمه کرده اند.
مدلهای زبانها
جمع یا مفرد
از جمله عوامل تاثیرگذار در گیرایی و روانی ترجمه رعایت هر چه ظریفتر اصول مربوط به انتخاب صیغههای مفرد و جمع به هنگام ترجمهٔ عناوین و مفاهیم است. زبانهای گوناگون تمایلات و رفتارهای خاص خود را از این منظر دارا هستند که در ترجمه مهم و جالب توجهاست. برای شروع میشود ترجمههای علمی کمی قدیمی تر صورت گرفته در زبان فارسی را با معادلهای آنها در فرانسوی و انگلیسی مقایسه کرد:
نظریهٔ اعداد
Théorie des nombres
Number theory
نظریهٔ احتمالات
Théorie des probabilités
Probability theory
مکانیک سیالات
Mécanique des fluides
Fluid mechanics
مکانیک محیطهای پیوسته
Mécanique des milieux continus
Continuum mechanics
در فارسی جمع استفاده شده، در فرانسوی هم جمع، ولی در انگلیسی مفرد (بجز در مورد مکانیک.)
زبان و معانی فرهنگی
از آنجا که زبانهای انسانی، همواره، وجوه مختلفی از رخدادها و تجربیات دیروز و امروز متکلمان خود را بیان داشته اند فرمها و اشکال گرامری گوناگونی را هم برای بیان نقطه نظرهای خاص خود برگزیده اند.
مثال:
زبان انگلیسی: .I must go there
زبان نواهو: It is only good that I go there
زبان انگلیسی: .I make the horse run
زبان نواهو: .The horse is running for me
ترجمه همزمان
ترجمه همزمان یا ترجمه شفاهی عبارت است از برگرداندن یک مفهموم از زبان مبدا به زبان مقصد به صورت شفاهی. آنچه مترجم مکتوب را از مترجم همزمان (شفاهی) متمایز میسازد این واقعیت است که مترجم همزمان با قرار گرفتن در یک محیط ارتباطی ملموس و تکرار ناپذیر اجباراً از تکنیکها و شگردهایی استفاده میکند که حاصل آن عبارات و جملاتی است که ترجمهٔ کلمه به کلمه محسوب نخواهد شد.
مترجم همزمان
مترجم همزمان فرصت تغییر دادن عبارات، تصحیح ساختار جملات و انتخاب سبکهای گوناگون را ندارد و رعایت زمان در بعضی موارد یک نیاز محسوب میشود. تنها مزیتی که مترجم همزمان از آن برخوردار است ولی مترجم مکتوب از آن بی بهره است استفاده از پیامهای جانبی است که از عوامل غیر زبانی چون حرکات دست و چهرهٔ گوینده منبعث میشود. در ترجمهٔ همزمان گفتار ارائه شده توسط متکلم عینیت ملموس نمییابد و در زمان محو میشود. آنچه باقی میماند نقش مفاهیم در ذهن مترجم است. حرکات فیزیکی گوینده، پیام را روشنی بیشتری میبخشد و به آن غنای بهتری میدهد. مترجم همزمان باید در کار خود دارای چنان ذوق و ظرافتی باشد که ترجمه بدست آمده عاری از عیب و نقص باشد زیرا فرصتی برای تصحیح و تجدید نظر و یا بازآفرینی وجود ندارد. مترجم همزمان باید دارای خلاقیت بسیار بالا بوده و بتواند در لحظه تصمیم بگیرد.
انواع ترجمههای همزمان
در حال حاضر سه نوع ترجمه همزمان در سازمانهای بینالمللی خصوصاً در سازمان ملل متحد معمول است که عبارتاند از:
ترجمهٔ همزمان مقطع (Consecutive interpreting):
در این نوع ترجمه، مترجم با استفاده از فاصله زمانی که پس از قطع موقت کلام گوینده حادث گردیده، مفاهیم را که یا به صورت یادداشت و یا به صورت ذهنی در اختیار دارد در زبان مقصد باز آفرینی میکند. این فاصلهٔ زمانی میتواند معادل دو یا سه جمله باشد و در بعضی موارد به چند دقیقه نیز برسد. هرچه طول این مدت یعنی زمانی که گوینده سخنان خود را ایراد مینماید طولانی تر باشد، ترجمهٔ ارائه شده نیز کلی تر خواهد بود. با وجود این برخی از مترجمان همزمان به قطعات کامل و طولانی تر راغب اند زیرا بسیاری از موارد مبهم رفع خواهد شد.
ترجمهٔ همزمان همردیف (Simultaneous interpreting):
در این نوع ترجمه، مترجم همزمان در حالی که متکلم سخن میگوید او نیز به ترجمه پرداخته و جملات را به زبان مقصد بر می گرداند. این نوع ترجمه از تمام تر جمههای دیگر مشکل تر است.
ترجمهٔ مکتوب همزمان (Trans - interpreting):
نوعی از ترجمه همزمان است که ضمن آن مترجم متن ترجمه شده را همپای سخنران قرائت میکند ولی در عین حال نیز اگر به ضرورت عبارتی را سخنران شفاهاً اضافه نماید به موقع ترجمه مینماید.
ترجمه شاهنامه
نخستین ترجمههای شاهنامه از فارسی به عربی صورت گرفت. بنداری اصفهانی در قرن هفتم ترجمهٔ خلاصهشدهای از شاهنامه به زبان عربی ارائه داد. ترجمهٔ بنداری یکی از ترجمههاییاست که در تصحیحهای شاهنامه هم از آن استفاده میشود. پس از عربی ترجمهٔ شاهنامه به زبان ترکی در ۸۵۴ قمری صورت گرفتهاست. این ترجمه ترجمهای منثور بود. پس از آن داستانهایی از شاهنامه به شعر ترکی هم ترجمه شد.
در سدههای اخیرتر ترجمههایی از برخی داستانهای شاهنامه زبانهای اروپایی صورت پذیرفت. در ای میان ترجمههای آلمانی و فرانسوی و انگلیسی بیشتر اهمیت میدارند. سترگترین کار در ترجمه را از آنِ ژول مول (Jules Mohl) باید دانست. علاوه بر اینکه تصحیحی تا آن زمان بینظیر از شاهنامه ارائه داد تمام شاهنامه را به فرانسوی ترجمه کرد و در طی چهل سال چاپ کرد.
از ترجمههای اخیر شاهنامه که شهرت یافتهاند ترجمهایاست که دیک دیویس از کل شاهنامه به زبان انگلیسی ارائه دادهاست.
ترجمه حقوقی
ترجمه حقوقی به ترجمه متون حقوقی و الزامآور گفته میشود. موضوعات ترجمهٔ حقوقی با فرهنگ گره خوردهاند و مترجم باید از فرهنگهای زبانی مبدأ و مقصد و موارد مرتبط با موضوع ترجمه آگاهی لازم را داشته باشد. این نوع ترجمه کاری ظریف و حساس شمرده میشود زیرا هرگونه تفسیر و ترجمهٔ اشتباه میتواند پیامدهای حقوقی و قضایی ناگواری به همراه داشته باشد. متون حقوقی دارای زبانی بسیار دقیق هستند و نیاز به فهم عمیق دارند، از این رو مترجمان باید با سیستمهای حقوقی هر دو زبان مبدأ و مقصد نیز آشنایی داشته باشند.
از گذشته باور بر این بوده است که ترجمهٔ حقوقی باید تحتاللفظی باشد و به طور سنتی در ترجمهٔ حقوقی وفاداری به متن مبدأ دارای اهمیت ویژهای است، به طوری که در گذشته برای ترجمهٔ یک متن حقوقی تنها استفاده از ترجمهٔ واژهبهواژه یا تحتاللفظی قابل قبول بوده است و با معرفی روشهای مختلف دیگر همچنان کاربرد دارد. با این حال تکنیکهای به کار رفته در ترجمهٔ متون قانونگذاری با تکنیکهای ترجمهٔ یک متن قضایی متفاوت است و معمولاً متون قضایی را میتوان با آزادی بیشتری ترجمه کرد.
امروزه ترجمهٔ حقوقی از دید فرهنگی نیز بررسی میگردد و دیگر به آن به صورت یک فرایند مکانیکی جهت تبدیل اصطلاحات یک زبان به زبانی دیگر یا تبدیل رشتهای از واژهها به معادلهایشان در زبان دیگر نگاه نمیشود. قانون و مذهب هر کشور پیوند نزدیکی با فرهنگ آن دارد و حتی عدهای از انسانشناسان مطالعات حقوقی را از مطالعات فرهنگی جدا نمیدانند. با این همه، در ترجمهٔ حقوقی دغدغهٔ اصلی مترجم برگردان جنبههای قانونی متن است تا جنبههای فرهنگی آن.
ترجمه چندرسانهای
ترجمه چندرسانهای (به انگلیسی: Multimedia Translation) شاخه ای تخصصی از علم ترجمه است که بیانگر وجود هرگونه سیستم چندرسانهای الکترونیک در ترجمه یا در فرایند مخابره یک سخن میباشد.
تشریح
این گونه از ترجمه چه در فرم و چه در مفهوم فرایند خلاقیت، بشدت تحت تاثیر نوع دستگاه بکار رفته میباشد. ترجمه چندرسانهای در زمینه های متنوعی نمود دارد، از جمله سینما، تلویزیون، تئاتر، تبلیغات، ارتباطات سمعی-بصری و تلفن همراه.
بعضی از راههای تخصصی در ترجمه چندرسانهای عبارتند از:
دوبله
زیرنویس
Closed captioning(زیرنویس قابل محو کردن از صفحه پخش)
سینما و اقتباس تلویزیونی
Surtitling
Audio description
Respeaking
Mobile translation
ترجمه بازیهای ویدیویی
ترجمه به کمک کامپیوتر
ترجمه به کمک کامپیوتر یا CAT یک شکل ترجمه زبان است که در آن مترجم انسان، از نرمافزارهای کامپیوتری برای حمایت و تسهیل فرایند ترجمه، استفاده میکند. ترجمه به کمک کامپیوتر گاهی اوقات به نام به کمک ماشین، یا به وسیله ماشین، ترجمه میشود (نباید با ترجمه ماشینی اشتباه گرفته شود).
بازنگری
سیستمهای ترجمه خودکار که امروزه در دسترس هستند، قادر به تولید ترجمه غیر مسلح با کیفیت بالا نیستند: خروجی آنها باید توسط انسان برای اصلاح اشتباهات و بهبود کیفیت ترجمه، ویرایش شود. ترجمه به کمک کامپیوتر (CAT) شامل مرحله ویرایش کتابچه نرمافزار به کمک راهنمایی کاربر است که به یک فرایند تعاملی میان انسان و کامپیوتردر ترجمه منجر میشود. برخی از راه حلهای پیشرفته ترجمه به کمک کامپیوتر شامل کنترل ترجمه ماشینی (MT) است. ماژولهای ترجمه ماشینی (MT) که دارای قیمت بالاتری میباشند، به طور کلی مجموعهای از ابزارهای در دسترس ترجمه که ممکن است شامل ویژگیهای مدیریت اصطلاحات و سایر ابزارهای مختلف زبانی و برنامههای کمکی باشند را ارائه میکنند. لغت نامه دقیق سفارشی شده توسط کاربر بر اساس واژگان صحیح، به طور قابل توجهی دقت ترجمه ماشینی (MT) را بهبود میبخشد و در نتیجه، هدف آن افزایش بهره وری کل فرایند ترجمه است.
محدوده ابزار
ترجمه به کمک کامپیوتر یک اصطلاح گسترده و مبهم است که طیف وسیعی از ابزار، از نسبتاً ساده به پیچیده را پوشش می دهد. این می تواند شامل موارد زیر باشد:
غلط یابهای املایی، یا داخل نرمافزار پردازش کلمه ساخته شده است، و یا در برنامه اضافه می شود.
غلط یابهای دستور زبانی، دوباره یا داخل نرمافزار پردازش کلمه ساخته شده است و یا در برنامه اضافه می شود.
مدیریت کننده های اصطلاحات، که به مترجم اجازه می دهد تا بانک واژگان خود را در فرم الکترونیکی مدیریت کند. این می تواند محدوده ای از جدول ساده ایجاد شده توسط نرمافزار مترجم کلمه، یا گسترده ای از یک پایگاه داده ایجاد شده در برنامه از جمله فایلمیکر و یا دیگر برنامه های قدرتمند(و گران تر) باشد که در بسته های نرمافزار تخصصی مانند: SDL MultiTerm ،LogiTerm ،Termex و غیره، کاربرد دارد.
واژه نامه های الکترونیک، یا تک زبانه اند یا دو زبانه.
پایگاه داده های اصطلاحات، یا در کامپیوتر میزبان یا قابل دسترس از طریق اینترنت می باشند. از قبیل TERMIUM Plus یا فرهنگ لغت های بزرگ وابسته به اصطلاحات نظام زبانی فرانسه.
ابزار جستجوی متن کامل (یا نمایه سازان)، که اجازه می دهد تا کاربر در متون ترجمه شده یا انواع مختلف اسناد مرجع، جستجو کند. برخی از این نمایه سازان نرمافزار جستجو ISYS ، dtSearch دسکتاپ و طبیعت، می باشند.
نرمافزارهای تطبیق دهنده: برنامه هایی هستند که بازیابی نمونه از یک کلمه یا یک عبارت و زمینه های مربوطه خود را در یک پیکره تک زبانه، دو زبانه و یا چند زبانه، انجام می دهند از جمله یک bitext و یا یک حافظه ترجمه.
همتراز کننده های Bitext: ابزاری که اجازه می دهد پس از ترجمه با استفاده از یک نرمافزار جستجو کننده یا تطبیق دهنده عمل تجزیه و تحلیل را انجام داد.
نرمافزار مدیریت پروژه که اجازه می دهد تا زبان شناسان ساختار پیچیده پروژه های ترجمه را تعیین وظیفه کنند و به افراد مختلف توانایی پیگیری پیشرفت هر یک از این وظایف را بدهند.
ابزار حافظه ترجمه (ابزار TM) متشکل از یک پایگاه داده از بخش های متن در زبان مبدأ و ترجمه آنها در یک یا چند زبان هدف.
ترجمه ماشینی
ترجمهٔ ماشینی زیر شاخهای از زبانشناسی محاسباتی است که عبارت است از ترجمهٔ متنی از یک زبان طبیعی به زبانی دیگر، توسط کامپیوتر. در سطح مقدماتی، ترجمه ماشینی یک جایگزینی ساده برای کلمات از زبان طبیعی به زبان دیگری است. با استفاده از تکنیکهای زبانشناسی پیکرهای، ترجمههای پیچیده بیشتری قابل دستیابی هستند. همچنین این تکنیکها کنترل بهتر تفاوتهای گونهشناسی در زبان، تشخیص عبارات و ترجمهٔ اصطلاحات را به خوبی و درستی جدا کردن عبارات نامتعارف در متن، مقدور میسازند.
نرمافزارهای ترجمه ماشینی کنونی اغلب به کاربر اجازهٔ تغییر دلخواه بر اساس حوزه کاری یا حرفهای دلخواه را میدهند(همانند گزارش آب و هوا). در واقع ارتقا کیفیت خروجی با استفاده از محدود کردن کلمات جایگزین شونده، انجام میشود. این تکنیک بطور خاص در حوزهٔ رسمی یا زبانهای فرموله شده استفاده میشود. این بدین معنی است که ترجمه ماشینی از اسناد قانونی و دولتی آسانتر از تولید خروجی قابل استفاده از مکالمات یا متون غیر چهارچوب بندی شده دیگر است. همچنین کیفیت خروجی بهبود یافته میتواند با استفاده از دخالت انسان بدست آید. برای مثال سیستمهایی موجودند که اگر کاربر بطور کاملاً واضحی کلماتی که اسامی خاص هستند را معین کرده باشد، قادر به ترجمه دقیقتری هستند. با کمک گرفتن از این تکنیکها ترجمه ماشینی بعنوان یک ابزار برای کمک کردن به مترجمان(انسانها) و بسیاری از موضوعهای محدود، قادر به تولید خروجی قابل استفاده و نهایی است.
در ترجمهٔ ماشینی ویژگیهایی وجود دارد که نه تنها از نظر جاذبه و کشش علمی، بلکه، از دیدگاه اقتصادی و دیگر ضرورتها و اقتضاهای عصر، انجام آن را کاملاً توجیه میکند. به عنوان مثال، در مقر سازمان ناتو در بروکسل و جامعه اروپا علیرغم آنکه حدود ۱۲۰۰ مترجم ورزیده به کار اشتغال دارند، در حال حاضر از ترجمه ماشینی نیز استفاده میشود. دلیل این امر سرعت و هزینهاست. میزان کاری که مترجمی ورزیده در خلال چندین روز انجام میدهد، توسط کامپیوتر در عرض چند دقیقه انجام میشود. حتی اگر کیفیت و دقت ترجمه ماشینی کمتر از حاصل کار مترجم باشد، باز هم از جهات گوناگون اهمیت و ارزش خاص آن چشمگیر است.
تاریخچه
ترجمهٔ ماشینی از جملهٔ اولین اهداف مورد نظر در علوم رایانه و بخصوص در حوزهٔ هوش ماشینی به حساب میآید و سابقهٔ آن به حدود نیم قرن پیش از این باز میگردد. نخستین ترجمهای که بطور کامل توسط کامپیوتر انجام شد، ترجمهٔ متنی بود از زبان انگلیسی به زبان روسی. گر چه از آن زمان تا کنون فناوری ترجمهٔ ماشینی رشد زیادی داشتهاست، هنوز هم نقصهای فراوانی را داراست. اصولاً چون کامپیوترها نمیتوانند مانند انسان هوشمند باشند، ترجمهای هم که توسط آنها انجام شود، ترجمهٔ کاملی نخواهد بود. نمیتوان انتظار داشت که با استفاده از یک نرمافزار مترجم، هر متنی به آسانی ترجمه شود. نرمافزارهای مترجم، در بهترین حالت، عمل ترجمه را با دقتی در حدود ۷۰ درصد انجام میدهند. برای به دست آوردن نتیجه بهتر، لازم است قبل و بعد از ترجمه، مقداری ویرایش روی متن انجام شود.
در طی چند دههٔ اخیر و همزمان با گسترش و پیشرفت زبانشناسی رایانهای، در بسیاری از کشورهای جهان، تلاشهای همهجانبه و پیگیر در جهت ترجمهٔ متون از طریق کامپیوتر انجام گرفته، و حاصل کار با توجه به تنگناها، محدودیتها، و مسائل خاص ترجمه درخور توجهاست. در بعضی از زمینهها حاصل کار واقعاً رضایتبخش است، ولی، در برخی موارد نتایج به دست آمده را علیرغم قابل فهم بودن، باید ویراستاری کرد. طبیعتاً نوع متن و میزان پیچیدگی آن اهمیت زیادی در نتیجه کار دارد.
فرایند ترجمه
فرایند ترجمه به شرح زیر است:
رمزگشایی معنایی متن مبدا
کدگذاری دوباره این معنا در زبان مقصد
در پس این فرایند بظاهر آسان، عملیات شناختی پیچیدهای واقع است. به منظور رمز گشایی معنای متن مبدا، مترجم باید قابلیت تفسیر و تجزیه تحلیل تمام ویژگیهای متن را داشته باشد. یک فرایند که احتیاج به دانش عمیقی از دستور زبان، جملهشناسی(نحو)، معناشناسی و اصطلاحات از زبان مرجع دارد به همان اندازه باید دانش مربوط به فرهنگ صحبت کنندگان آن زبان را نیز داشته باشد. از آن جهت، چالشی در ترجمه ماشینی وجود دارد که چگونه یک کامپیوتر را برنامه نویسی کنیم که بتواند همانند یک انسان متنی را بفهمد و بتواند یک متن جدید در زبان مقصد بسازد که بنظر میرسد توسط انسان نوشته شدهاست. این مساله ممکن است به روشهای مختلفی حل شود.
روشها
برای دست یافتن به ترجمه ماشینی میتوان روشی مبتنی بر قوانین زبانشناسی استفاده کرد، به این معنی که کلمات از نظر زبانشناسی ترجمه خواهند شد. (در واقع متناسبترین کلمات مقصد جایگزین کلمات مبدا خواهند شد.)
این موضوع که موفقیت ترجمه ماشینی پیش از هر چیز نیازمند حل مسئله فهم زبان طبیعی است، اغلب مورد بحث است. به طور عام روشهای قانون مند، متن را با استفاده از ساختن واسطی سمبلیک -که نهایتاً متن زبان مقصد از آن ایجاد میشود- تجزیه میکنند.
با توجه به طبیعت نمایش واسطه، یک روش به عنوان ترجمه ماشینی بین زبانی یا ترجمه ماشینی مبتنی بر انتقال معرفی میشود. این روشها نیاز به واژگان وسیعی با اطلاعات تکواژشناسی، دستور زبان و معناشناسی دارند.
با دادن دادههای کافی نرمافزارهای ترجمه ماشینی حتی برای صحبت کننده بومی یک زبان به حدی خوب کار میکنند که معنی تقریبی آنچه توسط یک صحبت کننده بومی دیگر نوشته شدهاست بفهمد. دشواری کار ترجمه خودکار، بدست آوردن اطلاعات کافی از نوع صحیح آن برای پشتیبانی روشی خاص است. به عنوان مثال یک پیکره وسیع چند زبانی از دادهها، برای روشهای آماری مورد نیاز است، حال آنکه برای روشهای مبتنی بر دستورزبان لازم نیست. اما از سویی دیگر روشهای مبتنی بر دستورزبان نیاز به یک زبان شناس حرفهای برای طراحی دقیق دستورزبانی که استفاده خواهد شد، دارند. برای ترجمه بین زبانهای نزدیک بهم، تکنیکی به نام ترجمه ماشینی مبتنی بر انتقال سطحی ممکن است استفاده شود.
روش قاعدهمند
الگوی ترجمه ماشینی قانون مند شامل الگوی ترجمه ماشینی مبتنی بر انتقال، ترجمه ماشینی بین زبانی و ترجمه ماشینی مبتنی بر فرهنگ لغت است.
روش بین زبانی
ترجمه ماشینی بین زبانی نمونهای از ترجمه ماشینی قاعدهمند است. در این روش، متن به زبان مبدا به یک متن بین زبانی(بعنوان مثال، زبانهای بینالمللی کمکی همانند اسپرانتو) که مستقل از زبان مقصد است، تبدیل میشود. سپس متن به زبان مقصد از متن بین زبانی، تولید خواهد شد.
روش مبتنی بر فرهنگ لغت
ترجمه ماشینی میتواند از روشی مبتنی بر دادههای فرهنگ لغت استفاده کند و این بدان معنی است که کلمات به همان گونهای که در فرهنگ لغات موجودند، ترجمه میشوند.
حسین بن علی
حسین بن علی بن ابیطالب (۳ شعبان ۴ هجری قمری در مدینه — ۱۰ محرم ۶۱ در کربلا)
امام سوم شیعیان است. او با کنیهاش ابوعبدالله نیز شناخته میشود. او فرزند
علی بن ابی طالب و فاطمه و نوهٔ محمد بن عبدالله، پیامبر اسلام است. سجاد،
چهارمین امام شیعیان فرزند وی است. او در روز عاشورا در نبرد کربلا کشته شد و
به همین دلیل شیعیان او را سیدالشهداء مینامند. اکثر مسلمانان حسین را به علت
نوهٔ محمد بودن و این عقیده که وی خود را در راه حق قربانی کرده، گرامی می
شمارند.
حسین هفت سال اول عمرش را با محمد پدربزرگش گذراند. روایاتی از علاقه محمد نسبت
به وی و برادرش حسن مجتبی نقل شدهاست؛ مانند: «حسن و حسین سید جوانان اهل بهشت
اند». مهمترین واقعه دوران کودکی حسین رویداد مباهله و اینکه این دو نفر مصداق
کلمه «ابناءَنا» در آیه مباهله گردیدند است. در جوانی، در فتح طبرستان و دفاع
از خانهٔ عثمان شرکت داشت. در دوران خلافت علی، حسین در رکاب پدرش بود و در
جنگهای او شرکت داشت. حسین جزو کسانی از پیروان علی بود که معاویه علی و آنان
را در ملاء عام لعنت میکرد. در دوران برادرش حسن، به پیمان صلح او با معاویه
پایبند ماند و اقدامی علیه وی انجام نداد. در زمان حکومت معاویه دو عمل مهم از
او در منابع تاریخی ثبت شدهاست: یکی هنگامی که در مقابل چندی از بزرگان بنی
امیه در مورد حق مالکیت خود بر یک سری زمینها ایستاد و دیگر آنکه از تقاضای
معاویه برای پذیرش یزید بعنوان ولیعهد معاویه با این دیدگاه که تعیین ولیعهد
بدعتی است در اسلام سرباز زد.
بلافاصله پس از مرگ معاویه در سال ۶۰ هجری به فرمان یزید حاکم مدینه حسین را به
قصر حکومتی فرا خواند تا آنان را مجبور به بیعت با یزید کند. اما حسین با یزید
بیعت نکرد و به همراه خانوادهاش به مکه گریخت و چهار ماه در آنجا ماند. اهالی
کوفه که اکثراً شیعه بودند از مرگ معاویه خوشحال شده و به حسین نامه نوشتند و
گفتند که دیگر حکومت بنیامیه را تحمل نخواهند کرد. حسین نیز صلاح را آن دید که
پسرعمویش مسلم بن عقیل را به آنجا فرستاده تا شرایط آنجا را بررسی کند. مردم
کوفه به سرعت با مسلم بیعت نموده و حتی مسلم به منبر مسجد کوفه رفت و در آنجا
مردم را مدیریت نمود. این ناآرامیها به یزید گزارش داده شد و او عبیدالله بن
زیاد را حاکم کوفه کرد و به او فرمان داد تا سریعاً به کوفه رفته و آشوبها را
بخواباند. عبیدالله بن زیاد اقدامات شدیدی در برخورد با هواداران حسین انجام
داد که آنان را وحشت زده کرد و مسلم را، در حالی که نامهای خوشبینانه از بیعت
کوفیان به حسین فرستاده بود، گردن زد. حسین که از وقایع کوفه خبر نداشت، برخلاف
اصرارهای دوستانش در تاریخ ۸ یا ۱۰ ذی الحجه ۶۰ آماده عزیمت به سمت کوفه گردید.
عبیدالله بن زیاد سربازانش را در جای جای مسیر حجاز تا کوفه گماشته بود و به
هیچ کس اجازه نمیداد که از محدوده قلمروهای مسدود شده خارج شود یا به قلمرویی
دیگر وارد گردد. حسین در میانه راه دریافت که قاصدش که به کوفه فرستاده شده بود
کشته شدهاست و از یارانش خواست که اگر خواستند میتوانند از کاروان جدا شوند
اما کسانی که از حجاز با وی بودند وی را ترک نکردند. در میانهٔ راه، سوارانی به
سرکردگی حر بن یزید ریاحی کاروان را متوقف نمود؛ او فرمان داشت که حسین و
همراهانش را بدون جنگ پیش ابن زیاد ببرد اما حسین پیشنهاد حر را نپذیرفت و در
منطقهای به نام کربلا از توابع نینوا خیمه زد. در روز سوم ماه محرم، لشکری
۴۰۰۰ نفری به سرکردگی عمر بن سعد بن ابی وقاص به منطقه وارد شد. عمر بن سعد به
عنوان فرزند یکی از صحابیون محمد، تمایلی به جنگیدن با حسین نداشت اما عبیدالله
به او وعدهٔ حکومت ری را داد لذا عمر از او اطاعت کرد و از ترس توبیخ و تنبیه
ابن زیاد پیشنهاد صلح حسین را نپذیرفت؛ اگرچه در مورد پیشنهاد صلح از طرف حسین
در منابع اولیه اختلاف وجود دارد.
صبح روز دهم محرم، حسین لشکریانش را که ۳۰ اسب سوار و ۴۲ پیاده بودند را آماده
کرد. حسین سوار بر اسب خطابهای را به لشکریان ابن سعد ایراد کرد و مقامش را
برای آنان شرح داد. اما دوباره به وی گفته شد که اول از همه باید تسلیم یزید
گردد و حسین در پاسخ گفت که هیچگاه خودش را همانند یک برده تسلیم نمیکند. جنگ
شروع شد در یک حمله، سپاهیان ابن زیاد، خیمههای حسین را آتش زدند.. بعد از
ظهر، سپاهیان حسین، به شدت تحت محاصره قرار گرفتند. سربازان حسین پیش رویش کشته
میشدند و کشتار هاشمیان که تا به حال راهشان برای ترک میدان جنگ باز بود نیز
شروع گردید. از یاران حسین، ۳ یا ۴ تن بیشتر نمانده بودند که حسین به سپاهیان
ابن زیاد حمله برد. حسین شجاعانه میجنگید و یعقوبی و چند منبع شیعی دیگر
میگویند که دهها تن را کشت. سرانجام حسین از ناحیه سر و بازو آسیب دیده و بر
صورت به زمین افتاد و سنان بن انس نخعی بعد از اینکه ضربتی دیگر به حسین زد، سر
وی را از بدن جدا نمود. نبرد به پایان رسید و سربازان ابن زیاد رو به غارت
آوردند. بعد از اینکه ابن سعد محل جنگ را ترک کرد، اسدیان روستای القاظریه بدن
حسین را به همراه دیگر کشتگان، در همان محل وقوع کشتار دفن نمودند. سر حسین به
همراه سر دیگر هاشمیان به کوفه و دمشق برده شد.
شیعیان در سالگرد واقعهٔ کربلا مراسم سوگواری برگزار میکنند اما تاثیر واقعهٔ
کربلا بر وجدان و ضمیر دینی مسلمانان بسیار عمیق و فراتر از یادبود آن توسط
شیعیان بوده است. مسلماً حسین تنها یک شورشی خودسر نبود که جان خود و
خانوادهاش را به خاطر آرزوهای شخصی فدا کند؛ او کسی بود که از شکستن پیمان صلح
با معاویه سرباز زد ولی حاضر به بیعت با یزید به دلیل تعارض با پیمانشان نشد.
او همانند پدرش قاطعانه معتقد بود که اهلبیت از جانب خدا برای حکومت بر امت
محمد انتخاب شدهاند و با رسیدن نامههای کوفیان، بر خلاف توصیهٔ دوستدارانش،
احساس وظیفه برای رهبری کرد. در درازمدت، کشتار وحشیانه در کربلا مثالی برای
وحشیگری امویان شد و الهامبخش حرکتهای بعدی شیعیان شد.
کنیه و القاب
کنیه حسین در تمام منابع ابوعبدالله آمده اما در نزد خواص لقب ابوعلی را نیز
داشته است. حسین بسیاری القاب دارد که با القاب حسن یکی است. حسین القاب خاصی
مانند زکی، طیب، وفیّ، سید، مبارک، نافع، الدلیل علی ذاتاللّه، رشید، و التابع
لمرضاةاللّه داشته است. ابن طلحه مشهورترین لقب حسین را زکی و مهمترین آنان را
سید شباب أهلالجنه می داند. در برخی احادیث منسوب به امامان شیعه، حسین با لقب
شهید یا سیدالشهداء یاد می شده است. در برخی متون ادبی و تاریخی قرن چهارم هجری
و پس از آن، با وجود اینکه وی خلافتی نداشته است، از وی با لقب امیرالمؤمنین
یاد میگردد.
منابع برای تاریخ نگاری قیام حسین و سرنوشت وی
به غیر از نسخه خطی از کتاب ابومخنف که در برلین نگهداری میشود و لارا وسیا
وگلییری آن را تماماً معتبر نمیداند، مهمترین منابع در این زمینه، طبری و
بلاذری هستند. روایات طبری در این زمینه به سه دسته تقسیم میشوند:
روایاتی که در کتاب ابومخنف (مرگ ۱۵۷ هجری/ ۷۷۴ میلادی) و از شاهدان عینی واقعه
نقل شدهاند.
روایات متعددی که هشام بن محمد کلبی نقل شده که اکثراً از ابومخنف (استادش) نقل
شدهاند.
روایاتی دیگر از محدثان دیگر که اکثر اطلاع مهمی به دست نمیدهند.
بلاذری همان منابع طبری را به کار گرفته اما آنها را خلاصه کرده و آن روایتها
را بزرگنمایی میداند و علاوه بر آنان روایتهای دیگری نیز دارد. لارا وسیا
وگلییری بر این باور است که تاریخ نگاران دیگر مانند دینوری، یعقوبی، ابن عبد
ربیحه و غیره، اطلاع خاص دیگری به ما نمیدهند چون روایت هایشان را از ابو مخنف
گرفتهاند. شیعیان این آثار که مولفانشان گرایشهای شیعی دارند را معتبر
میدانند که بیشتر این روایتها از روایتهای شیخ مفید سرچشمه گرفتهاند. برخی
دیگر از این آثار به نقد روایتهای ساختگی میپردازند. در قرن ۷ هجری/ ۱۳
میلادی، روایتهای ساختگی و رمانتیک اضافه شد (مانند نبردهای تک نفره حسین که
دهها نفر را میکشد و مانند شیری از خود دفاع میکند و افسانههای دیگر). این
اغراقها و روایتهای ساختگی توسط ابن کثیر مورد نکوهش تندی قرار گرفت.
دوران کودکی
محمد حائری مینویسد سال تولد حسین را سال ۳، ۴ یا ۵ هجری، روز تولدش را اکثراً
۳ شعبان، آخر ربیعالاول، اوایل شعبان، ۵ شعبان و زمانش را غروب پنج شنبه ذکر
کردهاند. فاصله زمانی تولد حسن و حسین را ۶ ماه و ۱۰ روز، ۱۰ ماه و ۲۲ روز یا
یک سال و دو ماه نوشتهاند. اما مادلونگ معتقد است بنا به اکثر روایات، حسین در
۵ شعبان ۴ هجری/۱۰ ژانویه ۶۲۶ میلادی متولد شد. روایاتی هم وجود دارند که تاریخ
تولدش را در جمادیالاول ۶ هجری/اوایل اکتبر ۶۲۷ میلادی ذکر میکنند.
در هنگام تولد حسین، محمد همان آدابی که برای تولد حسن انجام داده بود مانند
اذان گفتن و عقیقه کردن را برای وی انجام داد و وی را برای شیر دادن نیز ام فضل
همسر عباس بن عبدالمطلب فرستاد و ام فضل به حسین و فرزند خودش قثم بن عباس شیر
میداد و بدین سان حسین برادر رضاعی قثم گردید. اما کلینی روایتی دارد که
میگوید حسین تنها از مادرش فاطمه شیر خورد. محمد، این نوه اش را به نام پسر
دوم هارون، شبیر، حسین نام نهاد. بنا به برخی روایات، علی دوست داشت نام کودک
را حرب بگذارد اما وقتی دید محمد چنین نامی بر او گذاشته، از این نام منصرف
گردید. روایات دیگر حاکی است که حسین در ابتدا به نام عمویش جعفر طیار که در آن
زمان هنوز در حبشه زندگی میکرد، جعفر نامیده شد اما محمد نام او را حسین نهاد.
اما روایات شیعی مدعی هستند که نام حسین از همان ابتدا بر کودک نهاده شد و به
فرمان الهی صورت پذیرفت. در روایات آمده که نام حسن و حسین، نامهایی بهشتی بوده
و پیش از اسلام بر کسی نهاده نشده است.
حسین ۷ سال اول عمرش را با محمد پدربزرگش گذراند. محمد، پیامبر مسلمانان و
پدربزرگ او، در همان سالهای کودکی حسین درگذشت بنابراین حسین خاطره چندانی از
وی نداشت. روایاتی از علاقه محمد نسبت به وی و برادرش حسن مجتبی نقل شدهاست.
مانند «هر کس آنها را دوست داشته باشد مرا دوست دارد و هر کس از آنها متنفر
باشد از من منتفر است» یا «حسن و حسین سید جوانان اهل بهشت اند». حدیث دوم از
دیدگاه شیعه اهمیت زیادی دارد و به اعتقاد آن گواهی بر حقانیت حسن و حسین بر
امامت است. محمد دو نوهاش را بر زانوان، بازوها قرار میداد و حتی در حال نماز
و سجده اجازه میداد بر پشتش قرار گیرند. محمدحسن و حسین را در آغوش میگرفت و
در همان وضعیت با مردم سخن میکرد. حسن به عنوان نوه بزرگتر به نظر میرسد که
بیشتر مورد توجه محمد بودهاست و بیشتر از حسین، از محمد خاطره داشتهاست. حسن
و حسین شبیه به محمد بودند اما حسن شباهت بیشتری داشته اشت. مهمترین واقعه
دوران کودکی حسن و حسین رویداد مباهله و اینکه این دو نفر مصداق کلمه
«ابناءَنا» در آیه مباهله گردیدند میباشد.
دوران خلافت عمر و عثمان
بر طبق روایتی، حسین زمانی که عمر خلیفهٔ دوم بر منبر محمد نشسته بود و در حال
سخنرانی بود به دلیل نشستن بر منبر محمد اعتراض کرد و عمر نیز خطبه خود را نیمه
کاره رها کرد و از منبر فرود آمد. همچنین عمر سهم حسن و حسین از بیت المال را
به سبب نزدیکی با محمد، همانند سهم علی و اهل بدر معین کرده بود. بگفته برخی
منابع تاریخی، حسن و حسین در سال ۲۹ هجری در فتح طبرستان شرکت داشتند.
حسین در زمان خلافت عثمان در قضیه تبعید ابوذر، به همراه علی و حسن وی را بدرقه
نمود. مادلونگ در دانشنامه ایرانیکا مینویسد در هنگام محاصره عثمان، حسن به
همراه فرزندان صحابیون محمد به دفاع از خانه عثمان پرداخت، عثمان از علی خواست
که به دیگر محافظان بپیوندد و علی در پاسخ حسین را فرستاد. عثمان به حسین گفت
که آیا میتواند در مقابل شورشیان از خود دفاع کند. حسین با شنیدن این سخن
برآشفت و عثمان او را از آنجا به بیرون فرستاد. همچنین مروان نیز گفت که علی
مردم را بر ضد عثمان تحریک میکند و حال پسرانش را برای دفاع از عثمان
میفرستد. محمد عمادی حائری مینویسد حسین یا حسن بر طبق روایات در قضیه دفاع
از عثمان زخمی شدند.
دوران خلافت علی بن ابیطالب
در دوران خلافت علی، حسین در رکاب پدرش بود و در جنگهای او بطور فعال شرکت
داشت.
حسین در جنگ صفین خطبهای برای مردم برای تشویقشان به پیکار خواند و در زمان
خلافت علی، بعد از حسن متولی صدقات بود. حسن و حسین، محمد حنفیه، عبدالله بن
جعفر در میان هاشمیان از نزدیکترین همراهان علی در دوران خلافتش بودند. حسین
جزو کسانی از پیروان علی بود که معاویه علی و آنان را در ملاء عام لعنت میکرد.
در هنگام کشته شدن علی، حسین بنا به روایتی برای ماموریتی به مدائن رفته بود و
با نامه حسن از موضوع اطلاع پیدا کرده و در مراسم خاک سپاری علی حضور یافت.
دوران خلافت حسن بن علی
حسین در ابتدا مخالف پذیرش صلح با معاویه بود، اما تحت فشار حسن، آن را پذیرفت.
پس از آن شیعیان کوفه به وی پیشنهاد دادند که حملهای غافلگیر کننده به اردوگاه
معاویه در نزدیک کوفه شود، اما نپذیرفت و گفت که تا وقتی معاویه زندهاست باید
به شرایط صلح نامه پایبند باشیم اما پس از مرگ معاویه در این تصمیم تجدید نظر
خواهد نمود و به همراه حسن و عبدالله بن جعفر کوفه را به سمت مدینه ترک کرد.
دوران خلافت معاویه بن ابوسفیان
حسین در زمان معاویه اقدامی علیه وی انجام نداد. گرچه حسن را به خاطر انتقال
قدرت به معاویه مورد سرزنش قرار داد ولی معاویه سالی یک یا دو میلیون درهم به
حسین میفرستاد و حسین مکرر به شام سفر میکرد و در آنجا نیز هدایای دیگری از
معاویه دریافت مینمود. گزارشها نشان میدهد که شیعیانی مانند حجر بن عدی حتی
پیش از کشته شدن حسن بسیار به دیدن او میآمدند و از او تقاضا میکردند تا علیه
معاویه قیام کند. اما بنا بر نوشته البلاذری پاسخ او همیشه این بود که «تا
زمانی که معاویه هست کاری نمیتوان کرد... امر این است که در همیشه در فکر
انتقام باشید... اما در مورد آن چیزی نگویید.»
محمد عمادی حائری مینویسد در دوران خلافت حسن و پس از صلح با معاویه که ۱۰ سال
طول کشید، حسین هم عقیده و هم موضع با برادرش حسن بود و گرچه با تسلیم حکومت به
معاویه مخالف بود و حتی پس از صلح، با معاویه بیعت ننمود، ولی به این صلح نامه
پایبند بود. محمد باقر روایت میکند که حسن و حسین در این دوران در نماز به
مروان بن حکم که از سوی معاویه به حکومت مدینه گماشته شده بود اقتدا میکردند.
سید محمد عمادی حائری در دانشنامه جهان اسلام با استناد به منابع شیعی چون حر
عاملی که اقتدا به شخص فاسق را نهی میکنند و با توجه به برخوردهای تند حسین با
مروان، اعتقاد به نادرست بودن این روایت دارد.
در همین سالها حسین با لیلا دختر ابومره بن عروه بن مسعود ثقفی و میمونه دختر
ابوسفیان، خواهر پدری معاویه ازدواج کرد که علی اکبر از لیلا متولد شد. ابومره
هم پیمان امویان بود. این ازدواج برای حسین نفع مادی داشت. ابن سعد مینویسد که
معاویه به حسین ۳۰۰٬۰۰۰ درهم هدیه کرد اما به نظر نمیرسد که این دوستیها
ادامه پیدا کرده باشد. چون معاویه علی را بدنام میکرد و علویان را شکنجه
میداد. در مدینه، مروان بن حکم تصمیم گرفت هیچ جایی برای آشتی و مصالحه بنی
هاشم و بنی امیه، باقی نگذارد. وقتی که حسن خواستگار دختر عثمان، عایشه بود،
مروان مداخله کرد و نگذاشت این وصلت شکل بگیرد و عایشه به عقد عبدالله بن زبیر
آمد. این بی اعتناییها به بنی هاشم، حسین را بیش از حسن خشمگین میکرد. البته
حسین، تلافی این اقدام مروان را در آورد و وقتی که یزید پسر معاویه خواهان ام
کلثوم دختر عبدالله بن جعفر بود، مانع از این وصلت شده و ام کلثوم را به عقد
قاسم بن محمد بن ابوبکر درآورد. همچنین حسین بر خلاف حسن، وقتی که مروان در
اولین امارتش بر مدینه، علی را لعنت میکرد، واکنش شدیدی نشان داده و مروان و
پدرش حکم را که قبلاً از سوی محمد پیامبر اسلام طرد شده بودند، لعنت نمود.
وقتی که حسن آن طور که گفته میشود بر اثر مسمویت در بستر مرگ بود، شک خود به
معاویه را در این مسمومیت به حسین ابراز نداشت تا حسین اقدامی تلافی جویانه
انجام ندهد. حسن وصیت کرد که در کنار پدربزرگش محمد دفن شود و اگر بر سر این
مسئله اختلاف و خونریزی بوجود آید، وی در کنار مادرش فاطمه دفن شود. وقتی مروان
بن حکم مانع از دفن حسن در کنار محمد به تلافی اینکه عثمان را نگذاشته بودند در
بقیع دفن شود، شد، حسین به اتحادیهٔ قریش به نام حلف الفضول شکایت نموده و
خواستار احقاق حقوق بنی هاشم در برابر بنی امیه گردید. اما محمد بن حنفیه و
دیگران سرانجام حسین را متقاعد کردند که حسن را در کنار مادرش به خاک بسپارند.
در همین زمان شیعیان کوفه شروع به بیعت با حسین کردند و با پسران جعده بن هبیره
بن ابی الوهب مخزومی که نوههای ام هانی خواهر علی بن ابی طالب بودند در خانه
سلیمان بن صرد خزاعی دیدار نموده و به حسین نامهای نوشتند و مرگ حسن را به وی
تسلیت گفته، وفاداری خود را به حسین اعلام داشته، از علاقهشان به حسین و
نفرتشان از معاویه سخن گفته و از اشتیاقشان به پیوستن حسین به آنان خبر دادند.
حسین در پاسخ به آنان نوشت که موظف است شرایط صلح حسن را رعایت کند و از آنان
خواست که احساساتشان را بروز ندهند و اگر حسین تا زمان بعد از مرگ معاویه زنده
ماند، آن وقت دیدگاهش را به شیعیان خواهد گفت.
عمرو پسر عثمان (خلیفه سوم) به مروان در مورد دیدارهای بسیاری از شیعیان با
حسین در مدینه هشدار داد و مروان این را به معاویه نوشت. معاویه توسط مروان بن
حکم حاکم مدینه از رفتوآمدهای شیعیان با حسین مطلع میگشت اما واکنشی نشان
نمیداد. معاویه میگفت که هرگاه دستهای در مسجد النبی دیدید که سخن بیهودهای
در آن گفته نمیشود، بدانید که آن گروه، گروه حسین است. در این زمان معاویه از
مروان حاکم مدینه خواسته بود تا با حسین برخوردی نداشته باشد و عملی تحریک آمیز
انجام ندهد. عمادی حائری مینویسد که حسین نسبت به حسن در مقابل امویان برخورد
تندتر و علنی تری داشت. حسین یک بار با مروان به خاطر توهین به فاطمه برخورد
سختی کرد و همچنین در برابر دشنام دادن به علی از سوی امویان واکنش شدیدی نشان
میداد. اما عمادی حائری در عین حال با استناد به مفهوم امامت در شیعه و همچنین
از نظر تاریخی معتقد است که این دو برادر به طور کلی دارای موضع گیری یکسانی
بودهاند و برای اثبات این مدعا به قضیه کفن و دفن حسن و تبعیت حسین از وصیت
حسن اشاره میکند. یک بار مروان نامهای تهدید آمیز به حسین نوشت و به وی در
مورد بروز تفرقه در امت اسلامی هشدار داد که با پاسخ قاطعی از سوی حسین مواجه
شد و حسین معاویه را به خاطر اینکه به زیاد بن ابیه به خاطر همبستر شدن مادر
زیاد با ابوسفیان لقب برادر را داده بود مورد نکوهش قرار داده و به خاطر اعدام
حجر بن عدی به معاویه اعتراض نمود و به تهدیدها اعتنایی نکرد. معاویه به
اطرافیان و دوستانش از حسین شکایت کرد اما از تهدید بیشتر خود داری نموده و
هدیه فرستادنها به حسین را ادامه داد. در زمان حکومت معاویه دو عمل مهم از او
در منابع تاریخی ثبت شدهاست. یکی هنگامی که در مقابل چندی از بزرگان بنی امیه
در مورد حق مالکیت خود بر یک سری زمینها ایستاد و دیگر آنکه از تقاضای معاویه
برای پذیرش یزید بعنوان ولی عهد معاویه با این دیدگاه که تعیین ولی عهد بدعتی
است در اسلام سرباز زد. حسین به همراه دیگر فرزندان صحابه مشهور محمد، این عمل
را به خاطر اینکه خلاف صلح نامه حسن و خلاف اصل شورای عمر در تعیین خلیفه بود
را رد نمود. بعد از مرگ حسن، حسین صاحب بیشترین احترام در بنی هاشم بود و با
وجود اینکه افرادی مانند ابنعباس از لحاظ سنی از وی بزرگتر بودند، با وی مشورت
می کرده و نظر او را به کار میبستند.
در هنگامی که معاویه برای یزید بیعت جمع میکرد حسین از معدود کسانی بود که
بیعت را رد کرد و معاویه را محکوم کرد. سید محمد عمادی حائری بر این باور است
که در این برهه وی هدایای معاویه را قبول نمیکرد. معاویه به یزید توصیه کرد که
با حسین با نرمش برخورد کند و او را به بیعت مجبور نکند.
دوران خلافت یزید بن معاویه
بیعت نکردن با یزید و حوادث در پی آن
بلافاصله پس از مرگ معاویه (۱۵ رجب ۶۰/ ۲۲ آوریل ۶۸۰) به فرمان یزید، ولید بن
عتبه بن ابوسفیان حاکم مدینه، حسین و عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر را در
ساعت غیر معمول به قصر حکومتی فرا خواند تا آنان را مجبور به بیعت با یزید کند.
هر دو میدانستند که معاویه درگذشتهاست و میخواستند بیعت با یزید را رد کنند،
اما از جان خود بیم داشتند. عبدالله شبانه به مکه گریخت. حسین به همراه پیروانش
به قصر آمد و مرگ معاویه را تسلیت گفت و بیعت با یزید را به بهانه اینکه باید
در ملاء عام باشد، دو روز به تعویق انداخت و سرانجام در شب به همراه خاندانش به
مکه گریخت اما با این وجود از راه فرعی نرفت و از راه اصلی به مکه رفت. در این
سفر، زنان و فرزندان، برادران حسین و پسران حسن، با وی بودند. محمد حنفیه با وی
نیامد و به حسین مکرراً تذکر داد که قبل از اینکه از بیعت اهل عراق با خودش
مطمئن نشود، به آنجا نرود. دانشنامه ایرانیکا روایت واقدی در مورد گریختن حسین
و عبدالله بن زبیر به همراه هم را رد میکند. مروان، ولید بن عتبه بن ابوسفیان
را به توسل به زور فرا میخواند اما ولید مایل نبود که با نوه محمد برخورد جدی
کند که این مهم باعث عزلش شد. شرایطی که به خاطر وجود حسین و عبدالله در مکه به
وجود آمده بود، یک وضعیت عادی نبود. مردم مکه به حسین گرایش داشتند و عبدالله
به خاطر این موضوع به حسین حسادت میکرد. حسین در مکه در خانه عباس بن
عبدالمطلب به سر میبرد و چهار ماه آنجا بود.
دعوت مردم کوفه از حسین و فرستادن مسلم بن عقیل
خبر مرگ معاویه با خوشحالی کوفیان که اکثر شیعی بودند مواجه شد. سران شیعیان
کوفه در خانه سلیمان بن صرد خزاعی جمع شده و خدا را به خاطر پایان یافتن حکومت
معاویه شکر کرده، وی را خلیفهای نا حق و غصب کننده آن بدون شایستگی نامیده و
شروع به نوشتن نامه و فرستادن قاصد به حسین کرده و اذعان داشتند که دیگر حکومت
بنی امیه را تحمل نکرده و بنی امیه را غارتگر اموال فیء و توزیع کننده اموال
خدا بین ثروتمندان و کشندهٔ بهترین مسلمانان (اشاره به کشتار حجر بن عدی و
پیروانش) و زنده باقی نگهدارندهٔ بدترین مردمان نامیدند. کوفیان بیان داشتند که
نماز جمعه این هفته را به اقامت نعمان بن بشیر (والی کوفه که از سوی معاویه
گماشته شده بود) برگزار نخواهند کرد و اگر حسین راغب به آمدن باشد، نعمان را
از کوفه بیرون خواهند نمود. ساکنین کوفه و سران قبایل آن، به حسین، هفت قاصد با
کیسههای فراوان از نامه فرستادند که دو تای اولش در ۱۰ رمضان ۶۰/ ۱۳ ژوئن ۶۸۰
به مکه رسید. حسین در پاسخ به آنها نوشت که حس اتحاد آنها را درک کرده و بیان
داشت که امام امت باید بر طبق کتاب خدا عمل کرده و اموال را با صداقت تقسیم
کرده و خود را وقف خدمت به خداوند نماید. با این وجود، قبل از هر کاری، صلاح را
آن دید که پسرعمویش مسلم بن عقیل را به آنجا فرستاده تا شرایط آنجا را بررسی
کند. رسول جعفریان با برشمردن سابقه بد کوفیان در زمان علی و حسن، استدلال
میکند که با این وجود با توجه به اطلاع حسین از نقشه یزید در قتل وی، در آن
زمان برای حسین راه بهتری وجود نداشت. چرا که به عنوان مثال احتمال رفتن به یمن
نیز به دلیل نفوذ حکومت موفقیت آمیز نبود. وی به این نکته اشاره میکند که همه
کسانی که معترض خروج حسین بودند، وی را به پذیرش حکومت یزید ولو به طور موقت
نصیحت میکردند و اینکه حسین ابن علی به هیچ وجه نمیخواست موافقتی با یزید و
حاکمیت او داشته باشد حتّی اگر این مخالفت به کشتهشدن او منجر شود.
حسین با یکی از شیعیانش در بصره به همراه دو پسرش دیدار کرد و به سران قبایل
پنجگانه مهم در امور مشورتی بصره نامههایی یکسان نوشت. او در نامه نوشت
خداوند محمد را بهترین بندگان خود قرار داد و خانواده و اهل بیتش را وصی و وارث
خود نمود، اما قریش این حق را که به اهل بیت منحصراً تعلق داشت را از آن خود
دانست. اما اهل بیت به خاطر وحدت امت با این امر موافقت نمود. آنانی که حق
خلافت را غصب نمودند، با این حال حق را به پا داشتند و درود خدا بر آنان و اهل
بیت محمد باد. قرآن و سنت محمد را به یاد شما امت میآورم. دین خدا نابود شده و
بدعتها در دین گسترش یافتهاست. اگر از من اطاعت کنید شما را به راه حق رهنمون
خواهم شد.
ویلفرد مادلونگ معتقد است که محتویات این نامه بسیار شبیه به دیدگاههای علی در
مورد حق پایمال شده خلافتش و در عین حال ستایش جایگاه ابوبکر و عمر است. با این
که نامههای حسین نزد سران بصره مخفی مانده بود، اما یکی از آنان شک کرد که این
نامه از سوی ابن زیاد باشد تا به وسیلهٔ آن میزان وفاداری آنان را به خلافت
یزید بسنجد و آن شخص نامه را پیش ابن زیاد آورد. ابن زیاد در پاسخ تمامی
قاصدانی که از سوی حسین به بصره آمده بودند را گردن زده و به بصریان در مورد
اقدامات شدیدتر هشدار داد.
مردم کوفه به سرعت با مسلم بیعت نموده و حتی مسلم به منبر مسجد کوفه رفت و در
آنجا مردم را مدیریت نمود. گفته میشود ۱۸۰۰۰ تن برای یاری حسین با مسلم بیعت
نمودند. این ناآرامیها به یزید گزارش داده شد و یزید که دیگر اعتمادی به نعمان
بن بشیر انصاری حاکم وقت کوفه نداشت، به جایش عبیدالله بن زیاد را که والی بصره
بود گماشت. عبیدالله فرمان یافت تا سریعاً به کوفه رفته و آشوبها را بخواباند
و با مسلم بن عقیل برخورد شدید کند. وی با لباس مبدل و تغییر قیافه به کوفه
وارد شد و اقدامات شدیدی در برخورد با هواداران حسین انجام داد که آنان را وحشت
زده کرد. وی همچنین سران قبایل کوفه را با ارعاب مطیع خود کرد. پس از اینکه
اقدامات کوفیان در شورش و تصرف قصر کوفه به جایی نرسید، مسلم مخفی شده اما
سرانجام مکانش لو رفته و در تاریخ (۹ ذی الحجه ۶۰/ ۱۱ سپتامبر ۶۸۰) پس از آنکه
گردنش را زدند، از بام قصر کوفه و در ملاء عام به پایین انداخته شد. هانی بن
عروه رهبر قبیله مراد نیز به خاطر اینکه مسلم را پناه داده بود، مصلوب گردید.
یزید طی نامهای ابن زیاد را به خاطر برخورد شدیدش مورد تقدیر قرار داد و به وی
فرمان داد که مراقب حسین و پیروانش باشد و اگر قصد جنگ داشتند، آنان را بکشد.
این در حالی بود که وی، نامهای بسیار خوشبینانه حاکی از موفقیت آمیز بودن
تبلیغاتش و هزاران بیعت از سوی مردم کوفه، به سوی حسین فرستاده بود.